حضرت زین العابدین در دو سال پایانی دوران حکومت جدّشان، حضرت علی علیه السلام به دنیا آمدند. ایشان همچنین در حدود ده سال از امامت عمویشان حضرت مجتبی علیه السلام و ده سال هم از دوران امامت پدر بزرگوارشان، را درک کردند که این امر سبب شد سه امام راستین به پرورش و تربیت او همت گمارند و دنیایی از فضایل اخلاقی و قداست ها بپرورانند و این موقعیتی بود که برای کم تر پیشوایی واقع می شد.
امام سجاد(ع) بنا به مشیت الهی در قیام خونین کربلا مدت کوتاهی بیمار بودند و پس از بهبودی، مدت 35 سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را تداوم بخشیدند.
امام زینالعابدین(ع) براى پيش راندن مسلمانان به سوى نفرت از بنی اميّه و افزودن مبارزه جويى با آنان، تلاش هاى مؤثّرى نمودند و هرگاه فرصتى به دست مي آمد، مردم را بر ضدّ امويان تحريك می كردند. ایشان با احتياط تمام، برنامه حاكمان منحرف را تحت نظر قرار می داد. امام(ع) براى آگاهى مردم، اسلوب دعا را به كار بردند، به طورى كه دعاهاى آن حضرت، رويدادهاى عصر ایشان را تفسير می كند.
صحيفه سجّاديّه مشهور به زبور آل محمّد، اثر بي نظيرى است كه در جهان اسلام، جز قرآن كريم و نهج البلاغه، كتابى به اين عظمت و ارزش، پديد نيامده كه پيوسته مورد توجه بزرگان و علما و مصنّفان باشد. از ديگر آثار ارزنده به جا مانده از امام سجّاد(ع)، مجموعه اى تربيتى و اخلاقى است به نام رساله حقوق كه امام سجاد(ع) در آن وظايف گوناگون انسان را در برابر خدا و خود و ديگران، با بيانى شيوا و گويا بيان كردهاند.
گفتنی است؛ امام چهارم شیعیان چهل سال پس از واقعه جانگداز کربلا، در روز 12 و يا 25 محرّم سال 95 هجرى، درمدينه، به دسيسه هشام بن عبدالملك، مسموم گرديدند و در 56 سالگى به شهادت رسيدند. مزار شريف آن حضرت در مدينه در قبرستان بقيع میباشد.
به مناسبت فرا رسیدن روز دوازدهم محرم که مصادف با روز شهادت امام زین العابدین(ع)است، مجموعه ای از والپیپرهای ویژه این روز را برایتان گردآوری کرده ایم که در ادامه می توانید مشاهده کنید.
صنعت خودرو به سرعت در حال توسعه است و مدلهای جدید هر ساله عرضه میشوند. اگر شما میخواهید بدانید در آینده چه خودرویی وارد بازار میشود، ماشین های 2020 را بررسی کنید. مطمئنا در آینده خودروهای الکتریکی بیشتری تولید خواهند شد و همچنین بعضی از خودروهای امروزی پس از طراحی دوباره، وارد بازار میشوند. اما خودروهایی هم هستند که در هنگام عرضه در بازار کاملا جدید خواهند بود.
ما سعی کردهایم پنج عدد از خودروهایی که ممکن است تا سال 2020 وارد بازار شوند پیشبینی کنیم:
1. 2020 ALFA ROMEO GTV
طرحی برای یکی از بزرگترین نام های این صنعت، Alfa Romeo است. این شرکت قول داده بود چند مدل جدید در چند سال آینده از جمله SUV ها و اتومبیل های ورزشی ارائه دهد. اخیرا ما شاهد Stelvio SUV و قبل از آن Giulia sedan بودیم، اما Alfa Romeo GTV 2020 در سال 2020 رونمایی خواهد شد. گمان میرود که این کوپه براساس پلت فرم Giulia خواهد بود.هنوز یک تاریخ رسمی برای رونمایی وجود ندارد.
2. 2020 BMW I4
BMW I4 قصد دارد قدم بعدی در تکامل این برند آلمانی باشد؛ زیرا این مدل یک خودروی کاملا برقی است. با توجه به گزارشها و آنچه که تاکنون دیدهایم، ظاهری مشابه با کانسپت Vision Dynamics خواهد داشت. جزئیاتی در مورد قدرت این خودرو وجود ندارد، اما ما در این بخش انتظار زیادی داریم چون BMW نامی است که با سرعت بالا عجین شده است. تاریخ انتشار آن تا قبل از پایان سال آینده یا اوایل 2020 است.
3. 2020 APPLE IMAYBE
مدت زمان زیادی نیست که ما میشنیدیم اپل در حال کار روی خودرو بدون راننده خود به نام تایتان است. در حالی که این پروژه لغو شده است، شرکت اپل آن را رها نکرده و تحت نام Apple iMaybe به ساختش ادامه داده است. حدود دو سال پیش، آنها اعلام کردند که این خودرو در سال 2020 عرضه میشود اما بعد از آن جزئیات زیادی به دست نیامده است.
4. 2020 AUDI SPORT EV
اگر فکر می کنید وسایل نقلیه الکتریکی تنها برای صرفه جویی در محیط زیست ما ساخته شده اند و باید تا حد امکان کارآمد باشند، باید نگاهی به 2020 EV بیاندازید. شرکت خودروسازی دیگری که میخواهد با ارائه یک خودرو اسپورت به این گروه بپیوندد، آئودی آلمان است. یک علامت تجاری با نام تجاری ویژه آئودی اسپرت اعلام کرده است که تا سال 2020 این خودرو را به نام EV عرضه خواهد کرد.
5. 2020 BMW M3
چند ماه پیش، در دسامبر ، BMW اعلام کرد که طرح هایی در سال 2020 به بازار عرضه خواهد کرد. در حالی که به نظر می رسد تعداد زیادی از این وسایل نقلیه مدلهای دوباره طراحی شده سری M هستند. شخصیت اصلی این داستان M3 است و نسخه 2020 باید در نمایشگاهفرانکفورت معرفی شود که در بهار سال آینده برگزار خواهد شد. گفتگوهای زیادی در مورد M4 وجود دارد و ما انتظار داریم تعداد کمی از این ماشین ها را در یک زمان مشابه معرفی کنیم.
همانطور که میدانید بازار شایعات پیرامون پرچمدار جدید سامسونگ بسیار داغ است. در اغلب این شایعات، از عرضهی Galaxy S10 در چندین مدل مختلف سخن به میان آمده بود. به تازگی اخبار دقیقتری از مدلهای این گوشی منتشر شده است که نشان میدهد پرچمدار بعدی سامسونگ در سه مدل روانه بازار خواهد شد.
طبق خبرهای منتشر شده، شرکت Samsung در حال آزمایش و بررسی نرمافزاری پرچمدار جدید خود است و این موضوع سبب شده تا شماره دو مدل از این گوشی به بیرون درز کند. گفتنی است سامسونگ برای نامگذاری دو نسخه یاد شده از شماره مدلهای SM-G970F و SM-G975F استفاده میکند. همچنین احتمال میرود دیگر مدل گلکسی اس ۱۰ از شماره مدل SM-G973F برخوردار باشد.
گفته میشود سامسونگ، در هر سه نسخه از گلکسی اس ۱۰ از رام نسخه XXU0ARI8 استفاده کرده است. این رام بر پایه آخرین نسخه رسمی اندروید یعنی پای توسعه یافته است. برطبق آخرین اطلاعات منتشر شده، یکی از سه مدل گلکسی اس ۱۰ از فناوری ارتباطی 5G پشتیبانی میکند. انتظار میرود مدل مجهز به فناوری 5G در ابتدا تنها در کرهی جنوبی و آمریکا عرضه شود و دسترسی به این مدل در کشورهای دیگر میسر نخواهد بود.
طبق آخرین شایعات و بنچمارکهای منتشر شده، نسبت صفحهنمایش در مقایسه با نسل قبل اندکی افزایش داشته است. همچنین بزرگترین نسخه از پرچمدار جدید خانواده کهکشانیها نیز، صفحهنمایشی ۶.۴۴ اینچی خواهد داشت. طبق برخی گزارشها، نسخههای SM-G970F و SM-G973F از صفحهنمایش ۵.۸ اینچی به همراه دوگانه در عقب و یک دوربین سلفی بهبازار عرضه میشوند. احتمالا نسخه دیگر این محصول یعنی مدل SM-G975F نیز با دوربین سهگانه اصلی و دوربین دوگانه سلفی عرضه شود. در نهایت باید گفت تمامی اطلاعات منتشر شده هنوز در حد شایعه است و برای تایید آن باید تا زمان رونمایی رسمی سامسونگ از گلکسی اس ۱۰ منتظر بمانیم.
نظر شما در مورد پرچمدار جدید سامسونگ چیست؟
انتظار میرود گوگل، در کنار آخرین گوشی هوشمند پرچمدار پیکسل، کرومبوک جدیدی با رمز Nocturne را در تاریخ ۹ اکتبر ۲۰۱۸ برابر با ۱۷ مهرماه ۱۳۹۷ رسما معرفی کند.
وبسایت AboutChromebooks، تصاویر جدیدی از کرومبوک گوگل به اشتراک گذاشته است که طراحی ظاهری محصول بعدی گوگل را نشان میدهد. در تصاویر منتشر شده، دو صفحهکلید تبلت ChromeOS، محصول شرکت Brydge، بهخوبی دیده میشوند. پیشتر گفته شده بود که پیکسلبوک جدید گوگل با حاشیه باریک و کیبورد جداشدنی ۱۷ مهرماه معرفی میشود.
Nocturne احتمالا با دو پورت USB-C معرفی خواهد شد. براساس آنچه در تصویر دیده میشود، ظاهرا یکی از پورتها، در قسمت پایین سمت چپ نمایشگر قرار دارد و پورت دیگر در سمت راست قرار دارد. نمایشگر کرومبوک جدید گوگل از رزولوشن ۲۴۰۰ در ۱۶۰۰ پیکسل پشتیبانی میکند، که مشابه پیکسلبوک فعلی گوگل است.
در تصویر دیگری که فاش شده است، سنسور اثر انگشت در قسمت بالای لپتاپ دیده میشود. چند روز قبل نیز در خبرهای منتشرشده بر اساس رمز فاششده، وجود سنسور اثرانگشت در کرمبوک جدید گوگل تایید شد. در تصویر چندین میکروفون مربوط به محصول دیده میشود. انتظار میرود که کرومبوک Nocturne دارای ویژگی Acoustic Echo Cancellation باشد که باعث بهبود کیفیت صدا و تماسهای ویدئویی خواهد شد.
همانطور که گفته شد، انتظار میرود که کرومبوک جدید گوگل در تاریخ ۹ اکتبر برابر با ۱۷ مهرماه رونمایی و در ماه نوامبر (آبانماه) به بازار عرضه شود. نام رمز کرومبوک دیگر گوگل، Atlas است که از نمایشگر 4K و حافظهی رم ۸ گیگابایت بهره خواهد برد؛ که البته بهنظر میرسد که در رویداد ۱۷ مهرماه رونمایی نشود.
همزمان با آغاز عرضهی آیفون XS و آیفون XS Max، وبسایت iFixit طبق رسم سالهای گذشته، با کالبدشکافی دو گوشی هوشمند جدید اپل، اسرار ناگفتهی کوپرتینونشینها پیرامون محصولات جدید آنها را برملا کرد. همانطور که پیشبینی میشد، ساختار درونی آیفون XS و آیفون XS مکس، شباهت بسیاری به آیفون X دارد؛ اما کوپرتینونشینها داخل محصولات جدیدشان تغییرات کوچکی را اِعمال کردهاند؛ تغییراتی که تنها چشمانی تیزبین میتوانند آنها را تشخیص دهند.
بزرگترین تغییر، به باتری گوشیهای جدید Apple باز میگردد؛ در حالی که آیفون ۱۰ از دو باتری با مجموع ظرفیت ۲۷۱۶ میلیآمپرساعت بهره میبرد، آیفون XS از یک باتری بهفرم L با ظرفیت کمترِ ۲۶۵۹ میلیآمپرساعت استفاده میکند؛ با این حال کوپرتینونشینها مدعی هستند که آیفون جدید شارژدهی بهتری نسبت به گذشته دارد.
ظاهرا اپل لایههایی با ابعاد متفاوت و ورقههای الکترود تاشده را برای ایجاد فرم L-شکل و خمیدهی باتری استفاده میکند تا بدین ترتیب منبع انرژی دستگاه بهخوبی در کنار قطعات مهم دیگر آیفون، نظیر مدار منطقی، موتور تپتیکی و حافظه قرار گیرد. در نقطهی مقابل، آیفون XS Max از همان ساختار باتری دو تکهای آیفون ۱۰ استفاده میکند، با این تفاوت که ظرفیت قابل توجه ۳۱۷۹ میلیآمپرساعت را ارائه میدهد و البته کماکان اختلاف فاحشی با ظرفیت ۴۰۰۰ میلیآمپرساعتی باتری گلکسی نوت ۹ و هواوی پی ۲۰ پرو دارد.
براساس گزارش iFixit، با وجود کسب گواهی IP68 توسط اپل برای iPhone XS و iPhone XS Max، تیم کالبدشکافی این دو گوشی، هیچ مدرکی دال بر بهبود مقاومت آنها در برابر آب و گردوغبار نیافته است. وبسایت iFixit همچنین گزارش میکند که اپل همهساله در تولید قطعات داخلی بیشتری خودکفا میشود، این شرکت در مدلهای ۲۰۱۸ آیفون از تراشهی مدیریت انرژی خود استفاده کرده است.
اگرچه تقارن بین تعداد روزنههای دریچهی اسپیکر و میکروفون در آیفونهای امسال با حذفشدن دو روزنه از سمت چپ، از بین رفته است؛ اما مهندسان اپل از فضای ایجادشده برای جاگذاری یک نوار آنتن اضافه استفاده کردهاند که براساس تستهای انجامشده از سوی SpeedSmart و Tom's Guide باعث افزایش فاحش سرعت LTE شده است.
آیفون XS و آیفون XS Max همانند گذشته از دو سنسور ۱۲ مگاپیکسلی با لنزهای واید و تلهفوتو استفاده میکنند؛ اما ابعاد فیزیکی سنسور بهاندازهی ۳۲ درصد افزایش یافته است؛ بدین مفهوم که اندازهی هرکدام از پیکسلها نیز بزرگتر شده و آیفونهای جدید میتوانند با جذب نور بیشتر در محیطهای کمنور، عکسهای بهتری را ثبت کند.
در پایان وبسایت iFixit امتیاز تعمیرپذیری ۶ از ۱۰ را به آیفون XS و آیفون XS Max میدهد و یکی از مهمترین نقاط ضعف طراحی داخلی آنها را شکنندگی شیشه در پنل جلو و عقب در کنار لزوم خارج کردن تمام قطعات و تعویض کل شاسی در صورت شکستن پنل پشت میداند.
چارلز داروین یک متخصص علوم طبیعی انگلیسی بود که تئوری تکامل بیولوژیکی به واسطهی انتخاب طبیعی را ارائه داد. داروین تکامل را بهعنوان تغییر نسلها تعریف کرد؛ ایدهای که گونهها طی زمان تغییر کرده و گونههای جدیدی را بهوجود میآورند و دارای یک جد مشترک هستند. ساوزکاری که داروین برای تکامل پیشنهاد کرد، انتخاب طبیعی بود. بهعلت اینکه منابع در طبیعت محدود هستند، موجوداتی که دارای صفات توارثپذیری هستند و موجب ماندگاری و تولیدمثل بیشتر آنها میشود، نسبت به همتایان خود فرزندان بیشتری تولید خواهند کرد و فراوانی این صفات در نسلهای بعدی افزایش خواهد یافت. انتخاب طبیعی موجب میشود که جمعیتها سازگار شوند؛ یعنی با گذشت زمان برای محیط خود مناسب شوند. انتخاب طبیعی به محیط بستگی داشته و نیاز به وجود تنوع قابل توارث در افراد یک گروه دارد.
تکامل واژهای است که سریعا موجب یادآوری موضوع تبدیل شدن یک موجود تکسلولی به دایناسور و سپس میمون و انسان میشود! اما تئوری تکامل واقعا چه چیزی به ما میگوید؟ چارلز داروین برای مطرح کردن این موضوع که تمام گونهها دارای اجداد مشترکی هستند، معروف است. به خاطر همین است که به او پدر علم تکاملمی گویند. اما داروین تنها فردی نبود که به دنبال منشا مشترک گونههای مختلف بود.
پیشینهی موضوعات مرتبط با تکامل و دانشمندانی که روی تفکر داروین تاثیرگذار بودند
آلفرد والاس کسی بود که نحوهی پراکندگی گونههای مختلف را در مناطق مختلف مورد مطالعه قرار داد. این حوزه از علم، زمینشناسیِ زیستی نامیدهمیشود و والاس بهعنوان پدر این شاخه از علم شناخته میشود. او این موضوع را مطالعه میکرد که گونههای مختلف، چرا و به چه شکلی در مناطق مختلف زندگی میکنند. والاس گونههای بسیاری از موجودات، بهویژه آنهایی را که در آسیا و حوزهی رودخانهی آمازون در آمریکای جنوبی زندگی میکردند، مورد مطالعه قرار داد.
برای سالیان طولانی، این باور وجود داشت که جهان و تمام موجودات زندهی آن، همیشه به همین صورت بودهاند. برای مثال یک قورباغه همیشه یک قورباغه بودهاست؛ ولی ایدهی جدید پیشنهاد میکرد که این موضوع ممکن است درست نباشد. والاس علاقمند به تئوریهای پیشنهاد شده توسط دانشمندان پیشین نظیر لامارک بود. علاوه بر این والاس نیز مانند داروین تحتتاثیر مقالهی توماس مالتوس در حوزهی اقتصاد قرار گرفته بود. عنوان کتاب مالتوسمقالهای دربارهی اصول جمعیت بود. مالتوس در این نوشته توضیح داده بود که سیاستهای مبارزه با فقر عملکرد ندارد زیرا جمعیت جهان رشد مداوم داشته و منابع قادر به حفظ همهی آنها نیستند. مالتوس به رشد جمعیتهای بشری علاقمند بود و درمورد عواملی که از رشد بیحد جمعیتهای انسانی جلوگیری میکرد، نظیر بیماری و محدودیت غذا مطالبی نوشته بود.
اگرچه این کتاب، منبع بعیدی برای الهام گرفتن است؛ اما داروین و والاس هم اشاره کرده بودند که موجودات زنده با تمام پتانسیل خود تولیدمثل نخواهند کرد، زیرا منابع بهاندازهی کافی وجود ندارد. طرح این موضوع، این سوال را با خود به همراه آورد: چرا برخی افراد در تولید مثل موفق هستند ولی بقیه نه؟ والاس و داروین هر دو گفتند که تنها آنهایی که برای محیط خود مناسبترین هستند، تولیدمثل خواهند کرد. ایدهی آنها درمورد تغییر گونهها طی زمان نیز مشابه بود. به همین دلیل است که داروین نامههای والاس را بهعنوان مقدمهی خوبی برای کتاب منشا گونهها در نظر گرفت.
البته اختلافاتی هم در تئوریهای داروین و والاس وجود داشت. در حالیکه داروین اعتقاد داشت تکامل با اهرم رقابت بین افراد پیش میرود، والاس بر این باور بود که محیط نیروی محرک است. والاس اساسا معتقد بود که گونهها طی زمان تغییر میکنند تا بتوانند به محیطهای جدید خود سازگار شوند. دیگر تفاوت بین تئوریهای والاس و داروین این بود که والاس نقش انتخاب جنسی را در تکامل در نظر نمیگرفت. اکنون ما میدانیم که احتمالا در هر دو مورد، نظر داروین درست است.
مقالههای مرتبط:
برخی از فلاسفهی یونان باستان نیز دارای ایدههایی در ارتباط با تکامل بودند. پالتو که از معروفترین این فلاسفه بود، اعتقاد داشت گونهها ثابت و بدون تغییرند و دیدگاه او تا مدتها پس از مرگش هم همچنان تاثیر زیادی در اندیشهی غرب داشت.
در اوایل قرن نوزدهم، لامارک در کتابی عنوان کرد که تکامل اتفاق افتاده است و سازوکاری نیز برای آن پیشنهاد کرد. لامارک بر این باور بود که تغییرات موجود در یک فرد توسط محیطش ایجاد میشود و استفاده یا عدم استفاده از یک ساختار بدن طی دوران زندگی میتواند به فرزندانش انتقال پیدا کند و منجر به ایجاد تغییر در یک گونه شود. برای مثال لامارک به این مطلب اشاره کرد که زرافهها دارای گردنِ درازی هستند زیرا برخی از آنها طی دوران زندگی گردن خود را دراز کردهاند، سپس آنها این صفت گردندرازی را به فرزندان خود منتقل کردهاند. البته این سازوکار تکاملی درست نبود و لامارک از کسانی بود که پاسخ اشتباهی پیدا کرد. اگرچه باید به خاطر داشته باشیم که لامارک علیرغم ایدهی اشتباهش، از پیشگامان تکامل بود. او یکی از نخستین افرادی بود که با ایدهی تکامل ارتباط برقرار کرد و درمورد نحوهی اتفاق افتادن آن ایدهپردازی کرد.
در قرن هجده، جیمز هاتون دانشمند اسکاتلندی پیشنهاد کرد که تغییرات زمینشناسی به تدریج با تجمع تغییرات کوچک رخ میدهد. این دیدگاه بر خلاف دیدگاه رایج زمینشناسی آن زمان بود که در آن گفته میشد، زمین حاصل حوادث فاجعهباری است که طی دورهی زمانی نسبتا کوتاهی در گذشته رخ داده است. دیدگاه هاتون در قرن نوزدهم توسط چارلز لیل دانشمند زمینشناسی که دوست داروین بود، رایج شد. ایدهی لیل درمورد تغییرات تدریجی زمینشناسی میتوانسته نقش مهمی در شکلگیری تفکر داروین در مورد تکامل بیولوژیکی تدریجی داشته باشد.
سفر داروین با بیگل
ایدههای کتاب منشا گونهها عمدتا مبتنی بر مشاهدات مستقیم سفر دور دنیای داروین بود. از سال ۱۸۳۱ تا ۱۸۳۶، او مسافر کشتی اکتشافی بیگل بود که در آمریکای جنوبی، استرالیا و جنوب آفریقا توقفهایی داشت. در هر توقف، داروین دارای فرصتی برای مطالعه و فهرست کردن گیاهان و جانوران محلی بود.
در طول این سفرها داروین الگوهای پراکنش و ویژگیهای موجودات را بررسی کرد. برخی از مهمترین الگوهایی که داروین در مورد توزیع موجودات به آنها پی برده بود، حاصل مشاهدات او در جزایر گالاپاگوس بودهاند. داروین متوجه شده بود که جزایر مجاور گالاپاگوس دارای گونههای مشابه ولی نه کاملا یکسانی از سهرهها هستند. علاوه بر این او به این نکته نیز توجه کرده بود که هر گونه از سهره کاملا مناسب محیط خودش است. برای نمونه گونههایی که از دانههای درشت گیاهان تغذیه میکردند، دارای منقارهای بزرگ و محکمتری بودند؛ در حالیکه آنهایی که از حشرات تغذیه میکردند، دارای منقارهای نازک و تیزی بودند. در نهایت او مشاهده کرد که سهرهها و دیگر جانورانی که روی جزایر گالاپاگوس زندگی میکردند، شبیه گونههای موجود در سرزمینهای اصلی اکوادور بودند؛ اما با گونههایی که در مناطق دیگر جهان وجود داشتند، متفاوت بودند.
البته داروین در این سفر متوجه تمامی این موضوعات نشد. در حقیقت او تا زمانی که سالها بعد نمونههایش را به یک دانشمند پرندهشناس نشان داد، حتی متوجه نشده بود که تمام این سهرهها گونههای نزدیک ولی مجزایی هستند. ولی بهتدریج به سمتی آمد که بتواند الگوی سهرههای مرتبط ولی متفاوت را توجیه کند. بر اساس ایدهی داروین، این الگو در صورتی معنادار بود که سالها پیش پرندگانی از سرزمین اصلی نزدیک وارد جزایر گالاپاگوس شده باشند. روی هر جزیره، سهرهها ممکن است بهتدریج به شرایط محلی سازگار شده باشند. این فرایند میتوانسته منجر به تشکیل یک یا تعداد بیشتری گونه روی هر جزیره شده باشد. در سالهای بعد داروین مجموعهای از ایدههایی که میتوانست این الگوها را توجیه کند، توسعه و تصحیح کرد. در نهایت داروین در کتاب منشا گونهها دو ایدهی کلیدی را مطرح کرد: تکامل و انتخاب طبیعی.
تئوری تکامل از طریق انتخاب طبیعی نخستین بار در کتاب منشا گونههای داروین در سال ۱۸۵۹ مطرح شد. تکامل بهواسطهی انتخاب طبیعی یکی از بهترین تئوریهای تاریخ علم است که توسط شواهد معتبر مختلفی از حوزههای مختلف علم از جمله دیرینهشناسی، زمینشناسی، ژنتیک و زیستشناسی توسعهای حمایت میشود. این تئوری دارای دو نکتهی کلیدی است: تمام اشکال حیات روی زمین با هم مرتبط هستند و این تنوع در حیات حاصل تغییر جمعیتها توسط انتخاب طبیعی است؛ جایی که برخی صفات در بعضی محیطها مطلوبتر از دیگر صفات هستند. اگر بخواهیم سادهتر بگوییم این تئوری را میتوان به صورت تغییر نسلها تعبیر کرد. گاهی این تئوری بهصورت بقای شایستهترینها نیز تعریف میشود؛ در این راستا، شایستگی یک گونه با توانایی بقا و تولیدمثل او ارتباط دارد. هرچه توانایی بقا و تولیدمثل گونهای بیشتر باشد یعنی شایستگی او بیشتر است.
تکامل چیست؟
ایده اساسی در مورد تکامل بیولوژیکی این است که جمعیتها و گونههای موجودات طی زمان دچار تغییر میشوند. یک گونه، گروهی از موجودات شبیه به هم هستند که میتوانند با هم جفتگیری کرده و فرزندان سالم و باروری تولید کنند. برای نمونه تمام انسانها به گونه هومو ساپینس (Homo sapiens) تعلق دارند. سگهای اهلی هم همه عضو یک گونه به نام کانیس فامیلیاریس (Canis familiaris) هستند.
داروین همچنین مکانیسمی برای تکامل پیشنهاد داد: انتخاب طبیعی که در نتیجهی آن صفات توارثپذیری که به موجود کمک میکنند زنده بماند و تولید مثل کند، طی زمان در جمعیت فراوان میشوند. یک صفت توارثپذیر (قابل توارث) صفتی است که از طریق ژنها از والدین به فرزندان منتقل میشود. برای مثال رنگ چشم یک صفت توارثپذیر است: این صفت توسط ژنهایی که فرد از پدر و مادر خود دریافت کردهاست، تعیین میشود.
داروین پیشنهاد کرد که گونهها طی زمان تغییر میکنند و گونههای جدیدی به وجود میآیند ولی تمام این گونهها دارای یک جد مشترک هستند. در این مدل، هر گونه دارای مجموعهای از تفاوتهای توارثپذیر منحصر به فردی نسبت به جد مشترک است که با گذشت زمان روی هم انباشته شدهاند. تکرار این انشعابها و ایجاد گونههای جدید از اجداد مشترک، یک درخت چند سطحی ایجاد میکند که تمام موجودات زنده را به هم مرتبط میکند. گونههای مدرن امروزی در نوک نمودار ظاهر میشوند در حالیکه گونههای اجدادی در پایه دیده میشوند.
انتخاب طبیعی
موضوع مهمی که در این جا وجود دارد این است که داروین فقط در مورد این که موجودات دچار تکامل شدهاند، سخن نگفت. اگر این آغاز و پایان تئوری او بود، او امروزه این همه در کتابها و تاریخ نبود. او سازوکاری را نیز برای تکامل پیشنهاد داد: انتخاب طبیعی. مکانیسمی که او پیشنهاد کرد، ظریف و منطقی بود و توضیح میداد که چگونه جمعیتها تکامل پیدا میکنند و با گذشت نسلها تغییر میکنند بهصورتی که برای محیطشان مناسبتر شوند.
مفهوم انتخاب طبیعی داروین بر اساس چندین مشاهده ی کلیدی بود:
اغلب صفات قابل توارث هستند. در موجودات زنده بسیاری از ویژگیها به ارث برده می شوند؛ یعنی از والدین به فرزندان منتقل می شوند (داروین میدانست که این موضوع درست است هرچند او نمیدانست که صفات از طریق ژنها انتقال پیدا میکنند).
تعداد فرزندانی که به دنیا میآیند، پیش از تعدادی است که میتوانند زنده بمانند. تعداد فرزندانی که موجودات زنده به دنیا میآورند، بیش از چیزی است که محیط قادر به حمایت از آن باشد، بنابراین در هر نسل رقابتی بر سر منابع محدود وجود دارد.
فرزندان از لحاظ صفات قابل توارث با هم فرق دارند. فرزندان در هر نسلی از لحاظ صفاتشان (رنگ، اندازه، شکل و...) اندکی با هم فرق دارند و بسیاری از این ویژگیها قابل توارث هستند.
بر اساس این مشاهدات ساده داروین به این نتیجه گیری رسید:
مقالههای مرتبط:
در یک جمعیت برخی افراد، صفات به ارث رسیدهای دارند که به آنها کمک میکند در شرایط محیطی خاص مثل وجود شکارچیها و منابع غذایی محدود، زنده مانده و تولیدمثل کنند. افراد دارای این صفات نسبت به همتایان خود فرزندان بیشتری تولید خواهند کرد؛ زیرا این صفات موجب ماندگاری بیشتر و تولیدمثل بیشتر آنها میشود. از آن جایی که این صفات کمککننده توارثپذیر هستند و موجودات دارای این صفات فرزندان بیشتری تولید میکنند، این صفات در نسلهای بعدی فراوانتر شده و با گذشت زمان، جمعیت به محیطش سازگارتر میشود (زیرا در آن محیط افراد دارای صفات کمککننده بهطور پیوسته موفقیت تولیدمثلی بیشتری نسبت به همتایان خود دارند).
این مدل تکامل بر اساس انتخاب طبیعی به داروین این امکان را داد که بتواند الگوهایی را که طی سفرهای خود دیده بود، توجیه کند. برای نمونه اگر گونههای سهرهی جزایر گالاپاگوس یک جد مشترک داشته باشند، این منطقی است که آنها بهطور کلی شبیه هم و نیز شبیه سهرههای سرزمین اصلی که احتمالا از آن منشا گرفتهاند، باشند. در عین حال اگر سهرهها برای نسلهای متوالی در جزایر جداگانه زندگی کرده باشند، هر گروه در معرض محیط متفاوتی قرار گرفته که در هر محیط صفات خاصی مطلوبتر بودهاند؛ مثلا اندازه و شکل منقار برای استفاده از منابع غذایی مختلف. این عوامل میتوانسته منجر به ایجاد گونههای متمایز روی هر جزیره شده باشد.
برای اینکه ببینیم انتخاب طبیعی چگونه روی جمعیتهای ایزولهشدهی سهرهها در محیطهای مختلف عمل کرده و موجب تغییر شکل منقار میشود، میتوانیم از یک مثال بسیار ساده استفاده کنیم. اگر یک جزیره دارای گیاهانی باشد که دانههای بزرگ تولید میکنند و منابع غذایی دیگر محدود باشد، پرندگانی که دارای منقارهای بزرگ و محکم هستند، در این محیط احتمال زنده ماندن و تولید مثل بیشتری دارند؛ زیرا پرندههای دارای این نوع منقار، بهتر میتوانند دانهها را بشکنند و محتویات آن را بخورند و احتمال گرسنه ماندنشان کمتر است.
از طرف دیگر در جزیرهای که دارای گونههای حشره زیادی است و منابع غذایی دیگر آن محدود است، پرندگان دارای منقار باریک و تیز احتمال زندهمانی و تولیدمثل بیشتری دارند؛ چرا که پرندگان نوک تیز بهتر میتوانند حشرات را شکار کنند و احتمال گرسنه ماندنشان کمتر میشود. با گذشت زمان این الگوهای بقا و تولیدمثل متفاوت بر اساس شکل منقار (بهعنوان یک صفت توارثپذیر) میتواند موجب تغییر در شکل منقار هر جمعیت شود.
مثلا جمعیت روی جزیرهی اول ممکن است به سمت منقارهای بزرگتر و محکمتر پیش برود؛ در حالیکه جمعیت جزیرهی دوم ممکن است به سمت داشتن منقارهای نازکتر و نوکتیزتر پیش برود. در نهایت دو جمعیت سهره ممکن است به اندازهای از هم متفاوت به نظر برسند (در اثر این تغییر و احتمالا دیگر تغییرات مشابه) که بهعنوان گونههای مختلف طبقهبندی شوند.
مثالی دیگر برای انتخاب طبیعی
برای بهتر نشان دادن مفهوم انتخاب طبیعی بیایید یک مثال فرضی دیگر در نظر بگیریم. در این مثال گروهی از موشها با تنوع قابل توارث در رنگ پوشش (سیاه و قهوهای مایل به زرد) در منطقهی جدیدی که دارای سنگهای سیاهی است، رها میشوند. در این محیط پرندگان شکاری موشهای قهوهای را بهتر از موشهای سیاه از میان سنگهای تیره تشخیص میدهند. از آن جایی که پرندگان شکاری راحتتر موشهای قهوهای رنگ را میبینند تعداد زیادی از موشهای قهوهای شکار میشوند و تعداد بسیار کمتری از موشهای سیاه شکار میشوند. به این ترتیب نسبت موشهای سیاه در جمعیت زیاد میشود.
سمت چپ: جمعیتی از موشها وارد منطقهای شدهاند که رنگ سنگهای آن بسیار تیره است. در نتیجهی تنوع ژنتیکی طبیعی برخی از این موشها سیاه و برخی قهوهای هستند. تصویر وسط: موشهای قهوهای رنگ برای پرندگان شکاری قابل مشاهدهتر هستند. بنابراین موشهای قهوهای بیش از موشهای سیاه خورده میشوند. فقط موشهای باقیمانده به سن تولیدمثل رسیده و فرزند تولید میکنند. تصویر راست: به علت اینکه موشهای سیاه نسبت به موشهای قهوهای دارای شانس بیشتری برای تولیدمثل بودند، فراوانی موشهای سیاه در نسل بعد افزایش خواهد یافت.
رنگ پوشش یک صفت قابل توارث است (صفتی که میتواند از والد به فرزند منتقل شود)، بنابراین افزایش نسبت موشهای سیاه در جمعیت باقیمانده به معنای افزایش نسبت بچه موشهای سیاه در نسل بعدی است. بعد از چندین نسل از انتخاب، جمعیت ممکن است به کلی از موشهای سیاه تشکیل شود. این تغییر در یک ویژگی قابل توارث جمعیت مثالی از تکامل است.
انتخاب طبیعی به محیط بستگی دارد
از نظر انتخاب طبیعی صفاتی مطلوب به شمار میآیند که در یک محیط خاص موجب ماندگاری و تولید مثل بیشتر افراد دارای آن صفات نسبت به دیگر افراد شوند. صفاتی که در یک محیط مطلوب هستند ممکن است در محیط دیگر حتی مضر باشند. برای مثال در سناریوی سادهشدهی بالا علت فراوانتر شدن موشهای سیاه نسبت به موشهای قهوهای طی نسلهای متوالی، این نیست که آنها تکاملیافتهتر هستند؛ بلکه به این خاطر است که آنها دارای یک ویژگی قابل توارث هستند که به آنها امکان ماندگاری و تولید مثل بیشتر را در آن محیط خاص میدهد. در محیط متفاوت مثلا جایی که رنگ سنگها کمرنگتر باشد، جای صفت مطلوب و نامطلوب میتواند عوض شود.
انتخاب طبیعی روی تنوع قابل توارث موجود عمل می کند
انتخاب طبیعی به مقداری مواد اولیه نیاز دارد و این مواد اولیه تنوع قابل توارث در ویژگیهای موجودات میباشد. برای اینکه انتخاب طبیعی روی یک صفت عمل کند باید آن صفت دارای تنوع باشد (وجود تفاوت از نظر آن صفت بین افراد). همچنین این تفاوتها باید قابل توارث باشند و توسط ژنهای آن موجود تعیین شده باشند. مثلا در مورد مثال موش یک تنوع قابل توارث در رنگ پوشش وجود داشت: انواع خاصی از ژنها موجب رنگ سیاه و ژنهای دیگری موجب رنگ قهوهای میشدند. اگر تمام موشها قهوهای رنگ بودند، جمعیت راهی برای سازگاری با محیط جدیدش نداشت و ممکن بود به کلی از بین برود.
تنوع قابل توارث حاصل جهشهای تصادفی است
منشا اولیه واریانتهای ژنی جدیدی که صفات توارثپذیر جدیدی مانند رنگ پوشش را ایجاد میکنند، جهشهای تصادفی هستند (تغییر در توالی DNA). جهشهای تصادفی که به فرزندان نیز منتقل میشوند، در سلولهای زایشی یعنی اسپرم و تخمک اتفاق میافتند. تولیدمثل جنسی این واریانتهای ژنی را با هم ترکیب میکند و تنوع بیشتری بهوجود میآید. یک نکتهی مهم در این جا اینکه جهش و تنوع ژنتیکی تصادفی و بدون جهت است. به این معنا که یک موش بهصورت عمدی نمیتواند برای اینکه رنگ خودش یا فرزندانش طور دیگری شود، جهش پیدا کند. ولی اگر بهصورت تصادفی جهشی رخ بدهد که رنگ پوشش موش را تغییر دهد، تنوع حاصل از آن جهش میتواند تحت عمل انتخاب طبیعی قرار بگیرد.
انتخاب طبیعی و تکامل گونهها
حال میخواهیم ببینیم که انتخاب طبیعی چگونه خود را با دیدگاه وسیعتر تکاملی داروین تطابق میدهد، چیزی که در آن تمام موجودات زنده یک جد مشترک دارند و طبق یک درخت پر از شاخهی بزرگ از آن منشعب شدهاند. چه چیزی در هر کدام از آن نقاط شاخهها در حال اتفاق افتادن است؟
در مثال سهرههای داروین ما دیدیم گروههای داخل یک جمعیت ممکن است توسط مرزهای جغرافیایی نظیر تشکیل جزیره یا دیگر مکانیسمها از هم جدا شوند. پس از این جدا شدن، این گروهها دیگر نمیتوانند با هم ارتباط داشته باشند و هر کدام هم در معرض محیطهای متفاوتی قرار میگیرند. احتمالا در هر محیط صفات متفاوتی از نظر انتخاب طبیعی مطلوبیت پیدا میکنند (البته دیگر نیروهای تکاملی مانند رانش تصادفی، نیز ممکن است به صورت جداگانه روی هر گروهی عمل کند). با گذشت زمان تفاوت در صفات قابل توارث گروهها زیاد شده و موجب میشود که آنها بهعنوان گونههای جدا در نظر گرفته شوند.
بر اساس شواهد مختلف دانشمندان بر این باورند که این نوع فرایندها طی تاریخ حیات زمین بارها و بارها تکرار شدهاند. تکامل از طریق انتخاب طبیعی و دیگر مکانیسمهای پشت صحنهی تنوع باورنکردنی اشکال کنونی حیات میتواند توجیهگر سازگاری بین موجودات امروزی و محیطهای آنها باشد.
منشا نهنگها
در نخستین ویرایش منشا گونهها در سال ۱۸۵۹، داروین حدسهایی در مورد اینکه چگونه انتخاب طبیعی میتوانسته موجب شود یک پستاندار زمینی به یک نهنگ تبدیل شود، ارائه کرد. بهعنوان یک مثال فرضی داروین از خرسهای سیاه آمریکای شمالی که میدانستند برای شکار حشرات در حالیکه دهانشان باز است در آب شنا میکنند، استفاده کرد. او در ادامه در مورد تبدیل شدن خرسها به موجودی مانند نهنگ در اثر انتخاب طبیعی سخن به میان آورد. داروین به خاطر این مثال فرضیاش، مورد تمسخر قرار گرفت در ویرایشهای بعدی کتاب، این صفحه را حذف کرد. اکنون دانشمندان میدانند ایدهی داروین درست بود؛ ولی مثال اشتباهی زد. به جای خرسها باید مثلا از مثال گاوها، کرگدنها و اسبهای آبی استفاده میکرد.
داستان منشا نهنگها یکی از جذابترین حکایات تکاملی و یکی از بهترین مثالهایی است که دانشمندان برای انتخاب طبیعی دارند.
قدیمیترین جد ساکن سواحل از نهنگهای امروزی، سینونیکس (چینیپنجه)، یک جانور کفتار مانند بود که در سمت چپ بالا نشان داده شدهاست. در طول بیش از ۶۰ میلیون سال چندین تغییر شکل تکاملی اتفاق افتاد: از بالا به پایین: ایندوهایس، آمبولوستوس (نهنگ راهرو)، رودوستوس، باسیلوسور، دورودون (دندان نیزهای) و نهایتا نهنگ کوهاندار امروزی.
برای درک منشا نهنگها باید درک پایه ای از اینکه انتخاب طبیعی چگونه کار میکند، داشته باشیم. انتخاب طبیعی میتواند موجب تغییرات کوچکی در گونهها شود و موجب شود که یک جمعیت از لحاظ رنگ یا اندازه طی چندین نسل تغییر کند. این فرایند، تکامل در مقیاس کوچک یا microevolution نامیده میشود؛ اما انتخاب طبیعی قادر به انجام کارهای بیشتری هم است. با فرض وجود زمان کافی و انباشتهشدن تغییرات کوچک، انتخاب طبیعی میتواند یک گونهی کاملا جدید به وجود آورد. به این فرایند، تکامل کلان یا macroevolution گفته میشود. این همان چیزی است که میتواند دایناسورها را به پرندگان، پستانداران دوزیست را به نهنگها و اجداد میمونها را به انسانها تبدیل کند.
مثال نهنگها را در نظر بگیرید؛ زیستشناسان با استفاده از تکامل بهعنوان راهنمای آنها و دانستن اینکه انتخاب طبیعی چگونه کار میکند، میدانند که انتقال نهنگهای اولیه از زمین به آب طی مراحلی قابل پیشبینی اتفاق افتاده است. برای مثال، تکامل سوارخ تنفسی (که در بالای سر جانور وجود دارد) میتواند بهصورت زیر اتفاق افتاده باشد:
تغییرات ژنتیکی تصادفی منجر به تولد نهنگی (یا تعدادی نهنگ) شد که سوارخ بینیش پشت سرش قرار داشت. این جانوران با زندگی آبی سازگاری بیشتری داشتند؛ زیرا مجبور نبودند برای تنفس کاملا به سطح آب بیایند. اینها با موفقیت بیشتری که داشتند، فرزندان بیشتری تولید کردند. در نسلهای بعد تغییرات ژنتیکی بیشتری اتفاق افتاد و موجب دور تر شدن محل بینی و قرار گرفتن آن روی سر شد. دیگر قسمتهای بدن نهنگها نیز تغییر کرد. پاهای جلو به باله شنا مبدل شد. پاهای عقب ناپدید شد و کلا تغییراتی در جهت حرکت راحتتر آنها در آب اتفاق افتاد.
داروین همچنین به نوعی از انتخاب طبیعی اشاره کرد که به موفقیت موجود زنده در جذب جفت مربوط میشد، چیزی که بهعنوان انتخاب جنسی مطرح شد. رنگارنگی پرهای پرندگانی نظیر طاووس و شاخهای گوزن نر صفاتی بودهاند که تحت این نوع از انتخاب تکامل پیدا کردهاند.
دانش مدرن
داروین چیزی درمورد ژنتیک نمیدانست. او الگوهای تکاملی را مشاهده کرد؛ ولی درمورد سازوکار آن چیزی نمیدانست. بعدها با کشف اینکه چگونه ژنها صفات رفتاری و بیولوژیکی مختلف را کدگذاری میکنند و اینکه چگونه ژنها از والدین به فرزندان منتقل میشوند؛ این موضوعات مشخصتر شد. تلفیق ژنتیک و تئوری داروین باعنوان ترکیب تکاملی مدرن شناخته میشود.
تنوع فیزیکی و رفتاری که انتخاب طبیعی روی آن عمل میکند، در سطح DNA و ژنها اتفاق میافتد. چنین تغییراتی جهش نامیده میشوند. در واقع جهشها همان مادهی خامی هستند که تکامل روی آنها عمل میکند. جهشها حاصل خطاهای تصادفی در تکثیر یا ترمیم DNA هستند که گاهی بر اثر مواد شیمیایی یا اشعه نیز اتفاق میافتند. در اغلب مواد، جهشها مضر یا خنثی هستند؛ اما گاهی هم جهش میتواند برای موجود مفید واقع شود. اگر چنین باشد، فراوانی این جهش در نسلهای بعد زیاد شده و در کل جمعیت پخش میشود. در واقع انتخاب طبیعی با حفظ و انباشتن جهشهای مطلوب و حذف جهشهای مضر، فرایند تکامل را هدایت میکند. جهشها تصادفی هستند ولی انتخاب برای آنها تصادفی نیست.
البته باید اشاره کنیم که انتخاب طبیعی تنها مکانیسمی نیست که از طریق آن موجودات زنده تکامل پیدا میکنند. برای مثال با مهاجرت موجودات، ژنها میتوانند از یک جمعیت به جمعیت دیگر انتقال پیدا کنند، پدیدهای که به آنجریان ژنی گفته میشود. فراوانی ژنها در اثر پدیده رانش تصادفی نیز تغییر میکند.
شواهد تکامل
شواهد مربوط به تکامل از حوزههای مختلف علمی میآیند:
آناتومی: تشابه ویژگیهای فیزیکی (ساختارهای مشابه) گونهها میتواند بهعلت آن باشد که آن ویژگیها در یک جد مشترک وجود داشته است.
زیستشناسی ملکولی: کدهای ژنتیکی و توالی DNA تایید کننده وجود تبار مشترک بین گونهها هستند. مقایساتDNA میتواند چگونگی ارتباط ژنتیکی بین گونهها را نشان دهد.
جغرافیای زیستی: توزیع جهانی موجودات و ویژگیهای منحصر به فرد گونههای موجود در جزیرهها نشان دهندهی همراه بودن تکامل و تغییرات زمینشناسی است.
فسیلها: رکوردهای فسیلی وجود گونههای منقرض شدهای را نشان میدهد که با گونههای امروزی ارتباط دارند.
مشاهدات مستقیم: ما میتوانیم مستقیما تکامل را در مقیاس کوچک در موجوداتی با طول عمر کوتاه مشاهده کنیم (مثلا مقاوم شدن حشرات به آفتکشها)
شواهد محکم
با وجود اینکه دانشمندان توانستند پیشبینی کنند نهنگهای اولیه چه شکلی بودهاند؛ ولی مدرک فسیلی برای اثبات ادعای خود نداشتند. مخالفان این تئوری این موضوع را بهعنوان اثباتی برای اتفاق نیفتادن تکامل مطرح می کردند:تا حالا چیزی شبیه نهنگی که راه برود، دیده نشدهاست! اما در اوایل دههی ۱۹۹۰ این دقیقا همان چیزی بود که دانشمندان توانستند آن را پیدا کنند. در سال ۱۹۹۴، دیرینهشناسان توانستند فسیل بقایای نهنگ شناگر و راهروAmbulocetus natans، را پیدا کنند. بالههای جلوی او دارای قلابهای سُممانند کوچکی بود و اندازهی پای عقب خیلی بزرگ شده بود. این موجود بهطور آشکار برای شنا سازگار شده بود؛ اما علاوه بر آن مانند فکها قادر به حرکتی آرام روی زمین بود. نهنگهای مدرن خودشان را به کمک بالههای قوی و ضربات قوی انتهای دمشان در آب به جلو میرانند؛ اما نهنگ راهرو دارای دمی شلاق مانند بودهاست و برای حرکت در آب از پاهای خود هم استفاده میکردهاست.
در سالهای اخیر تعداد بیشتر و بیشتری از این گونههای گذرا یا پیوندهای گمشده بین گونهها کشف شدهاست و موجب تایید بیشتر تئوری داروین شدهاست. جالب اینکه فسیلی در حمایت از تکامل انسان نیز پیدا شدهاست. در اوایل سال ۲۰۱۸، یک آرواره و دندان فسیلشده پیدا شد که تخمین زده میشود دارای قدمتی ۱۹۴ هزار ساله باشد. اینها حداقل ۵۰ هزار سال قدیمیتر از فسیلهای انسانهای مدرن هستند که قبلا در خارج از آفریقا پیدا شدهبود. به عقیدهی دانشمندان، این یافتهها نشانهای دیگر درمورد تکامل یافتن انسان است.
بخشی از استخوان آروارهای کشفشده در منطقهی خاورمیانه که به نظر میرسد از قدیمیترین فسیل پیداشده از انسان مدرن در آفریقا حداقل ۵۰ هزار سال قدیمیتر باشد
مخالفان داروین چه می گویند؟
همچون دیگر تئوریهای علمی، تئوری داروین نیز مخالفانی دارد.
برخی از دانشمندان بر این باورند که تئوری داروین برای توضیح حیات و آفرینش انسان کافی نیست. پرفسور کولین ریوز از دانشکدهی علوم ریاضی دانشگاه کاونتری توضیح میگوید:
داروینیسم در قرن ۱۹ یک ایدهی جالب بود؛ اما درمورد توانایی انتخاب طبیعی برای ایجاد سیستمهای بیولوژیکی پیچیده جای تردید وجود دارد.
او یکی از دانشمندانی است که مخالفت علمی خود با داروینیسم را اعلام کردهاست. کریس ویلیامز دکترای بیوشیمی از دانشگاه اوهایو سخن میگوید:
بهعنوان یک متخصص بیوشیمی و توسعهدهندهی نرمافزار که روی غربالگری ژنتیکی و متابولیکی کار میکنم، از پیچیدگی غیر قابل توصیف حیات شگفتزده میشوم. هر کدام از ما یک برنامهی کامپیوتری عظیم از ۶ میلیارد جفت باز DNA در هر سلول داریم که هدایتگر توسعهی ما از یک تخم بارورشده است و مشخص میکند که چگونه بیش از ۲۰۰ نوع بافت ساخته شود و همهی اینها را در تعامل با هم حفظ میکند. افراد معدودی خارج از حوزهی ژنتیک یا بیوشیمی متوجه میشوند که تکاملگرایان هنوز هم نمیتوانند جزئیات اساسی منشا حیات و بهویژه منشا اطلاعات ژنتیکی را در نخستین ارگانیسم همتاساز (self-replicating) بازگو کنند. او به چه ژنهایی نیاز داشته است یا آیا اصلا ژنی داشته است؟ چه مقدار DNA و RNA داشته است؛ یا آیا اصلا دارای اسیدهای نوکلئیک بودهاست؟ چگونه مولکولهای سرشار از اطلاعات قبل از انتخاب طبیعی بهوجود آمدهاند؟
فرانسیس کریک، یکی از کاشفان مارپیچ مضاعف DNA اعتقاد داشت که واحدهای سازندهی حیات باید نتیجهی چیزی فراتر از جهشهای تصادفی باشند. کریک با این حرف اعتبار علمی خود را به خطر انداخت: یک مرد صادق که از تمام دانش موجود تاکنون آگاهی دارد فقط میتواند بگوید که در برخی موارد منشا حیات بیشتر به یک معجزه شبیه است. در جهان علمی این بیان معادل کفر (از نظر علمی) است که پیشنهاد میکند چیزی بیش از تکاملشانسی منجر به وجود ما شده است. کریک یکی از دانشمندانی بود که اعتقاد داشت که مداخلهای هوشمندان باید در کار بوده باشد و حتی فرضیه فرازمینی را تصدیق میکرد.
کیت بنت یک دیرینهشناس تکاملی در دانشگاه QUB، مخالف نقش انتخاب طبیعی در تغییرات تکاملی است. او معتقد است تکامل بهصورت نامنظم و شاید در نتیجهی تجدید بنای تصادفی ساختار ژنتیکی اتفاق میافتد و بنابراین غیر قابل پیشبینی است. در بحثی اخیر در New Scientist ، بنت سوالی را مطرح کردهاست:
اگر تکامل کلان حقیقتا پیامدی از انتخاب طبیعی و سازگای باشد؛ ما انتظار خواهیم داشت که تغییرات محیطی محرک تغییرات تکاملی باشد... آیا این چیزی است که بهراستی اتفاق میافتد؟ کشف فسیلی در کلمبیا در سال ۲۰۰۹ مثالی از این است که نه گیاهان و نه گونههای حیوانی بهطور معنی دارای طی زمان تغییر نکردهاند، حتی با فرض میلیونها سال تغییرات اقلیمی و دیگر فشارهای محیطی.
برخی سیاستمداران و رهبران مذهبی نیز تئوری تکامل را محکوم میکنند؛ اما دانشمندان درگیر این علم، هیچ جنجالی نمیبینند. بسیاری از مردم دارای اعتقادات عمیق مذهبی نیز تئوری تکامل را پذیرفتهاند. تکامل بهخوبی با مثالهای زیادی از تغییرات در گونههای مختلف حمایت میشود؛ چیزی که منجر به تنوع عظیمی که ما امروزه شاهد آن هستیم شدهاست. اگر فردی حقیقتا بتواند توجیه بهتری از تئوری تکامل و انتخاب طبیعی ارائه دهد، آن فرد یک داروین جدید خواهد بود.
تصور غلط: بیشتر زیستشناسان تئوری داروین را رد کردهاند
تاکنون از نظر علمی چالشهای محکمی برای اصول اولیهی داروینیسم که تکامل عمدتا با مکانیسم انتخاب طبیعی روی تنوع موجود روی جمعیتها عمل میکند و اینکه گونههای مختلف دارای جد مشترک هستند، وجود نداشته است. حقیقت این است که نمیتوان ادعا کرد ایدهی داروین رد شدهاست بلکه میتوان گفت بر اساس اطلاعاتی که حاصل علم پس از داروین است، اصلاحاتی در آن اعمال شدهاست. مثلا در تئوری داروین تکامل بهطور کلی دارای حرکتی بسیار آهسته و عمدی است اما امروزه میدانیم که در برخی شرایط تکامل میتواند در سرعت نسبتا سریع نیز اتفاق بیفتد. همچنین ما اکنون میدانیم (اگرچه داروین نمیدانست) که جهشهای ژنتیکی منبع تنوعی هستند که انتخاب طبیعی روی آنها عمل میکند؛ ما ایدهی انتخاب طبیعی داروین را رد نکردهایم بلکه فقط اطلاعاتی به آن افزودهایم.
گوشیهای هوشمند اپل به دلیل کیفیت ساخت فوقالعاده بالا و زبان طراحی متفاوت خود، همیشه مورد توجه تعداد زیادی از کاربران علاقهمند به دنیای فناوری و حتی افراد عادی جامعه بوده است. به همین دلیل تب و تاب بررسی موشکافانه و نگاه نزدیک به جدیدترین گوشیهای اپل در روزهای ابتدایی پس از معرفی، بسیار بالا میرود.
اکنون دقیقاً همان زمان است و دو گوشی هوشمند آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس اپل توسط حرفهایترین افراد فعال در حوزهی فناوری از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامهی مقاله به ارائهی خلاصهای از نظرات و نتایج حاصل از بررسی وبسایتهای معتبر فناوری خواهیم پرداخت. یادآوری میشود که وبسایت سینت آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس را به صورت جداگانه و در دو مقالهی مجزا مورد بررسی قرار داده است. به دلیل تفاوت جزئی دو گوشی هوشمند یاد شده در اندازهی نمایشگر و ظرفیت باتری، در مطلب جاری به نگارش ترکیبی و خلاصهوار دو مقالهی سینت خواهیم پرداخت.
The Verge: به روزرسانی مقتدرانه و ارتقاء یک فرمول برنده
از منظر نویسندهی وبسایت وِرج، نیل پاتل، بهواقع آیفون ۱۰ اپل متعلق به آینده بوده که سال گذشته معرفی شد. آیفون بازنگری شدهی ساخت اپل نحوهی تعامل با گوشی هوشمند را به واسطهی سیستم ژست لمسی نوین، قفلگشایی با فیس آیدی و صفحه نمایش بدون حاشیه به طور کامل دگرگون کرد. نتیجهی این تغییرات، به وجود آمدن موج عظیمی از بازطراحی نرمافزارهای موجود شد. به گفتهی نیل پاتل، میزان نفوذ آیفون ۱۰ و بریدگی بالای نمایشگر آن در صنعت ساخت گوشی هوشمند سراسر دنیا، نشان دهندهی موفقیت دوبارهی اپل در این حوزه بوده است. در حقیقت این موضوع باعث تغییر شهرت اپل شده است و اپل را از یک شرکت تولید کنندهی آیفون به شرکت تولید کنندهی آیفون ۱۰ تبدیل کرده است. اپل امسال برخلاف سال گذشته اقدام به معرفی آیفون بهروزرسانی شده در دو سری آیفون ۱۰ اس ردهبالا و آیفون ۱۰ آر میانرده کرد. همانطور که اطلاع دارید آیفون XR تا ماه میلادی آینده قابل دسترسی نخواهد بود.
نویسندهی ورج صفحه نمایش آیفون ۱۰ اس مکس اپل را فوقالعاده بزرگ خطاب کرده و نام این گوشی را بهواقع خندهدار میداند. به اعتقاد نیل پاتل، هر دو مدل سری آیفون ۱۰ اس اپل، فقط یک بهروزرسانی ویژه برای آیفون ۱۰ بوده است. به باور نویسنده، وجود حسگر جدید دوربین اصلی، پردازندهی نوین ارتقاء یافته و دیگر بهبودهای کوچک صورت گرفته روی دو آیفون ۱۰ اس، تنها باعث به وجود آمدن گوشی هوشمندی بسیار بهتر از آیفون ۱۰ سال گذشته شده است.
مقالههای مرتبط:
نیل پاتل پس از استفادهی یک هفتهای از گوشی آیفون ۱۰ اس مکس، وجود باتری بزرگتر برای مدل ۶.۵ اینچی گوشی اپل را یک نقطهی مثبت تلقی میکند. به نظر وی آیفون XS MAX هم حس بزرگی و هم حسی کوچکی در اندازه را به کاربر القا میکند. از لحاظ فیزیکی، آیفون یاد شده هماندازه با آیفون ۸ پلاس اپل و پیکسل ۲ ایکسال ساخت گوگل است و همان حس نگاه کردن به یک تختهی موج سواری قبلی که در نسخهی پلاس آیفونهای اپل بود را به کاربر میدهد. این موضوع به ویژه از نمای پشتی گوشی، بسیار مشهود است.
نویسندهی وبسایت ورج ادامه میدهد که وجود صفحه نمایش بدون حاشیه و لبه به لبهی آیفون ۱۰ اس مکس، باعث کمرنگتر شدن این موضوع شده و آن را به گزینهای معقول برای کاربران تبدیل میکند. به لحاظ این که نمایشگر گوشی، به طور تقریبی تمام بخش جلویی آیفون ۱۰ اس مکس را پوشش داده است، مشابه با مدلهای پلاس آیفونهای سال گذشته، بزرگ به نظر نمیرسد. نیل پاتل از لذت وصف ناشدنی تماشای ویدئو، اجرای بازی و تجربهی واقعیت افزوده در صفحه نمایش بزرگ و مجلل آیفون ۱۰ اس مکس ابراز خرسندی کرده است.
با این وجود، نمایشگر بدون حاشیه هم معایب خود را دارد. به نظر نویسندهی ورج، این موضوع باعث سخت شدن دسترسی به بخش اعلان و مرکز کنترل (Control Center) گوشی آیفون ۱۰ اس مکس میشود؛ به طوری که هر کاربر با هر جثهای مجبور به استفاده از دو دست به طور همزمان خواهد شد. ناگفته نماند که تفاوت چندانی در نحوهی نمایش رابط کاربری سیستم عامل iOS 12 گوشی هوشمند آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس وجود ندارد و تنها اندازهی عناصر نرمافزاری در مدل ۶.۵ اینچی بزرگتر دیده میشود که بدون شک برای افرادی که مشکل بینایی دارند، مفید خواهد بود.
نمایشگر OLED آیفون ۱۰ اس مشابه با صفحه نمایش آیفون ۱۰ دارای خمیدگی در گوشهها و بریدگی در بخش بالایی است. طبق تجربهی یک سالهی نویسندهی وبسایت ورج، نمایشگر آیفون ۱۰ یکی از برترین صفحات نمایش با قابلیت تولید رنگ بینظیر و روشنایی فوقالعاده است که به کارگیری فناوری TrueTone و Night Shift تجربهی تماشای شگفتانگیزی به کاربر ارائه میدهد. به ادعای نیل پاتل، پشتیبانی نمایشگر دو مدل پرچمدار آیفون سری ۱۰ اس از فناوری HDR10 و دالبی ویژن اندکی مضحک به نظر میرسد؛ به طوری که با وجود میزان روشنایی بالاتر، هنوز فاصلهی زیادی با فناوری HDR موجود در تلویزیون هوشمند دارد. اپل همیشه در موضع کیفیت ساخت، خوش درخشیده و این موضوع پس از گذشت یک سال از عرضهی آیفون ۱۰ در مورد مشکل Burn In یا کم نور شدن موضعی برخی از پیکسلها در صفحه نمایش OLED به کار رفته در آن کاملاً به اثبات رسیده است. بنابراین انتظار میرود که در آیفونهای جدید هم خبری از مشکل Burn In نباشد.
طبق نتایج واحد بررسی در مدت محدود یک هفتهای، کیفیت فیزیکی و مقاومت بدنهی آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس نسبت به نسل قبل بهبود یافته است. دلیل این موضوع، استفاده از استیل ضد زنگ و شیشهی بادوامتر نسبت به نمونههای پیشین است. سرعت قفلگشایی فیس آیدی آیفونهای سری ۱۰ اس هم نسبت به آیفون ۱۰ سال قبل افزایش یافته است اما میزان افزایش بسیار اندک بوده است. به علاوه، سیستم عامل iOS 12 هم در صورت تمایل کاربر، امکان تعریف یک چهرهی ثانویه را به دارندگان گوشی آیفون میدهد.
نظر نیل پاتل دربارهی دوربین اصلی دوگانهی آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس جالب توجه است. وی معتقد است که دوربین پرچمداران جدید اپل نسبت به آیفون ۱۰ سال گذشته، به میزان قابل توجهی بهبود یافته است؛ به گونهای که، پس از استفاده از دوربین آیفون ۱۰ اس، در عمل استفاده از دوربین آیفون ۱۰ وحشتناک به نظر میرسد. با این حال، به ادعای نویسندهی ورج، برترین دوربین موجود در بازار گوشیهای هوشمند متعلق به گوشی پیکسل ۲ گوگل است. دوربین گوشی پیکسل 2 گوگل اکنون یک استاندارد محسوب میشود. نیل پاتل، دوربین آیفون ۱۰ اس را به دوربین گوشی گلکسی S9 سامسونگ ترجیح میدهد اما به نظر او در رویارویی با دوربین پیکسل ۲ گوگل کم میآورد. دوربین ۷ مگاپیکسلی فیستایم و دوربین تله فوتو پشتی آیفون ۱۰ اس، به طور کامل مشابه با دوربین آیفون ۱۰ است؛ اما دوربین عریض که در بیشتر موارد مورد استفاده قرار میگیرد، ارتقاء پیدا کرده است.
بزرگتر شدن اندازهی فیزیکی هر یک از ۱۲ میلیون پیکسل موجود در حسگر دوربین از ۱.۲۲ میکرومتر به ۱.۴ میکرومتر باعث دریافت نور بیشتر از قبل و در نتیجه افزایش کیفیت تصویر نهایی با نویز کمتر خواهد شد. همچنین عمق پیکسلها از ۳.۱ میکرومتر به ۳.۵ میکرومتر تغییر کرده تا کیفیت فراتر از انتظار را در اختیار کاربر قرار دهد. پیکسلهای مختص به فوکوس هم که اپل آن را سیستم فوکوس خودکار تشخیص فاز مینامد، دو برابر شده است.
اپل سیستم پردازش تصویر خود را اصلاح کرده و آن را HDR هوشمند نامیده است. سیستم نام برده، تصاویر را به وسیلهی زیرسیستم پردازشگر سیگنال تصویر یکپارچهی جدید و محرکهی عصبی موجود در تراشهی A12 Bionic پردازش و اجرا میکند. اساس ایدهی این سیستم مشابه با همان کاری است که گوگل در گوشی پیکسل ۲ انجام میدهد. قابلیت HDR هوشمند، جزئیات بیشتری را در تصاویر نمایان میکند، روشنایی بیشتری به ارمغان میآورد و کیفیت تصاویر را به میزان محسوسی بهبود میبخشد. به نظر نویسنده، حالت پرتره و امکان تنظیم میزان شفافیت یا تاری پسزمینه نسبت به گوشیهای سامسونگ بهتر عمل میکند اما این موضوع همیشه صادق نیست.
نیل پاتل اذعان میکند که پردازندهی A12 بایونیک مورد استفاده در آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس نسبت به پردازندهی A11 بایونیک آیفون X بهبود سرعت عملکرد ناچیزی داشته است که در عمل برای کاربران عادی قابل لمس نیست. به گفتهی نیل پاتل، تاثیرگذارترین موضوع در مورد به کارگیری پردازندهی ۷ نانومتری A12 بایونیک، افزایش طول عمر شارژدهی بوده است. به طوری که بدون استفاده از حالت انرژی پایین یا همان LOW POWER MODE، کاربران آیفون ۱۰ اس مکس میتوانند ۱۲ ساعت کامل را بدون شارژ مجدد گوشی سپری کنند.
نیل پاتل دوباره ادعای اپل دربارهی بلندگوهای استریو عریض معرفی شده در طول نطق اصلی را مضحک میشمارد؛ اما وجود اسپیکر با صدای بلندتر و واضحتر نسبت به آیفون ۱۰ را تایید کرده است. سیمپیچ شارژ بیسیم آیفون ۱۰ اس هم نسبت به قبل بهبود یافته و اکنون با استفاده از همان پد شارژر، فرآیند شارژ ۳۰ دقیقه سریعتر از قبل به اتمام میرسد. به گفتهی نویسندهی ورج، نبود جک هدفون یا USB نوع C در آیفون به ویژه به دلیل اکوسیستم لایتنینگ کنترل شدهی ضعیف اپل هنوز هم تاسفبار و فوقالعاده ناراحت کننده است.
میزان مقاومت آیفون ۱۰ اس، در برابر نفوذ مایعات و گرد و غبار از استاندارد IP67 به استاندارد IP68 تغییر یافته است که به مفهوم تحمل عمق آب ۲ متری به مدت ۳۰ دقیقه توسط پرچمداران جدید اپل است. البته اپل هنوز هم هیچگونه ضمانتی برای آسیب دیدگی بر اثر نفوذ آب در نظر نگرفته است و توصیه میکند که حداقل ۵ ساعت بعد از خشک کردن گوشی آن را به پریز برق متصل کنید. آیفون ۱۰ اس از قابلیت دو سیمکارت پشتیبانی میکند اما وبسایت ورج به دلیل بهروزرسانی نرمافزاری ویژهای که در فصل پاییز پیش رو منتشر خواهد شد، موفق به بررسی آن نشده است.
وبسایت ورج در پایان به کاربران پیشنهاد میکند که تا زمان عرضهی رسمی آیفون XR میانرده و تقریبا ارزان قیمت اپل، از خرید پرچمدارهای جدید خودداری کنند.
Wired: یک تکامل؛ نه یک انقلاب
وبسایت وایرد به طور کلی آیفون اپل را شئ بیجانی میداند که به خاطر دارا بودن طراحی زیبا، مقبول و مجلل آن، موجب ایجاد ارتباط احساسی عمیقی میان کاربر و گوشی میشود. لورن گود، نویسندهی مقالهی بررسی آیفون ۱۰ اس وایرد، دو پرچمدار هوشمند جدید اپل را گوشیهای هوشمندی با طراحی سال قبل و قطعات داخلی جدید خطاب میکند. به اعتقاد وی یکی از جالب توجهترین ویژگیهای پرچمداران جدید اپل، به کارگیری تراشهی نوین ۷ نانومتری برای اولین بار در یک گوشی هوشمند است. تراشهی A12 بایونیک، قفلگشایی سریعتر فیسآیدی، تصاویر بهتر و هوش مصنوعی پیشرفتهتر را به ارمغان میآورد. به گفتهی نویسنده، کاربران با پرداخت هزینهی ۱۰۰۰ دلاری، قادر به صرفهجویی در زمان خواهند بود و میتوانند همانند یک دوربین و رایانهی پیشرفته، پس از ثبت عکس، آن را به واسطهی نرمافزار سادهی گوشی تصحیح و تنظیم کنند.
از نظر لورن گود، به استثناء کیفیت نمایشگر درخشان آیفون ۱۰ اس، این صفحه نمایش تفاوت چندانی با نمایشگر آیفون ۱۰ سال گذشته ندارد. همچنین به اعتقاد او، دو آیفون جدید در مقایسه با مدل سال قبل شگفتی چندانی نداشته و فقط هزینهی بالایی به همراه دارد. در واقع فقط هزینهی قطعات سختافزاری ارتقاء یافته را پرداخت میکنید. نویسندهی وبسایت وایرد هیچگونه تغییر محسوسی در میزان محدودهی دینامیکی تصویر و حساسیت لمسی بهبود یافتهی آیفون ۱۰ اس و ۱۰ اس مکس نسبت به آیفون ۱۰ را احساس نکرده است. شیشهی مقاوم پرچمداران جدید اپل با وجود ادعای کوپرتینونشینها، در استفادهی روزمره خراشهایی به باریکی تار مو برمیدارد؛ دقیقاً همانگونه که آیفون ۱۰ هم مستعد آن بود. بنابراین به طور قطع باید از شیشههای محافظ نمایشگر باکیفیت استفاده شود.
نویسنده به سبب استفاده از پورت لایتنینگ، گوشی آیفون ۱۰ اس جدید اپل را گوشی هوشمندی تجهیز شده به یک فناوری قدیمی تلقی میکند. به گفتهی لورن گود، اسپیکر گوشی اپل صدای استریو وسیعتر، بلندتر و با کیفیتی را ارائه میدهد.
طبق تجربهی نویسنده، تفاوت میان طول عمر شارژدهی باتری آیفون ۱۰ اس با آیفون ۱۰ قابل اغماض بوده و چشمگیر نیست. اما به گفتهی او، باتری آیفون ۱۰ اس مکس قادر به ارائهی شارژدهی کامل تا پایان روز است. صاحب آیفون ۱۰ اس مکس از لحاظ باتری آسوده خاطر خواهد بود که این موضوع به خودی خود استرس کمتری به کاربر وارد خواهد کرد.
از نگاه لورن گود، صفحه نمایش بزرگ فقط هنگامی که نیازمند بهکارگیری هر دو دست باشید (مانند انجام بازی)، کاربردی خواهد بود. نویسندهی وایرد آیفون ۱۰ اس را برای کاربردهای روزمره مناسب میداند. به نظر او وجود بریدگی در بالای نمایشگر به ویژه هنگام استفاده از حالت تقسیم صفحه نمایش یا Split Screen در آیفون ۱۰ اس مکس قابل درک نیست.
به نظر وبسایت وایرد، صرف هزینهی ۹۹۹ تا ۱۳۴۹ دلاری برای مدل ۶۴ گیگابایتی و ۵۱۲ گیگابایتی آیفون ۱۰ اس و همچنین صرف هزینهی ۱۰۹۹ تا ۱۴۴۹ دلاری برای مدل ۶۴ و ۵۱۲ گیگابایتی آیفون XS MAX به هیچ عنوان معقولانه نیست و توجیه اقتصادی ندارد. اگرچه گوشی هوشمند وسیلهای است که هر روزه به عنوان یک رایانهی کوچک مورد استفاده قرار میگیرد اما باز هم پرداخت چنین هزینهی گزافی برای عموم مردم دشوار است. با پرداخت نصف این مقدار از پول، میتوان به گزینههای مقرون به صرفهتری مانند مدلهای قبلی آیفون یا گوشی هوشمند اندرویدی روی آورد.
طبق نتایج بنچمارکهای جدید، هردو پرچمدار اپل از حافظهی رم ۴ گیگابایتی بهره میبرند که در مقایسه با آیفون ۱۰ سال گذشته، به میزان یک گیگابایت ارتقاء پیدا کرده است. نویسنده اظهار میکند که اپل راه درازی از حافظهی ذخیرهسازی ۸ گیگابایتی و حافظهی رم ۱ گیگابایتی تا الان پیموده است.
نبود رابط پورت لایتنینگ به جک صوتی ۳.۵ میلیمتری در بستهبندی پرچمدارهای جدید اپل، دارندگان هدفونهای سیمی را با مشکل مواجه خواهد کرد. این دسته از کاربران مجبور به پرداخت هزینهی اضافی برای خرید چنین رابطی خواهند بود. بهعلاوه، گوشی نوین آیفون ۱۰ اس اپل هنوز هم با کابل USB-A به فروش میرسد؛ در حالی که رایانههای پیشرفتهی مکبوک از پورت پرسرعت USB نوع C بهره میبرند. اگرچه مورد یاد شده، کماهمیت به نظر میرسد اما تصور محدودیتهای اپل حتی در ۵ سال پیش هم آزاردهنده است.
از مهمترین بهروزرسانیهای صورت گرفته روی آیفونهای جدید، ارتقاء پردازندهی آنها از A11 بایونیک به A12 بایونیک است. پردازندهی ۱۰ نانومتری A11 بایونیک مورد استفاده در آیفون ۱۰، مجهز به CPU شش هستهای، GPU سه هستهای و یک موتور عصبی طراحی شده برای وظایف مربوط به یادگیری ماشین با توان اجرای ۶۰۰ میلیارد عملیات در هر ثانیه بود. اکنون پردازندهی A12 بایونیک به عنوان یک تراشهی ۷ نانومتری مجهز به CPU شش هستهای، GPU چهار هستهای و موتور عصبی قدرتمندتر ۸ هستهای با توان اجرای ۵ تریلیون عملیات در هر ثانیه است.
کوالکام به عنوان یک غول تراشهسازی که تولید پردازندههای سری اسنپدراگون برای گوشیهای هوشمند رده بالا را برعهده دارد، به زودی اقدام به عرضهی پردازندهی ۷ نانومتری خود را آغاز خواهد کرد. با این حال اپل اولین شرکتی است که تراشهی اختصاصی ۷ نانومتری خود را ساخته و از آن در گوشی هوشمند جدید استفاده کرده است. در واقع آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس اپل، اولین گوشیهای هوشمند مجهز به پردازندهی ۷ نانومتری محسوب میشوند. در گذشته موتور عصبی فقط در اختیار اپل قرار داشت اما حالا اپلیکیشنهای شخص سوم (Third-Party) هم قادر به بهرهمندی از آن خواهند بود. متاسفانه نرمافزارهای شخص سوم یاد شده، برای بررسی موشکافانهتر در زمان نگارش مقاله در دسترس نبوده است. به لطف پردازندهی جدید A12 بایونیک، سرعت جابهجایی میان نرمافزارها هم افزایش یافته است.
از نظر لورن گود، دوربین هر یک از گوشیهای هوشمند آیفون ۱۰، آیفون ۸ پلاس، پیکسل ۲ ایکسال گوگل و گلکسی نوت ۹ سامسونگ هویت مجزایی برای خود دارند. به طوری که، تصاویر ثبت شده با گلکسی نوت ۹ تمایل به رنگ گرمتر، اشباع رنگ بیشتر و ملایمی دارند. در حالی که رنگ تصاویر گرفته شده با گوشی پیکسل ۲ گوگل بیشتر متمایل به سرد و تقریباً خنثی بوده و وضوح بالایی دارند.
به نظر شخص نویسنده، عکسهای ثبت شده با آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس، به طور قطع بهتر از تصاویر گرفته شده با آیفون ۸ پلاس و اندکی بهبود یافتهتر از تصاویر ثبت شده با گوشی آیفون ۱۰ است. دوربین پرچمداران جدید اپل قدرت بالاتری در محیط کم نور داشته و جزئیات بیشتری را در پسزمینهی تصویر ثبت میکنند. تصاویر آیفونهای جدید مشابه با تصاویر گرفته شده با گوشیهای هوشمند سامسونگ به نظر میرسند. حالت پرتره از نظر لورن گود بسیار بهتر از آیفون ۱۰ عمل میکند اما هنوز به پای جلوهی ویژهی بوکهی ثبت شده با دوربین DSLR نمیرسد. تغییر عمق حالت پرتره هم پیش از این در گوشی هوشمند گلکسی نوت 8 سامسونگ مورد استفاده قرار گرفته بود. همچنین تارشدن پسزمینه، گاهی اوقات بیش از اندازه نمایشی و مبهم به نظر میرسد.
از نگاه وبسایت وایرد، مهمترین پیشرفت صورت گرفته در پرچمداران جدید اپل، تراشهی ۷ نانومتری A12 بایونیک و دوربین بهبود یافته با توانایی ثبت تصاویر با جزئیات بیشتر است. اگرچه ارتقاء به پرچمداران جدید اپل برای بهرهمندی از جدیدترین فناوریها کاملاً معقول به نظر میرسد اما گوشیهای هوشمند معرفی شده در سال گذشته هنوز شگفتانگیز هستند. بنابراین اگر توان مالی کافی ندارید، بدون نگرانی یا ناراحتی میتوانید به استفاده از گوشی هوشمند قبلی خود ادامه دهید.
Tech Crunch: نتیجهی قدرت بالای تفکر بلند مدت
اولین جملهای که متیو پانزارینو؛ نویسندهی وبسایت تِک کرانچ، در مورد پرچمداران جدید اپل گفته در مورد دوربین بهبود یافتهی آن است. به اعتقاد او، آیفون ۱۰ اس اپل تجربهی عکاسی با گوشی هوشمند را یک گام دیگر به جلو برده است. از نگاه متیو، آیفون ۱۰ اس اپل اثباتی بر موفقیت بلندپروازانهترین محصول اپل یعنی آیفون ۱۰ است.
این نویسنده ارتقاء قطعات داخلی و تغییرات ظاهری اندک آیفون ۱۰ اس نسبت به آیفون ۱۰ سال گذشته را نقطهی ضعفی برای آن دانسته و معتقد است که بهواقع همان روند به کار گرفته شده در گوشیهای دارای پسوند S اپل تکرار شده است. اما، به طور قطع میزان ارتقاء دوربین آیفون ۱۰ اس نسبت به مدل پیشین، جالب توجه است. از دید نگارنده، با این که تمام ویژگیهای آیفون ۱۰ از جمله نمایشگر OLED خلاقانه، تشخیص چهره، رابط کاربری فوقالعاده پایدار مبتنی بر ژست لمسی و بسیاری از حرکتهای دیگر اپل برای سال ۲۰۱۷ در نظر گرفته شده بود؛ اما اپل در حال تدارک و تعقل برای سال ۲۰۳۰ میلادی بوده است و شما در سال ۲۰۱۶ به سر میبردید.
نویسندهی وبسایت تک کرانچ، پرچمداران جدید اپل را از تمام جنبهها در زندگی روزمره و در محیطهای مختلف عادی مانند محل کار، سفر، منزل و غیره مورد بررسی قرار داده است. به اعتقاد پانزارینو، قضاوت در مورد باتری بدون انجام آزمونهای دقیق سخت است اما در استفادهی روزانه از گوشی آیفون ۱۰ اس مکس و در دمای بیشتر از ۳۲ درجهی سانتیگراد محیط، باتری آن توانمندتر از باتری برادر کوچکتر ظاهر شد. تفاوت بین میزان شارژدهی آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اندک و قابل چشمپوشی بوده است.
اظهار نظر دربارهی ظرفیت حافظهی ذخیرهسازی امری به طور قطع شخصی است؛ بنابراین باید طبق نیاز هر کاربر تعیین شده و مدلی مبتنی بر آن نیاز خریداری شود. ظرفیت حافظهی ذخیرهسازی مدل مورد استفادهی پانزارینو ۲۵۶ گیگابایت است. با این حال، نویسندهی تک کرانچ افزوده شدن آیفون جدید با ظرفیت فوقالعاده بالای ۵۱۲ گیگابایت را گامی مثبت در این زمینه میداند. به اعتقاد او، فقط باید در صورتی که بیش از نیمی از حافظهی گوشی پر شده باشد، به فکر ارتقاء بود؛ زیرا اصلیترین کاربرد حافظهی خالی گوشی در زمان عکاسی و فیلمبرداری است. بنابراین بهتر است همیشه حدود ۵۰ درصد از حافظهی گوشی خالی و آمادهی استفاده باشد.
رنگ طلایی آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس، بسیار ژرفتر و برنجیتر از رنگ مورد استفاده در اپل واچ سری ۴ است. به عقیدهی متیو پانزارینو، رنگ آیفون ۱۰ شبیه به یک طلای گرانبها به نظر میرسد؛ رنگی که کمتر در ویترین طلا فروشیها دیده میشود. پرداخت رنگ خاص آيفون ۱۰ اس به گونهای است که دقت رنگ در عکسبرداری از ظاهر آن را دشوار میکند. در واقع برای مشاهدهی عینی رنگ طلایی منحصر به فرد پرچمدارهای جدید اپل فقط باید آنها را از نزدیک لمس کرده و تماشا کنید. اگر به شیشهی پشت گوشی و نوارهای فلزی در اطراف لبهها نگاه کنید، هالهای از رنگ صورتی هم قابل مشاهده خواهد بود. نوع پرداخت رنگ و تلالو شیشهی پشتی آیفون ۱۰ اس همانند مروارید است. به گفتهی اپل، فرمولاسیون جدیدی که با همکاری شرکت کورنینگ به دست آمده، موجب تولید مقاومترین شیشهی به کار رفته در گوشیهای هوشمند شده است. شرکت Corning سازندهی نسل ششم شیشهی گوریلا گلس پرچمداران بیشتر شرکتهای تولید کنندهی گوشی هوشمند است. برای پی بردن به سطح مقاومت شیشهی جدید آیفون ۱۰ اس باید آن را مورد سختگیرانهترین آزمونهای عملی قرار داد که در این مدت محدود امری غیرممکن است.
هر دو آیفون ۱۰ اس طلایی و خاکستری فضایی (Space Gray) در معرض فرآیند اندودسازی تحت عنوان رسوبسازی با بخار فیزیکی یا PVD قرار گرفته است. به طور اساسی، طی این فرآیند ذرات فلزی تبخیر میشوند و به منظور اندودسازی و رنگزنی با استحکام بالا به سطح فلز متصل میشوند. PVD یک ماده نیست که قابل تشخیص باشد؛ بنابراین نمیتوان از احتمال استفاده از فرآیند مزبور اطمینان حاصل کرد. یکی از مواد پیشنهادی که برای اندودسازی آلیاژهای فلزی، استیل و آلومینیوم استفاده میشود، تیتانیوم نیترید است. به اعتقاد متیو، در صورت استفاده از تیتانیوم نیترید به عنوان یک ترکیب فوقالعاده با دوام، باید مقاومت نوار فلزی آیفون ۱۰ اس به میزان قابل توجهی بهبود یافته باشد.
نویسنده، ایجاد عمق در تصویر ثبت شده با آیفون ۱۰ اس به واسطهی اختلاف منظر دو لنز عریض و تله فوتو دوربین دوگانهی اصلی یا پروژکتور مادون قرمز آرایهی TrueDepth دوربین فیستایم گوشی اپل در مقابل گوشیهایی که این کار را به صورت نرمافزاری انجام میدهند، نقطهی عطف میپندارد. طبق بررسی متیو، حالت پرتره نسبت به آیفون ۱۰ بهبود یافته و جزئیات بیشتری در تصویر ثبت شده قابل مشاهده است. اگرچه دوربین آیفون ۱۰ اس به میزان قابل توجهی بهبود یافته است اما صفحه نمایش OLED بهینه شده از لحاظ دقت رنگ، میزان روشنایی و گسترهی رنگ قابل پوشش P3 هم در جلب توجه کردن این موضوع نقشی اساسی دارد.
عملکرد فیس آیدی آیفون ۱۰ اس در زمینهی سرعت تشخیص چهره تغییر قابل ملاحظهای نسبت به آیفون ۱۰ نکرده است. مدل صورت نویسنده به مدت یکسال به موتور عصبی و هوش مصنوعی آیفون ۱۰ آموزش داده شده است؛ این موضوع میتواند در اختلاف ناچیز سرعت تشخیص دو گوشی یاد شده موثر باشد. تغییر اساسی قابل لمس در مورد سیستم تشخیص چهرهی قدرتمند آیفون ۱۰ اس، تشخیص صورت از زوایای مختلف است.
از نظر متیو، پردازندهی A12 بایونیک آیفون ۱۰ اس طبق نتایج بنچمارکها، اکنون با پردازندهی لپتاپهای دارای عملکرد سریع قابل رقابت است و به راحتی آیفون ۱۰ را پشت سر میگذارد. وجود تراشهی جدید A12 مجهز به موتور عصبی ۸ هستهای موجب دستیابی به نرخ فریم بهتر در بازیهای سنگین و محتوای واقعیت افزوده (AR) شده و اعمالی مانند جستجوی تصاویر و اجرای نرمافزارها را بهبود بخشیده است. بدون شک افزایش توان محاسباتی گوشی آیفون ۱۰ اس دلیل قانع کنندهای داشته است و اپل شرکتی نیست که بیگدار به آب بزند. بدون شک هدف اصلی اپل از انجام این کار، بهرهمندی از تمام پتانسیلهای فناوری واقعیت افزوده و در اختیار گذاشتن آن برای توسعه دهندگان شخص سوم بوده است.
نویسنده در پایان مقالهی بررسی، خرید آیفون ۱۰ اس و ارتقاء به آن را فقط برای افرادی که قصد استفاده از دوربین بهینهتر را دارند، توصیه میکند. به باور او، ارتقاء آیفون باید هر دو سال یکبار انجام شود. یکی از دلایل قانعکنندهی متیو در این باره، پشتیبانی ۵ سالهی اپل برای ارتقاء سیستم عامل آیفونهای قدیمی مانند آیفون ۵ اس است.
CNET: گامی کوچک اما مثبت بعد از آیفون ۱۰
از دید کلی وبسایت سینت، آیفون ۱۰ اس اپل، گوشی هوشمندی عالی با دوربین خوب است اما باید قبل از اقدام به خرید آن منتظر نتایج موشکافانهی بررسی آیفون XR نسبتاً ارزان قیمت بود. نویسندهی وبسایت، اسکات استین (Scott Stein)، آیفون ۱۰ اس مکس اپل را هم به عنوان گوشی هوشمندی با صفحه نمایش غولپیکر و هزینهی هنگفت در نظر گرفته است. در واقع آیفون ۱۰ اس مکس همان آیفون ۱۰ اس اما با اندازهی بزرگتر است که قیمتی معادل یک لپتاپ معمولی دارد.
از نگاه وبسایت یاد شده، آیفون ۱۰ اس برخلاف مدلهای دارای پسوند S هیچ ویژگی جدید و جالب توجهی با خود به همراه ندارد؛ در عوض، آیفون ۱۰ اس پیشرفتهایی داشته است که از مهمترین موارد آن میتوان به سیستم دوربین و پردازندهی A12 بایونیک اشاره کرد. تراشهی یاد شده یک گام دیگر در جهت افزایش سرعت و توان پردازشی پیش رفته است که باعث ایجاد تغییرات کمی و کیفی مثبت و عمدهای در مبحث هوش مصنوعی، واقعیت مجازی و گرافیک رایانهای میشود. آیفون ۱۰ اس گوشی هوشمندی عالی است که بهتر از مدلهای پیشین عمل میکند.
وجود نمایشگر تمام صفحه، حذف شدن دکمهی هوم و جایگزین شدن سیستم تشخیص چهرهی سه بعدی به جای آن از برخی لحاظ ناامید کننده و از دیگر لحاظ هیجانانگیز است. از نگاه نویسنده، طراحی جسورانهی آیفون ۱۰ به مناسبت تولد ۱۰ سالگی گوشی آیفون و عرضهی آن با برچسب قیمتی بیسابقه، ریسک بزرگی بود که اپل آن را به جان خرید. اکنون آمار فروش شرکت و ادامه دادن همان روند با معرفی سه گوشی هوشمند جدیدی که طراحی مشابهی با آیفون ۱۰ دارند، اثباتی بر موفقیت بیچون و چرای آن است.
از نگاه اسکات، دو پرچمدار جدید اپل جا پای آيفونهای عرضه شده با پسوند S گذاشتهاند. گوشیهای جدید اپل سریعتر شدهاند و به لطف سختافزار بهتر استفاده شده در دوربین، هنر عکاسی روزمرهی هر فرد عادی را حرفهایتر میکنند. امّا به جز پشتیبانی از سیمکارت دوگانه هیچ ویژگی جدیدی مانند تاچ آیدی یا 3D Touch معرفی شده در سالهای گذشته به همراه ندارند. همچنین برخلاف تفاوت عمدهای که بین دوربین اصلی مدل کوچکتر و بزرگتر با پسوند پلاس آیفونها وجود داشت، دوربینهای آیفون XS و آیفون XS MAX به طور کامل مشابه یکدیگر هستند. در واقع انتخاب بین پرچمداران اپل سادهتر شده و کاربران باید بین آیفون دارای نمایشگر بزرگ یا خیلی بزرگ مجهز به باتری با ظرفیت بالاتر یکی را انتخاب کنند.
از نظر نویسنده، آیفون ۱۰ اس و ۱۰ اس مکس، گوشی هوشمندی عالی با اصلاحات خارقالعاده است؛ به طوری که آن را تبدیل به برترین آیفون موجود در بازار میکند. اما مدل مقرون به صرفهی آیفون که با نام آیفون ۱۰ آر شناخته میشود، موضوع را اندکی پیچیده میکند. استین احتمال میدهد که آیفون میانردهی جدید اپل بهترین گزینهی انتخابی برای ارتقاء گوشی کاربران است. آیفون ۱۰ آر اپل در بیشتر موارد ویژگیهایی مشابه با آیفون ۱۰ اس دارد. تنها تفاوتهای موجود، نمایشگر بزرگتر ۶.۱ اینچی LCD با رزولوشن پایین و باتری با ظرفیت بیشتر در مقایسه با آیفون ۱۰ اس است. اصلیترین تفاوت هم مربوط به برچسب قیمت آیفون ۱۰ آر است که حدود ۲۵۰ دلار در مدل پایه با آیفون ۱۰ اس ارزانتر است و فقط ۵۰ دلار نسبت به قیمت پایهی آیفون ۸ سال گذشته گرانتر شده است. نویسنده به دلیل در دسترس نبودن آیفون ۱۰ آر تا تاریخ ۴ آبان ۹۷ و نبود امکان بررسی، پیشنهاد میکند که قبل از خرید آیفون ۱۰ اس بهتر است منتظر عرضهی رسمی آیفون مقرون به صرفهی جدید اپل باشید. به نظر نویسنده، نتایج به دست آمده از بررسی، حاصل یک تجربهی اولیه و کوتاه مدت کار با آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس اپل است. نتایج دقیقتر با گذشت زمان و انجام آزمونهای عملی روی باتری، نمایشگر و قدرت عملکرد سختافزاری آن در اختیار مخاطبان قرار داده خواهد شد.
از دید نویسندهی سینت، بارزترین ویژگی قابل ذکر دربارهی آیفون ۱۰ اس، قابلیت HDR هوشمند است که یک ارتقاء بینظیر برای دوربین گوشی اپل محسوب میشود. اگر اقدام به مقایسهی مشخصات دوربین آیفون ۱۰ و آیفون ۱۰ اس بکنید، باید اظهار کنیم که روی کاغذ به طور تقریبی تغییر خاصی رخ نداده است؛ بهواقع دوربین دوگانه، تنظیمات دهانهی دیافراگم، نرخ مگاپیکسل و بزرگنمایی ۲ برابری اپتیکال بدون تغییر باقی مانده است و در هر دو گوشی یکسان است. با این حال اپل تغییرات و اصلاحات مخفیانهی قابل توجهی روی دستگاه اعمال کرده است. به کارگیری حسگر تصویر کاملاً جدید و نوین در آیفون ۱۰ اس، کیفیت تصاویر ثبت شده با دوربین را به میزان زیادی بهبود بخشیده است.
ترکیب حسگر تصویر بهتر و پردازشگر تصویر جدید موجود در تراشهی A12 بایونیک باعث خلق قابلیت شگفتانگیزی به نام HDR هوشمند شده است. که در عمل تصویری با کیفیت و جزئیات بیشتری را در شرایط نامساعد محیطی مانند نبود نور کافی یا کنتراست شدید به ارمغان میآورد. از نظر اسکات استین، استفاده از سنسور بزرگتر باعث کاهش میزان نویز و بهبود محسوس کیفیت تصویر شده است. همچنین انجام فوکوس هم سریعتر از قبل شده است. جلوههای ویژهی روشنایی حالت پرتره که به صورت دیجیتالی پسزمینهی تصویر را حذف میکنند، در حال حاضر کمتر از قبل مصنوعی به نظر میرسند اما هنوز هم در برخی از موارد کاستیهایی به همراه دارند. به علاوه، هدشات گرفته شده در حالت Portrait Lighting، هنوز دارای اثرات نامطلوب در لبهی تصویر سوژه است.
اسکات باور دارد که فیس آیدی آیفون ۱۰ اس سریعتر از قبل شده است که کمک شایانی در بازگشایی سریعتر قبل گوشی هوشمند ساخت اپل میکند. اگرچه فیس آیدی در گوشی جدید عملکرد سریعتری دارد اما باز هم به اندازهی کافی هیجانانگیز نیست. سرعت عملکرد فیس آیدی اکنون به طور تقریبی سریعتر از حسگر اثر انگشت شده است. اما هنوز لازم است که گوشی را در فاصله و زاویهی مشخصی از صورت نگاه دارید. از نظر نویسنده، فیس آیدی عملکرد بهتری دارد اما منحنی یادگیری برای اشارات حرکت صورت کاربر سردرگم کنندهتر از پیش شده است. بهعلاوه هنوز برای کاربرانی که برای اولین بار از سیستم اسکنر اثر انگشت موجود در دکمهی هوم به این سیستم جدید کوچ کرده باشند، اندکی مرموز به نظر میرسد.
توانایی ضبط ویدئوی آیفون ۱۰ اس در نظر نویسندهی سینت جالب توجه است. افزوده شدن قابلیت HDR برای تنظیم کنتراست به صورت خودکار و لرزشگیر مضاعف، حتی کیفیت ویدئوهای ضبط شده با رزولوشن 1080p در نرخ ۳۰ فریم بر ثانیهای را هم جذابتر از قبل میکند. قابلیت لرزشگیری آیفون ۱۰ اس به قدری بالا است که حتی فیلمبرداری در حال راه رفتن هم دارای کمترین میزان لرزش ممکن است؛ به گونهای که حس استفاده از یک دستگاه لرزشگیر جانبی را به کاربر القا میکند. میکروفونهای آیفون ۱۰ اس به ادعای اپل اکنون قادر به ضبط صدای استریو واقعی هستند اما نویسنده در استفادهی معمولی روزانهی خود تفاوت قابل توجهی حس نکرده است.
صدای اسپیکرهای آیفون ۱۰ اس از لحاظ وضوح، کیفیت و بلندی بهتر از اسپیکرهای موجود در آیفون ۱۰ است. بلندی صدای آیفون ۱۰ اس به قدری بوده است که اطرافیان اسکات طی بررسی گوشی، اغلب درخواست کاهش صدای گوشی را کردهاند. صدای فیلم و ویدئو گیم روی آیفون ۱۰ اس اپل بسیار عالی بوده و به طور تقریبی تجربهی صدایی مشابه با آیپد پرو ارائه داده است.
گوشی جدید اپل و هیچ کدام از گوشیهای سایر شرکتها هنوز از 5G پشتیبانی نمیکنند. به علاوه اینکه، در عمل هنوز هیچ اپراتوری اقدام به ارائهی رسمی فناوری یاد شده نکرده است؛ اما اسکات معتقد است که سرعت اینترنت بیسیم گیگابیت LTE آیفون ۱۰ اس، همانند تجربهی اینترنت 5G به نظر میرسد. طبق نتایج آزمون سرعت اینترنت وبسایت سینت با سیم کارت متعلق به شرکت Verizon، آیفون ۱۰ اس موفق به دستیابی به سرعت اینترنت ۲۵۰ مگابیت بر ثانیهای شده است. در حالی که سرعت دانلود آیفون ۱۰ با سیم کارت مشابه، ۱۷۰ مگابیت بر ثانیه به دست آمده است. برای مقایسهی بهتر و درک تفاوت سرعت، باید اظهار کنیم که سرعت اینترنت خانگی اسکات فقط ۸۵ مگابیت بر ثانیه بوده است.
به باور اسکات، آیفون ۱۰ اس و به ویژه آیفون ۱۰ اس مکس دارای نمایشگر بزرگتر به خاطر مجهز بودن به پردازندهی توانمندتر A12 بایونیک، بهترین گزینه برای بهرهمندی از گیمینگ یا محتوای واقعیت افزوده است. شاید بتوان تجربهی واقعیت افزوده در آیفون ۱۰ اس را به خاطر افزایش سرعت، کیفیت و عملکرد آن، یکی از جهشهای اساسی پرچمداران جدید اپل برشمرد. طبق بررسیهای اسکات، کیفیت ویدئو و میزان رزولوشن پسزمینهی موجود در نرمافزارهای واقعیت افزوده به میزان قابل توجهی ارتقا یافته است. بهبودهای یاد شده به لطف بهینهتر شدن موتور عصبی مورد استفاده برای یادگیری ماشین و گرافیک رایانهای واقعبینانه حاصل شده است.
اسکات از دیگر پیشرفتها و ویژگیهای برتر آیفون ۱۰ اس به مقاومت بیشتر در برابر نفوذ آب با دریافت گواهی IP68، شیشهی مقاومتر درمقابل خراشیدگی، پشتیبانی از سیم کارت دوگانه در مدلهای آنلاک شده، شارژ بیسیم بهتر، نمایشگر HDR درخشانتر و بهبود یافته، امکان اسکن NFC بدون اجرای هیچ نرمافزاری و بازگشت رنگ طلایی اشاره کرده است.
وبسایت سینت، قیمت گزاف و حذف شدن مبدل جک هدفون ۳.۵ میلیمتری به لایتنینگ را نکتهای منفی برای آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس پلاس تلقی کرده است. به اعتقاد اسکات، دارندگان آیفون ۱۰ نیازی به ارتقاء گوشی هوشمند خود ندارند و سایر کاربران هم باید قبل از اقدام به خرید آیفون ۱۰ اس، منتظر عرضهی رسمی آیفون ۱۰ آر مقرون به صرفه باشند.
اگر مقالهی جاری را به طور کامل و دقیق مطالعه کرده باشید، به طور قطع متوجه شدهاید که هر ۴ وبسایت برتر فناوری بر سر قیمت گزاف آیفون XS و انتظار تا زمان عرضهی آیفون میانردهی XR اپل اتفاق نظر دارند.
به نظر شخص بنده به ویژه با وجود استفاده از مواد اولیه بازیافتی برای ساخت برخی از قطعات داخلی آیفون ۱۰ اس مانند برد منطقی، دریافت هزینهی بیش از ۱۰۰۰ دلاری از خریداران اندکی دور از انصاف است. البته طبق معمول موضوع یاد شده از ارزشهای اپل و کیفیت ساخت آن چیزی کم نمیکند. پس نباید نگران کیفیت پایین قطعات داخلی باشیم؛ زیرا اپل به طور قطع کیفیت مواد بازیافتی را برای استفاده در گوشی هوشمند پرچمدار خود تایید کرده که از آن بهره میبرد. بحث اصلی از مطرح کردن این موضوع، دربارهی برچسب قیمت گوشی است که با این اوصاف باید ارزانتر از قیمت حاضر در نظر گرفته میشد.
همانطور که میدانید، پرچمداران جدید اپل از جنبههای مختلف سختافزاری بسیار شبیه به آیفون ۱۰ هستند که در طول یکسال گذشته به خوبی امتحان خود را پس داده است. بنابراین از آنجایی که مشت نمونهی خروار است، صرف نظر از قیمت گزاف، میتوان با اطمینان خاطر از کیفیت ساخت بالا و قابل اطمینان آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس، اقدام به خرید آنها کرد. البته تا زمانی که پرچمداران اپل به طور عملی در زومیت مورد بررسی قرار نگیرند، نمیتوان با اطمینان بالا در این باره اظهار نظر کرد. منتظر مقالهی بررسی موشکافانهی آيفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس در زومیت باشید.
نظرات و نتایج بررسی برترین وبسایتهای فناوری از پرچمداران اپل را چگونه ارزیابی میکنید؟ گوشی هوشمند فعلی شما چیست؟ آیا با وجود قیمت گزاف آیفون ۱۰ اس و آیفون ۱۰ اس مکس حاضر به خرید آنها و ارتقاء گوشی خود هستید؟ لطفاً نظرات خود را در بخش دیدگاه وبسایت به اشتراک بگذارید.
زیمنس (Siemens AG) شرکت آلمانی چندمنظورهای است که مرکز مدیریتی آن در برلین و مونیخ واقع شده است. این شرکت، با توجه به شعبههای متعدد فعالیت، بزرگترین شرکت ساختوتولید و صنعت اروپا است. تاریخچهی فعالیت زیمنس قدمتی ۱۷۰ ساله دارد که در بازههای مختلف، تاثیرات این شرکت بزرگ را بر فناوریهای انقلابی تاریخ و تجاریسازی آنها مشاهده میکنیم.
زیمنس در حال حاضر در حوزههای صنعت، انرژی، سلامت و زیرساخت و صنایع شهری فعالیت میکند. این شرکت آلمانی در حوزهی سلامت و ساخت و فروش تجهیزات پزشکی یکی از فرمانروایان بازار است. ۱۲ درصد از درآمد زیمنس از این بخش تامین میشود و دومین واحد پرسود آنها پس از اتوماسیون صنعتی است.
زیمنس عضو شاخص سهام Euro Stoxx 50 است. این شرکت بههمراه زیرمجموعههای متعدد خود در حال حاضر حدود ۳۷۲ هزار کارمند در سرتاسر جهان دارد. تاریخچهی غنی این شرکت باعث شده تا در وبسایت آن، محتوایی مفید و با جزئیات کامل از این تاریخ ۱۷۰ ساله منتشر شود. زیمنس یک موسسهی اختصاصی برای بخش تاریخچهی خود تاسیس کرده است.
تاریخچهی تاسیس
شرکت زیمنس در سال ۱۸۴۷ و توسط ورنر فون زیمنس و پس از طراحی یک پوینتر تلگراف توسط او تاسیس شد. این مخترع ۳۰ ساله در آن زمان با اختراع خود قصد داشت تا تلگراف الکتریکی ساخته شده توسط چارلز ویتستونو ویلیام فاثرگیل کوک را بهبود ببخشد. جورج هالسکه، همکار زیمنس در طراحی این تلگراف بود و این دو با همکاری هم، شرکت تولید تلگراف Telegraphen-Bauanstalt von Siemens & Halsk را برای طراحی بهتر و ساخت تلگرافهای جدید تاسیس کردند. این شرکت در ۱۲ اکتبر سال ۱۸۴۷ با ۱۰ نفر نیرو کار خود را شروع کرد.
پوینتر تلگراف، اولین اختراع زیمنس
در سال ۱۸۴۸، این شرکت جوان قراردادی برای توسعهی اولین خط تلگراف فاصلهی زیاد را در اروپا امضا کرد. این خط تلگراف قرار بود بهصورت زیرزمینی و از برلین تا فرانکفورت اجرا شود. این پروژه در فوریهی سال ۱۸۴۹ و پس از ۶۷۰ کیلومتر کابلکشی به پایان رسید. اولین استفادهی قابل توجه از این خط تلگراف، پس از انتخاب شدن فردریش ویلهم چهارم به فرمانروایی آلمان بود. خبر این انتصاب از پارلمان فرانکفورت تا برلین در یک ساعت مخابره شد.
در سال ۱۸۵۳، اولین قرارداد خارجی شرکت زیمنس و هالسکه امضا شد. دولت روسیه، قراردادی برای اجرای خط تلگراف ازورشو تا پروس را با این شرکت امضا کرد. پس از اجرای این پروژه، قراردادهای بعدی نیز بهمرور بهسمت شرکت سرازیر شدند. شرکت زیمنس و هالسکه برای اجرای بهتر قراردادها یک مرکز تولیدی را در سنپترزبورگ تاسیس کردند که توسط کارل فون زیمنس برادر کوچکتر ورنر مدیریت میشد. این مرکز، بهسرعت فرآیند ساخت و اجرای طرح ۹ هزار کیلموتری خط تلگراف روسیه را شروع کرد. دو سال بعد، قرارداد تعمیر و نگهداری خطوط تلگراف روسیه نیز به همین شرکت آلمانی واگذار شد.
نقشهی خط تلگراف روسیه
در سال ۱۸۵۵، مرکز تولیدی سنپترزبورگ به یک زیرمجموعهی مستقل تبدیل شد. کارل نیز بهخاطر تلاشهایش در توسعهی شرکت، بهعنوان مدیر این زیرمجموعه انتخاب شد. موفقیت در روسیه، سرعت رشد این شرکت آلمانی واقع در برلین را بیش از پیش کرد. تا سال ۱۸۵۶، شرکت زیمنس و هالسکه، ۳۳۰ کارمند داشت. دو سوم این کارمندان در روسیه مشغول به کار بودند. در آن سالها، نرخ صادرات این شرکت به ۸۰ درصد رسیده بود.
زیمنس و هالسکه از همان سالهای ابتدایی، علاقه به گسترش فعالیتهای بینالمللی را نشان دادند. تنها سه سال پس از تاسیس شرکت، دفتر فروش آنها در انگلستان تاسیس شد. ویلیام زیمنس، برادر کوچکتر موسس شرکت بهعنوان مدیر این دفتر کار میکرد. در سال ۱۸۵۸، دفتر لندن بهیک شرکت مستقل و زیرمجموعهی شرکت اصلی تبدیل شد.
فعالیت اصلی زیرمجموعهی لندن برای سالهای طولانی روی بازاریابی و فروش کابلهای زیردریا متمرکز بود. پس از مدتی و برای استقلال از تامینکنندههای انگلیسی کابل، شرکت زیمنس در سال ۱۸۶۳ مرکز تولیدی مستقل خود را در وولویچ در نزدیکی لندن تاسیس کرد.
کارخانهی زیمنس در وولویچ، لندن
نکتهی قابل توجه در مورد فعالیت سالهای ابتدایی زیمنس این است که آنها برنامهی اشتراک سود با کارمندان را از سال ۱۸۵۸ شروع کردهاند. این حرکت، نشاندهندهی اهمیت انگیزهی نیروی کار حتی ۱۵۰ سال پیش در صنعت مهندسی آلمان است. از سال ۱۸۶۶ نیز مدیران از طریق امتیازهای سهامی از موفقیتهای شرکت سود میبردند.
کارگاه شرکت زیمنس و هالسکه در سال ۱۸۹۷
مهندسی ولتاژ بالا و حضور جدی جهانی
ورنر فون زیمنس در سال ۱۸۶۶ مهمترین تاثیر خود را در تاریخ مهندسی برق ثبت کرد. او با پیروی از تحقیقات و تجربههای مایکل فارادی، اصول ساخت دینام را فراگرفت و اولین ماشین دینام را بهعنوان اولین نسل از ژنراتورهای بزرگ امروزی تولید کرد. زیمنس برخلاف دیگر محققانی که در سرتاسر جهان، درگیر طراحی این دستگاه بودند، بهسرعت به ارزش اقتصادی آن پی برد و در اولین اقدام، در سال ۱۸۶۷ پتنت آن و حق تجاریسازی ماشین دینام را به نام خود ثبت کرد.
طرح پتنت ماشین دینام
امکان تولید انبوه ماشین دینام سرانجام پس از ۱۰ سال تحقیق و توسعه در سال ۱۸۷۵ ایجاد شد. رونمایی از این محصول، شروع عصری جدید را در صنعت برق نوید میداد. در واقع توانایی تولید و توزیع انرژی الکتریکی در مقیاسهای بزرگ، شتابی زیاد به صنعت برق جهان داد. پس از این اتفاق، مهندسی ولتاژ بالا حضور جدیتری در صنایع پیدا کرد.
اولین استفادهها از این فناوری، به تامین روشنایی و فناوری درایورها (تبدیل انرژی الکتریکی به مکانیکی) اختصاص داشت. ویلای زیمنس در شارلوتنبرگ در اول مارس سال ۱۸۷۹ به اولین ملک شخصی آلمان تبدیل شد که با انرژی برق روشن میشود. اتفاق مهم بعدی، یک هفته بعد و در جریان نمایشگاه تجاری برلین رخ داد. شرکت زیمنس و هالسکه در این نمایشگاه از اولین خط ریلی الکتریکی رونمایی کردند. خط ریلی آنها اولین در نوع خود بود که توسط یک منبع تغذیهی الکتریکی خارجی، تغذیه میشد.
در کنار توسعهی فعالیتهای مهندسی و اختراع در حوزهی برق، ساخت و پیادهسازی خطوط تلگراف نیز به قوت خود باقی بود. شرکت آلمانی در سال ۱۸۶۸ در یک پروژهی عظیم مالی، فناورانه و لجستیکی شرکت کرد. پروژهای که با هدف پیادهسازی خط تلگراف بین اروپا و هند اجرا میشد. اجرای این پروژه، نیازمند مذاکرات متعددی بود که حضور بینالمللی برادران زیمنس به پیشرفت آن کمک شایانی کرد. ویلیام، مذاکرات لندن را پیگیری میکرد، ورنر در برلین و کارل نیز در سنپترزبورگ فعال بودند و والتر نیز برای پیشرفت پروژه در منطقهی ایران، به تهران آمد.
نقشهی خط تلگراف اروپا تا هند
در مورد اولین سالهای فعالیت زیمنس در ایران، ارنست هولتزر نقشی اساسی داشته است. او در سال ۱۸۶۴ و برای آموزش مهندسان تلگراف ایرانی به کشور سفر کرد و فعالیت آموزشی خود را در دارالفنون پی گرفت. او مدیریت پیادهسازی خطوط تلگراف از کاشان تا اصفهان و از اصفهان تا آباده را نیز بر عهده داشت. با کمک او، ایران صاحب اولین خطوط تلگراف داخلی شد.
پیادهسازی خط تلگراف اروپا تا هند توسط شرکتی با نام Indo-European Telegraph Company مدیریت میشد. این خط از مرز پروس-روسیه تا تهران پیادهسازی شد و برای ارتباط لندن تا آن مرز نیز از همان خطوط قبلی استفاده شد. در نهایت این خط تلگراف در آوریل سال ۱۸۷۰ آماده شد و از آن بهبعد برای پیامرسانی بین لندن و کلکته، بهجای ۳۰ روز تنها ۲۸ دقیقه زمان نیاز بود. در نهایت اجرای این پروژهی عظیم، اعتبار برادران زیمنس را در سطح جهانی بیش از پیش کرد.
اولین فعالیتهای اجتماعی و بشردوستانهی شرکت زیمنس، از سال ۱۸۷۲ شروع شد. ورنر در سالگرد ۲۵ سالگی شرکت خود، تاسیس بنیادی برای حمایت از یتیمان و بیوههای شرکت را اعلام کرد. اعضای کارگری این کارخانه از آن زمان یک مقرری بر اساس سابقهی کاری خود دریافت میکردند. شرکتهای بسیار کمی در آن سالها این خدمات را ارائه میکردند. این خدمات باعث میشد تا کارمندان و کارگران حرفهای و باسابقهی زیمنس، به ماندن در این شرکت بیش از پیش علاقهمند شوند.
کارگران زیمنس در کنار دستگاه کنترل حضور و غیاب
این تلاشهای شرکت زیمنس در آن سالها اهداف دیگری هم داشت. آنها در تلاش بودند تا تاسیس کارخانههای قطعهسازی خود را نیز تسهیل کرده و از همه مهمتر، با جریانهای سوسیال دموکراتی که با هدف تاثیرگذاری روی کارگران به راه افتاده بود، مقابله کنند. حرکت بعدی در حمایت از کارگران، در سال ۱۸۷۳ و با کاهش ساعت کاری به ۹ ساعت انجام شد. در سال ۱۸۹۱، نیم ساعت دیگر از این زمان کاسته شد و در حالی که کارگران اکثر کارخانههای جهان، روزانه ۱۰ ساعت کار میکردند، کارمندان زیمنس ۸.۵ ساعت در محل کار حاضر میشدند.
از اتفاقات مهم دیگر در دههی ۱۸۷۰ در تاریخچهی زیمنس، میتوان ورود به صنعت کابلکشی بین قارهای را نام برد. کارل فون زیمنس در سالهای ابتدایی این دهه اصرار داشت که شرکت، به صنعت پیادهسازی کابلهای زیر دریا وارد شود و از سود سرشار این بازار استفاده کند. در آن زمان، سه خط تلگراف بین اروپا و آمریکا کشیده شده بود. این خطوط، در انحصار کامل امپراطوری بریتانیا و جان پندر بودند. برادران زیمنس برای شکست این انحصار، شرکت خود را با نام Direct United States Cable در سال ۱۸۷۳ تاسیس کردند.
فعالیت بین قارهای و اقیانوسی زیمنس در سال ۱۸۷۴ شروع شد و کابل تلگراف از ایرلند به سمت سواحل آمریکای شمالی و از طریق جزیرهی نیوفاندلند کشیده شد. کشتی عملیاتی این پروژه، فارادی نام داشت. اجرای این پروژه چالشهای زیادی داشت و در مواقع متعدد بهخاطر دلایل گوناگون از جمله پارگی کابل، حادثه و محاسبات اشتباه و حتی خرابکاریهای عمدی، به تعویق افتاد.
کشتی فارادی متعلق به شرکت زیمنس در پروژهی کابلکشی بین اقیانوسی
در سپتامبر سال ۱۸۷۵، خط تلگراف مذکور شروع به کار کرد. کیفیت بالای ارتباط این خط، پروژههای بزرگ بعدی را به سمت آلمانیها سرازیر کرد. تا پایان قرن ۱۹ میلادی، زیمنس مجری ۹ خط از ۱۶ خط بین اقیانوسی جهان بود.
اولین تغییرات مدیریتی
ورنر فون زیمنس در سال ۱۸۹۰ در سن ۷۴ سالگی از مدیریت اجرایی شرکت استعفا داد. برادر کوچکتر او یعنی کارل و پسرانش، آرنولد و ویلهلم مسئول مدیریت این شرکت در حال رشد شدند. ورنر فون زیمنس دو سال بعد در ۶ دسامبر سال ۱۸۹۲ و چند روز پیش از تولد ۷۶ سالگی از دنیا رفت. در زمان مرگ موسس زیمنس، شرکت او ۲۰ میلیون مارک درآمد و ۶۵۰۰ کارمند داشت که ۴۷۷۵ نفر از آنها در آلمان فعالیت میکردند. در آن سالها دیگر مفهوم مهندسی برق و زیمنس با هم ترکیب شده بودند.
یکی از مراکز تولیدی زیمنس در برلین، ۱۸۸۰
در میانههای دههی ۱۸۹۰، شرکت زیمنس و هالسکه قراردادی برای ساخت نیروگاه برقی در آفریقای جنوبی امضا کردند. این قرارداد با شرکت لندنی Rand Central electric Works امضا شد. این نیروگاه برقی در براکپان آفریقای جنوبی ساخته شد و برق مورد نیاز معادن طلا در دیوارهی ویتوارزرند در ترنسوال تا ژوهانسبورگ را در مسیری ۴۰ کیلومتری تامین میکرد.
این نیروگاه برقی پس از سه سال کار و در سال ۱۸۹۷ برق سه فاز را با استفاده از بزرگترین ژنراتورهای برقی آن زمان، تامین کرد. خطوط فشار قوی، این برق تولیدی را به دست مصرفکنندههای نهایی میرساندند. پس از مدتی، منطقهی براکپان توسعه پیدا کرده و مصرف برق در آن افزایش یافت. بههمین دلیل، شعبهی آفریقای جنوبی شرکت، قراردادهای متعدد دیگری را امضا کرد. در سال ۱۸۹۸ این شعبه به زیرمجموعهای مستقل به نام Siemens Limited Johannesburg تغییر نام داد.
اتاق تولید قطعات نیروگاه برقی براکپان
ادغام و شراکتهای بزرگ
سالهای پایانی قرن ۱۹ با رشد اقتصادی شدید در آلمان همراه بود. صنعت ولتاژ بالا شاهد حضور شرکتهای بزرگی بود که با هدف شکست دادن شرکت خانوادگی زیمنس و هالسکه پا به میدان میگذاشتند. کارل زیمنس بارها اصرار کرده بود که شرکت باید به صورت سهامی اداره شود تا منابع مالی برای بقا در این رقابت شدید، به آنها تزریق شود. بههرحال، ورنر با این نظریه مخالف بود و اصرار داشت که شرکت بهصورت خانوادگی اداره شود.
در سال ۱۸۹۷ و پنج سال پس از مرگ ورنر، شرکت زیمنس و هالسکه به ساختار سهامی تغییر یافت تا سرمایهی لازم را برای رقابت شدید ایجاد شده، کسب کند. در ابتدا سهام عمدهی شرکت در دستان همان خانواده بود و روش کار نیز در ابتدا، مانع هر تاثیر خارجی قابل توجه میشد.
اولین سهام عرضه شدهی شرکت زیمنس و هالسکه
سیگموند شوکرت یکی از کارآفرینان آلمانی قرن ۱۹ بود که در سال ۱۸۷۳ شرکتی با محوریت مهندسی دقیق را در شهر نورنبرگ تاسیس کرد. نام شرکت او، Elektrizitäts-Aktiengesellschaft vorm. Schuckert & Co یاEAG بود. شرکت او در صنعت تجهیزات برقی جریان بالا پیشگام بود. تا سال ۱۹۰۰ این شرکت موفق به اجرای ۱۲۰ نیروگاه برقی در اروپا شده بود.
مرکز تولید سیمپیچ در نورنبرگ
با شروع قرن بیستم، پروژههای سنگین و رقابت شدید در این صنعت باعث شد تا شرکت شوکرت با بحران مالی مواجه شود. در این میان، شرکت زیمنس و هالسکه در برنامهی ادغام خود، با EAG ادغام شد. این ادغام در سال ۱۹۰۳ انجام شد و بخش جریان بالای زیمنس و شرکت شوکرت، شرکت جدید Siemens-Schuckertwerke GmbH را تشکیل دادند.
از آن سال به بعد، فعالیتهای زیمنس در دو شاخهی اصلی پیگیری شدند. شرکت زیمنس و هالسکه کسبوکار ولتاژ پایین را پیگری میکرد و شرکت جدید زیمنس و شوکرتورک در بازار سیستمهای ولتاژ بالا فعال بود.
متمرکز کردن تحقیق و توسعه
هریک از شعبههای شرکت زیمنس در شروع قرن بیستم، واحدهای تحقیق و آزمایش محلی داشتند و به صورت مستقل فعالیت میکردند. در سال ۱۹۰۵ با هدف بهبود وضعیت تحقیق و توسعه و محکمتر کردن جای پای شرکت در نوآوری و فناوریهای نوظهور، آزمایشگاه مرکزی زیمنس تاسیس شد. ورنر بولتون یک شیمیدان بود که مدیریت آزمایشگاه را در دست گرفت. این آزمایشگاه، امروز بهعنوان بهعنوان پایهی تاریخی دپارتمان تحقیقاتی CorporateTechnology زیمنس شناخته میشود.
اولین مرکز تحقیقاتی و آزمایشگاهی زیمنس
پس از مرگ بولتون در سال ۱۹۱۲، هانس گاردین بهعنوان مدیر آزمایشگاه فیزیک و شیمی شرکت انتخاب شد. او برنامهای متمرکز برای ادامه دادن توسعهی فعالیتهای تحقیقاتی شرکت تدوین کرد. او در برنامهی خود، طرح تاسیس ساختمانی متشکل از ۷ آزمایشگاه را لحاظ کرده بود. هر یک از این آزمایشگاهها نیز تجهیزات تجربی اختصاصی خود را داشتند.
در برنامهی او، تحقیقات اصلی در آزمایشگاه مرکزی پیگیری میشدند تا از روندهای روزانهی فروش و تولید به دور باشند و سودهای کوتاهمدت نیز روی آنها تاثیری نداشته باشد. در بهار سال ۱۹۱۴، تیم مدیریتی طرح گاردین را قبول کرد و جشن افتتاح آزمایشگاه مرکزی جدید نیز در سال ۱۹۱۶ برگزار شد.
در کنار گسترش فعالیتهای تحقیق و توسعه، بهبود مراکز تولیدی نیز در دستور کار مدیران زیمنس قرار داشت. آنها از سال ۱۸۸۵ و با گسترش فعالیتها در صنعت ولتاژ بالا، با مشکل کمبود فضا در مراکز تولیدی روبرو بودند و توانایی گشترش فضا در شهر برلین را نیز نداشتند.
نمایی از شهر صنعتی زیمنس - ۱۹۱۰
در سال ۱۸۹۷، شرکت زیمنس و هارلسکه زمینی بزرگ را در شمال غربی برلین خریداری کرد. در سالهای بعدی زمینهای اطراف نیز به مرور به این بخش اضافه شدند. در سال ۱۹۱۴، مرکزی با نام Siemensstadt (بهمعنای شهر زیمنس) در این منطقه تاسیس شد. زیمنس در این منطقه علاوه بر ساخت مراکز تولیدی، منازل و مراکز اقامتی و زیرساختهای شهری را نیز توسعه داد.
جنگ جهانی اول
با شروع جنگ جهانی اول، زیمنس نیز مانند بسیاری از شرکتهای صنعتی مجبور به تولید سلاح شد. با وجود دشواری تغییر کاربری و کمبود مواد اولیه، شرکت مهندسی برق آن زمان، به مرکز تولید جنگافزار تبدیل شد. در نتیجهی این تغییر و بهخاطر مشکلات حملونقل و صادرات، درآمد زیمنس در بخشهای ساختوساز و بازارهای خارجی نیز کاهش پیدا کرد.
شرکت زیمنس در سالهای جنگ علاوه بر تولید محصولات مرتبط با مهندسی برق نظامی مانند نورافکن، تجهیزات برقی ناوهای جنگی و تجهیزات تلگراف و تلفن، محصولات صنایع دیگر را نیز تولید میکرد. از این میان میتوان به فیوز نارنجک، قطعات اسلحههای سنگین و موتورهای احتراقی هواپیما و خودروهای زرهی اشاره کرد.
تولید هواپیما در کارخانهی نورنبرگ
زیمنس در آن سالها در صنعت هوافضا نیز فعال بود و اولین هواپیمای خود را در سال ۱۹۰۹ تولید کرد. پس از سال ۱۹۱۴، آنها توسعهی هواپیما و موتور آن را گسترش داده و با توسعه یک موتور حرفهای، بهرهوری موتورهای هواپیما را با نسبت بالایی افزایش دادند. تا پایان جنگ جهانی اول، بخش هواپیمایی زیمنس بهقدری پیشرفته بود که هواپیماهایی با ۶ موتور تولید میکرد.
با پایان یافتن جنگ جهانی، چالشهای زیمنس بار دیگر خود را نشان دادند. آنها باید با اقتصاد جدید پس از جنگ هماهنگ میشدند و بار دیگر بازارهای جهانی خود را پیدا میکردند. جنگ جهانی و معاهدهی ورسای تاثیر عمیقی روی کسبوکار زیمنس داشت. شرکت حدود ۴۰ درصد از سرمایهی خود را بههمراه تقریبا تمامی پتنتهای بینالمللی از دست داد.
شرکتهای باقیمانده از زیمنس پس از جنگ جهانی اول
شرایط شرکت با از دست دادن بسیاری از زیرمجموعهها و دفاتر فروش بینالمللی بدتر از قبل شد. مدیران شرکت با تغییر ساختارهای داخلی و استفاده از تولید انبوه ماشینی، به این چالشها پاسخ دادند. در این مسیر، بسیاری از فعالیتهای تولیدی و فرآیندهای شرکتی به سمت افزایش بهرهوری حرکت کردند.
کارل فریدریش فون زیمنس در سال ۱۹۱۸ به مدیریت این شرکت رسید و تمرکز کل زیمنس، زیرمجموعههای بینالمللی آن و شرکتهای ادغام شده را به مهندسی برق معطوف کرد. آنها در این مسیر، پوشش دادن تمامی زمینههای کاربردی این صنعت را نیز در برنامه داشتند و به همین دلیل، در میانههای دههی ۱۹۲۰، بار دگیر زیمنس در بین پنج شرکت بزرگ مهندسی برق در جهان قرار گرفت.
تاسیس شرکت تولید لامپ OSRAM
در یکم جولای سال ۱۹۱۹، شرکتهای AEG و زیمنس و هالسکه و Deutsche Gasglühlicht، شرکتی با نام OSRAM تاسیس کردند که با تمرکز بر تولید لامپهای رشتهای فعالیت میکرد. زیمنس ۴۰ درصد از سهام این شرکت را در اختیار داشت. این ادغام بزرگ بهخاطر اثرات جنگ جهانی روی کسبوکار این شرکتهای آلمانی انجام شد. در واقع آنها به این نتیجه رسیدند که تولید ارزان و افزایش رقابت با شرکتهای خارجی، تنها از طریق ادغام بزرگترین تولیدکنندگان لامپهای رشتهای امکانپذیر است.
کارخانهی تولید لامپ OSRAM
این شرکت جدید با یکپارچه کردن فرآیندهای تولید، ترکیب فرآیندهای انفرادی شرکتهای درگیر و استفادهی بهینه از ماشینآلات، افزایش زیادی را در بهرهوری تولید لامپ ایجاد کرد. در سال ۱۹۲۴، شرکت OSRAM یک قرارداد بینالمللی ساخت لامپ رشتهای امضا کرد که طی آن، سهم مناسبی از بازار جهانی را تصاحب کرد. بهعلاوه، این شرکت دفاتر فروش خود را در سرتاسر جهان تاسیس کرد و در دههی ۱۹۳۰ به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان لامپهای رشتهای در جهان تبدیل شد. آنها تنها در آلمان، ۷۰ درصد از بازار را در اختیار داشتند.
ورود به صنعت تلفن و مخابرات
خطوط تلفن از سال ۱۸۸۱ فعالیت خود را در برلین شروع کردند. تماس با مقاصد راه دور نیز تا سال ۱۹۰۰ ممکن شده بود اما هنوز دامنهی تحت پوشش این تماسها به حدود ۳۵ کیلومتر محدود بود. زیمنس با شروع قرن بیستم و با تلاشهای مرکز تحقیقاتی خود و فیزیکدان مشهور مایکل پوپین، برای ورود به صنعت مخابرات و تماسهای از راه دور آماده شد.
در آن سالها اکثر خطوط تلفن آلمان بالای زمین بودند و طوفان سال ۱۹۰۹ بهراحتی این خطوط را در شمال کشور قطع کرد. پس از این حادثه، شرکت پست آلمان تصمیم گرفت تا خطوط تلفن را بهصورت زیرزمینی اجرا کند. در سال ۱۹۱۲ اولین پروژهی جدی زیمنس و هالسکه در این زمینه شروع شد و آنها خط تلفنی را از استان شرفی براندنبرگ به مرکز صنعتی راینلایند پیاده کردند. در دههی ۱۹۲۰، توسعهی اکثر خطوط تلفن آلمان و اتصال آن به خطوط بینالمللی توسط زیمنس انجام شدو در سال ۱۹۳۷، حدود ۱.۱ میلیارد تماس تلفنی در شبکهی مخابرات اروپا برقرار شد.
پیادهسازی خط تلفن راینلاند
ورود به ژاپن و آمریکا
یکی از اولین مقاصد جدید زیمنس پس از جنگ جهانی اول، آسیای شرقی بود که با تفاهمنامهای میان این شرکت و شرکت Furukawa در سال ۱۹۲۳ محقق شد. این شرکت که مرکز مدیریتی آن در کاوازاکی بود، Fusi Denki Seizoنام داشته و زیمنس، ۳۰ درصد از سهام آن را در اختیار داشت.
با وجود پیشرفتهای زیاد زیمنس، صنعت برق آلمان در آن سالها هنوز از پیشرفتهای جهانی عقب بود. برای بهبود این وضعیت، آنها در سال ۱۹۲۴ تفاهمنامهای را با شرکت آمریکایی وستینگهاوس امضا کردند تا پتنت و اطلاعات خود را ردوبدل کند. این تفاهمنامه، شروعی بر همکاری چندینسالهی آلمانیها و آمریکاییها شد.
مرکز فروش Fuzi Denki Seizo در توکیو
استفاده از فناوری مونتاژ، در دههی ۱۹۳۰ در کارخانههای زیمنس به اوج خود رسید. آنها با استفاده از تجربههای خود در خلال سالهای جنگ، تولید مونتاژی را بهترین راه برای افزایش بهرهوری دانستند و بهمرور، تمامی کارخانههای خود را مجهز به خطوط تولید مهندسی دقیق و مونتاژ کردند.
یکی از اولین خط مونتاژهای زیمنس در برلین
یکی از بزرگترین پروژههای زیمنس در آن سالها، ساخت نیروگاه برقآبی در ایرلند بود. این پروژه شامل حفاری، ساخت سد، پیادهسازی تجهیزات توربینی و اجرای پروژهی انتقال برق بود. با وجود تمام چالشها، این پروژه در مدت ۴ سال اجرا شد و زیمنس، بار دیگر خود را بهعنوان بازیگری بزرگ در مقیاس جهانی معرفی کرد.
اجرای نیروگاه برقآبی در ایرلند
صنعت سلامت و تصویربرداری پزشکی
شرکت Reiniger, Gebbert & Schall یا RGS یکی از بزرگترین شرکتهای آلمانی در زمینهی صنعت پزشکی بود که در سال ۱۸۸۶ در شهر ارلانگن تاسیس شد. این شرکت تا میانههای دههی ۱۹۲۰ بر بخش اعظمی از بازار آلمان و همچنین بخشهای بزرگی از بازار جهانی صنعت سلامت و خصوصا تصویربرداری اشعهی X سلطه داشت.
مرکز تجهیزات پزشکی در ارلانگن
در سال ۱۹۲۴، زیمنس درصد بالایی از شسهام این شرکت را خریداری کرد. ورود به این صنعت برای زیمنس بسیار سودآور بود. البته بحران اقتصادی شدید جهانی در سال ۱۹۲۹، این بازار را نیز تحت تاثیر قرار داد. پس از مدتی، تمامی فعالیتهای این بخش به اسم شرکتی با نام Siemens-Reiniger-Werke انجام شد و تمامی فرآیندهای تولیدی نیز به شهر ارلانگن منتقل شد. شرکت SRW بهسرعت به بزرگترین شرکت تجهیزات الکتریکی پزشکی در جهان تبدیل شد.
جنگ جهانی دوم و اقتصاد نازی
صنعت الکتریسیتهی آلمان، مانند صنایع دیگر از سال ۱۹۳۳ و با به قدرت رسیدن حزب نازی، پیشرفت زیادی را تجربه کرد. دلیل اصلی این رشد اقتصادی، افزایش سفارشهای دولتی برای تامین جنگافزار بود. در این میان زیمنس نیز بهعنوان پیشگام صنعت برق، با افزایش درآمد شدید مواجه شد که در سالهای جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید.
چراغ جستجوی ضدهوایی ساختهی شرکت زیمنس
کارل فریدریش زیمنس که در آن سالها مدیریت شرکت را بر عهده داشت، بهطور کلی با نظام دیکتاتوری نازیها مخالف بود اما از طرفی بقای شرکت و حفظ کارگران و کارمندان نیز از وظایف او بود. در آن زمان، بخش اعظمی از اقتصاد توسط دولت کنترل میشد اما فعالان صنعتی آزادی عمل بیشتری داشتند. بهعنوان مثال زیمنس میتوانست تولیدات خود را در زمینهی جنگافزارها تنها به تولید قطعات الکتریکی محدود کند. حتی در زمان جنگ نیز تولیدات این شرکت در بخش اسلحه و مهمات محدود بود.
جنگ و ناامنی از یک طرف و تقاضا برای تولید از طرف دیگر، در دههی ۱۹۴۰ زیمنس را با کمبود نیروی انسانی مواجه کرد. این اتفاقات، باعث شد تا شرکت آلمانی برای تامین نیروی انسانی خود از نیروهای کار اجباری استفاده کند. این افراد، از میان زندانیان جنگی، اسرای مناطق تصرف شده توسط آلمانیها، یهودیها و زندانیان دیگر تامین میشدند. از سال ۱۹۴۲، حدود ۵۰ هزار نیروی کار اجباری برای زیمنس کار میکردند که برابر با ۳۰ درصد از نیروی انسانی آنها بود. در دورهی زمانی ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵، حداقل ۸۰ هزار نیروی کار اجباری به خدمت زیمنس در آمدند.
نیروی کار اجباری در شهر صنعتی زیمنس
بحران دیگر در زمان جنگ جهانی، مراکز تولیدی و حمل و نقل بود که بهخاطر حملات هوایی خسارات زیادی را متحمل شده بودند. این خسارتها به شهر زیمنس نیز وارد شده بود و کمبود نیروی انسانی، مشکلات حملونقل و کمبود مواد اولیه، چالشهای جدیدی را بر سر راه این شرکت قرار داده بود. مدیران تصمیم گرفتند تا مراکز تولیدی جدیدی را در دیگر مناطق آلمان و سرزمینهای اشغال شده توسط نازیها تاسیس کنند که در نهایت بسیاری از مشکلات تامین زیمنس را حل کرد. در دوران جنگ، حدود ۴۰۰ مرکز تولیدی جابجا یا دوباره شاخته شدند.
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، اقتصاد و سیاست آلمان و در نتیجه صنعت آن سقوط کرد. تمام کارخانههای زیمنس در برلین تعطیل شدند و تقریبا نیمی از ساختمانها و تجهیزات آنها در طول جنگ ویران شدند. هر آنچه که از این شرکت باقی مانده بود همچون محصولات تمام شده، ماشینآلات، اسناد و مدارک، انبارها و حتی طراحیهای مهندسی نیز به دست ارتش شوروی افتاد. این اتفاق، در ازای خسارتهای وارد شده به شوروی در طول جنگ رخ داد.
یکی از کارخانههای منتقل شدهی زیمنس بعد از جنگ جهانی دوم
نیروهای متفقین تمامی داراییهای زیمنس را در سرتاسر جهان تصاحب کردند و حتی امتیاز پتنتها و نامهای تجاری ثبت شده نیز لغو شدند. در نهایت، ۸۰ درصد از ارزش شرکت زیمنس برابر با ۲.۶ میلیارد مارک، از بین رفت. در نوامبر سال ۱۹۴۱ و پس از مرگ کارل فریدریش، برادرزادهی او هرمان فون زیمنس به سمت مدیریت شرکت رسید. او که زیمنس را در سالهای پایانی جنگ مدیریت کرده بود، حالا با چالشی بزرگ برای بازسازی آن و بهدست گرفتن مجدد بازار جهانی روبرو بود.
بازسازی و بازگشت به بازارهای جهانی
یکی از سیاستهای اصلی در بازسازی زیمنس پس از جنگ جهانی دوم، تمرکززدایی از مدیریت بود. گروههای مدیریتی این شرکت در سال ۱۹۴۵ تشکیل شده و هر مدیر با اختیار تام به زیرمجموعهای از شرکت فرستاده شد. ارلانگن یکی از محلهایی بود که خسارت کمی از جنگ دیده و باز به تولید تجهیزات پزشکی مشغول شد. مرکز مدیریتی زیمنس هالسکه نیز به مونیخ نقل مکان کرد.
کارگاه تخریبشدهی زیمنس در برلین
این تغییر مکانها در سالهای حساس تاریخ آلمان و تجزیهی آن، حیاتی بود. از اول آوریل سال ۱۹۴۹، مونیخ به مرکز مدیریت زیمنس و هالسکه تبدیل شد و بخش زیمنس شوکرتورک نیز به ارلانگن نقل مکان کرد. در عین حال، برلین بهعنوان مرکز مدیریت ثانویهی هر دو بخش باقی ماند.
دوران پس از جنگ جهانی دوم نیز مانند جنگ اول به بازسازی برند و تلاش برای بازپسگیری اعتبار جهانی اختصاص داشت. از سال ۱۹۴۸، فشارها و تحریمهای متفقین بر آلمانیها کمتر شد و این شرکت الکتریکی بهمرور به بازارهای جهانی قبلی خود بازگشت. در جریان این بازگشت، آلمانیها بسیاری از شرکتهای زیرمجموعه و مراکز فروش خود را دوباره خریدند. حتی پتنتها، برندها و نامهای تجاری نیز با سرمایهگذاری سنگین آلمانیها بار دیگر خریداری شدند. تمرکز توسعهی جهانی آنها نیز در آن سالها اروپا و آفریقای جنوبی بود.
مرکز تولیدی در سننیکولاس آرژانتین
در میان تلاشهای مجدّانه برای بازگشت به بازارهای جهانی، چند پروژه کار آلمانیها را راحت کرد. پروژهی نیروگاه برق ۳۰۰ مگاواتی در سننیکولاس آرژانتین، شبکهی ملی مخابرات در عربستان سعودی و قرارداد تامین فناوری انرژی برای کارخانهی فولاد در رورکلا هند، تعدادی از این پروژههای سرنوشتساز بودند. تا سال ۱۹۵۶، کسبوکار زیمنس در بخش خارجی حدود ۲۵ درصد از کل درآمد این شرکت را تامین میکرد.
ورود به صنایع جدید
در دههی ۱۹۵۰ و پس از حدود یک قرن فعالیت، مدیران زیمنس مانند همیشه حفظ صنایع سنتی و تلاش برای ورود به بازارهای جدید را در دستور کار خود قرار دادند. بههرحال در آن سالها هنوز محدودیتهای متفقین برای آلمانیها وجود داشت و آنها تنها در چند زمینهی خاص مجوز تحقیقات داشتند. با تمام این محدودیتها، محققان زیمنس در سال ۱۹۵۳ فرآیند مخصوص استفاده از سیلیکون برای کاربردهای نیمههادی را به نام خود ثبت کردند. این کشف بزرگ، انقلابی را در صنعت مهندسی برق ایجاد کرده و ورود به دنیای الکترونیک را آسان کرد.
قطعهی انقلابی الکترونیکی SIMATIC
در سال ۱۹۵۴ و یک سال پیش از برداشته شدن کامل محدودیتهای متفقین، زیمنس وارد بازار پردازش داده شده بود. بازاری که تا آن زمان در سلطهی شرکت آمریکایی IBM بود. در سال ۱۹۵۷ کامپیوتر دیجیتالی زیمنس با نام 2002 معرفی شد که به نوع جدیدی از ترانزیستور مجهز بود. این پیشرفتها، فناوریهای اتوماسیون را نیز بهبود دادند و در سال ۱۹۵۸، محصول انقلابی آلمانیها در این حوزه یعنی کنترلر ترانزیستوری SIMATIC معرفی شد.
زیمنس از ابتدای قرن بیستم وارد صنعت لوازم خانگی برقی شده بود. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ رفاه آلمانی در حال رشد فراوان بود و وسایلی همچون ماشین لباسشویی، یخچال، رادیو و تلویزیون از نشانههای این رفاه بودند و در نتیجه، تقاضا برای محصولات زیمنس در این بخش افزایش یافت. در نتیجهی این افزایش تقاضا، مدیران تصمیم گرفتند تا واحدهای تولید لوازم خانگی را از دو زیرمجموعهی بزرگ جدا کرده و شرکتی مستقل با نام Siemens Electrogeräte تاسیس کنند.
تبلیغ ماشین لباسشویی زیمنس
در سالهای بعدی رقابت به شدت افزایش پیدا کرد و ایتالیا و ژاپن با قدرت به بازار آلمان وارد شدند. در این میان بزرگان صنعت آلمان نیز به خرید شرکتهای کوچکتر مشغول شدند و در نهایت، در سال ۱۹۶۳، دو فعال اصلی این صنعت یعنی بوش و زیمنس تصمیم به همکاری گرفتند و شرکت Bosch-Siemens Hausgeräte را تاسیس کردند.
هولدینگ زیمنس
فرآیندهای توسعه و تمرکز صنایع زیمنس که پس از جنگ جهانی دوم شروع شده بود، در یکم اکتبر سال ۱۹۶۶ نهایی شد. هولدینگ Siemens AG در این روز تشکیل شد و از لحاظ قانونی و سازمانی، زیرمجموعههای قبلی شامل زیمنس و هالسکه، زیمنس شوکرتورک و زیمنس-زاینکن-ورکه را به یک شرکت تبدیل کرد.
تاسیس این هولدینگ، واکنش مدیران به تغییرات ساختاری بود. توسعهی فعالیت شرکتهای زیرمجموعه، نیاز به سرمایهگذاریهای جدید و ورود به بازارهای جدید الکترونیک و کامپیوتر، آلمانیها را به این نتیجه رسانده بود که تمامی بخشها باید تحت مدیریت واحد فعالیت کنند. هدف اصلی، افزایش بهرهوری و کاهش هزینههای سازمانی شرکت بود. البته در قلب این مدیریت جدید، ۶ زیرمجموعهی مستقل بدون همپوشانی فعالیت میکردند.
تصویر سهام هولدینگ Siemens AG
واحد قطعات و سیستمهای داده، مهندسی قدرت، نصب تجهیزات برقی و مخابرات، سلامت و تجهیزات پزشکی از واحدهای مستقل زیمنس در آن سالها بودند. ۱۴ دفتر مدیریت در آلمان و ۳۸ شرکت بینالمللی بهعنوان واحدهای زیمنس فعالیت میکردند. علاوه بر این تغییرات ساختاری، بازاریابی و لوگوی زیمنس نیز تغییر کرد و این شرکت در تمامی محصولات خود از کلمهی واحد Siemens بههمراه عبارت S&H بهمعنای House of Siemens استفاده کرد.
در سالهای بعدی مدیران زیمنس به این نتیجه رسیدند که میتوان فعالیت بینالمللی را علاوه بر فروش یا اجرای پروژه، بهصورت پیادهسازی کارخانههای تولیدی نیز انجام داد. آنها کارخانههای خارجی خود را از سال ۱۹۶۰ تاسیس کردند و اولین کارخانهی خارج از اروپا، با هدف ساخت تجهیزات مخابراتی در آفریفای جنوبی و در سال ۱۹۶۱ تاسیس شد. هند، آمریکای جنوبی و آسیا نیز مقاصد بعدی شرکت آلمانی برای تاسیس کارخانه بودند. تا سال ۱۹۸۵، تعداد کارخانههای زیمنس در سرتاسر جهان به ۱۵۴ عدد در ۵۴ کشور رسید.
تبلیغات زیمنس برای اهدای سهام به کارمندان
علاوه بر کارخانههای تولیدی، مراکز تحقیق و توسعه نیز در کشورهای دیگر تاسیس شدند. با شروع دههی ۱۹۸۰، زیمنس در کشورهایی همچون سوییس، اتریش، حوزهی اسکاندیناوی و آمریکا، مراکز تحقیقاتی داشت.
نکتهی قابل توجه این است که تمرکز کاری شرکت زیمنس در نیمهی دوم قرن بیستم و پس از ظهور و توسعهی صنعت الکترونیک، به این سمت تغییر یافت. آنها از یک شرکت الکتریکی به شرکتی الکترونیکی تبدیل شدند و در جریان دیجیتالی شدن صنایع، فناوری داده را به مرکز فعالیت خود اضافه کردند. نئوپرلاش میزبان مرکز تحقیقاتی جدید شرکت در حومهی مونیخ بود که با تمرکز بر همین صنعت جدید تاسیس شد. این مرکز در سال ۱۹۸۶ میزبان ۴ هزار کارمند واحدهای مختلف تحقیق و توسعه شد.
کارخانهی تولید موتور زیمنس در هند
مرکز پرلاش علاوه بر جمعآوری مهندسان متعدد زیمنس از واحدهای مختلف، پس از مدتی به مقصدی برای مهندسان و محققان صنعت آیتی و فناوریهای جدید تبدیل شد. بسیاری از پیشرفتهای زیمنس در توسعهی میکروچیپها در این مرکز اتفاق افتاده است. یکی از این پیشرفتها که تاثیر زیادی در صنعت مخابرات و ارتباطات داشت، تلفن دیجیتالی بود.
مرکز تولیدی پرلاش مونیخ
پروژهی مگا
در میانههای دههی ۱۹۸۰، زیمنس نیز مانند دیگر فعالان صنعت نیمههادیها در اروپا، رقابت را به آمریکاییها و ژاپنیها واگذار کردند. بههمین دلیل آنها با حمایتهای دولتی و با همکاری فیلیپس تصمیم گرفتند تا در عرض پنج سال به پیشگام صنعت توسعهی تراشه در جهان تبدیل شوند. این پروژه، مگا نام داشت و در سال ۱۹۸۴ با هدف اصلی توسعهی تراشههای یک و ۴ مگابیتی شروع شد.
کارمند زیمنس در حال کار کردن روی پروژهی مگا
پروژهی مگا یکی از حساسترین پروژههای تاریخ زیمنس بود چرا که برخلاف طرحهای قبلی، بخشهای تحقیقات، توسعه و تولید بهصورت موازی با هم کار میکردند. در نهایت، نتیجهی مثبتی از این پروژه حاصل نشده و حتی شکستهای مالی نیز شامل حال زیمنس شد. البته در نگاه بلندمدت، زیمنس توانسته بود برای اولین بار به رقبای بینالمللی خود برسد و پس از شروع همکاری با توشیبا آلمانیها برای اولین بار در سال ۱۹۸۷ موفق به تولید انبوه تراشههای یک مگابیتی شدند. تولید انبوه تراشههای ۴ مگابیتی نیز دو سال بعد شروع شد.
سالهای پایانی قرن بیستم و چالشهای اساسی
در سالهای پایانی دههی ۱۹۸۰، نیاز به یک تغییر اساسی در مدیریت و ساختار زیمنس حس میشد. زمینههای عملکردی گستردگی بالایی داشتند و برنامهریزی مجدد برای منظم کردن آنها الزامی بود. در آن سالها، کارلهاینتز کاسکه مدیریت شرکت را بر عهده داشت و تغییرات متعددی را در زیرمجموعهها و نحوهی مدیریت آنها اعمال کرد. هدف اصلی تغییرات، فعالیت مستقل واحدهای کوچکتر و چابکی آنها با استفادهی حداکثری از فرآیندهای اتوماسیون بود.
مانیتورهای تحت آزمایش در کارخانهی زیمنس نیکسدورف
صنعت حافظههای کامپیوتری و فناوری کامپیوتر بهطور کلی، از دههی ۱۹۵۰ جزو زمینههای مورد علاقهی زیمنس بودند. در سال ۱۹۹۰، زیمنس با هدف حضور جدیتر در این بازارها، درصد عمدهای از سهام شرکت NixdorfComputer را خریداری کرد. این خرید جدید با واحدهای قبلی شرکت در زمینهی فناوری اطلاعات ترکیب شده و شرکت زیمنس نیکسدورف را تاسیس کرد. در سال ۱۹۹۲، این شرکت بهطور کامل توسط زیمنس تصاحب شد.
البته این خرید و ادغام با چالشهایی برای آلمانیها هم همراه بود. نیکسدورف در توسعهی فناوریهای جدید و هماهنگی با شرکت بزرگتر، مشکلاتی داشت که فرآیند را دشوار و زمانبر میکرد. به هرحال زیمنس نیکسدورف پس از فراز و نشیبهای پی در پی در سال ۱۹۹۸ منحل و به واحدی داخلی در زیمنس تبدیل شد. در این میان، کسبوکار کامپیوترهای شخصی زیمنس نیز با فوجیتسو تشکیل یک شرکت جدید داده و بهعنوان بزرگترین شرکت کامپیوتری اروپایی فعالیت خود را ادامه داد.
چالشهای مدیریتی و راهبردی زیمنس در سال ۱۹۹۷ به اوج خود رسید. مدیر آن زمان این شرکت یعنی هاینریش فون پیرر پیشنهاد برنامهای به نام Ten-Point را برای عبور از این چالشها داده بود. این برنامه برای عبور از بحرانهای متعدد زیمنس، باز هم تغییر ساختار را پیشنهاد میداد. بحرانهایی همچون رکود مالی در آسیاسی شرقی، تاخیر در تحویل کالاها از طریق راهآهن، کاهش سود در تجهیزات نیروگاهی، پیامدهای ورود اشتباه به بازار موبایل و سقوط بازار نیمههادیها در آن سالها زیمنس را تحت فشار گذاشته بودند.
مدیرعامل وقت زیمنس، هاینریش فون پیرر در کنفرانس خبری
برنامهی تنپوینت تغییراتی اساسی در عملکرد و فعالیتهای زیمنس ایجاد کرد. آنها تنها صنایعی که زیمنس در آن رتبهی اول یا دوم را در جهان داشت، حفظ کردند. فعالیتهای شفافسازی نیز با قدرت زیادی دنبال شدند تا شرکت برای ورود به بازار سهام آمریکا در سال ۲۰۰۱ آماده شود. این برنامه به سرعت به موفقیت رسید و ارزش سهام زیمنس افزایش یافت.
اگرچه ورود به بازار سهام نیویورک یکی از موفقیتهای کوتاهمدت برنامهی تنپوینت بود، اما شرایط دشوار فعالیت در این بازار جدید و بیعلاقگی سرمایهگذاران برای ورود به آن، زیمنس را مانند بسیاری از شرکتها مجبور به ترک این بازار کرد. آنها در سال ۲۰۱۴ از بازار بورس نیویورک خارج شدند.
در ژانویهی سال ۲۰۰۵، کلاس کلینفلد مدیریت زیمنس را بر عهده گرفت و امیدواری زیادی به افزایش سوددهی تا بهار ۲۰۰۶ داشت. او زمینههای انرژی، زیرساخت و سلامت را زمینههایی امیدوار کننده برای زیمنس میدانست. با توجه به این چشمانداز، او تمرکز شرکت را روی سه ترند بزرگ جهانی معطوف کرد: هجوم مردم به شهرها، افزایش جمعیت جهانی و تغییرات سنی جوامع و تغییرات جهانی آب و هوا. این زمینهها توسط صنایع اصلی زیمنس یعنی انرژی و محیط زیست، اتوماسیون و زیرساخت عمومی و خصوصی و تجهیزات سلامت و پزشکی پوشش داده شدند.
ورود زیمنس به بازار سهام نیویورک
اجرای برنامههای مدیر جدید نیاز به فرآیندهای ادغام و خرید جدید داشت. بههمین منظور، شرکت USFilter در بخش زیرساختهای آبی، Bonus Energy در بخش انرژیهای تجدیدپذیر، Flender در صنعت و CTI Molecular در بخش فناوریهای پزشکی خریداری شدند. با این تغییرات، نگاه به بخش نوآوری با در نظر داشتن کمبود منابع طبیعی و تعهد به منابع زیستی، جزو چشماندازهای اصلی زیمنس شد.
یکی از بزرگترین چالشهای تاریخ زیمنس در سال ۲۰۰۶ و در زمینهی شفافسازی فعالیتها و جرمهای اداری ایجاد شد. تخلفات گسترده در میان کارمندان و مدیران که برای سالها مخفی بود، در این سال و توسط بازرسان دولتی کشف شد. در جریان این بحران، بسیاری از مدیران ردهبالای این شرکت جایگزین شدند. مدیران اصلی مجبور شدند تا واحدهایی برای نظارت هرچه بیشتر بر عملکرد مدیران و کارمندان تاسیس کنند. واحدهایی که بهصورت مستقیم به هیئت مدیره گزارش میدادند. همین همکاری مدیران با مقامات مسئول آمریکایی و آلمانی، جریمههای آنها را کاهش داد اما باز هم در رقم بالای ۱.۲ میلیارد یورو باقی ماند.
سالهای اخیر و وضعیت کنونی برند زیمنس
خرید و ادغامهای صورت گرفته در ابتدای قرن ۲۱، زیمنس را به پیشگامی در انقلاب دیجیتال جهان تبدیل کرده است. یکی از مهمترین خریدها در این زیمنه، شرکت UGS بوده است. این شرکت آمریکایی، ظرفیتهای بخش اتوماسیون صنعتی زیمنس را بیش از پیش افزایش داد. این شرکت بهصورت زیرمجموعهای از واحد آمریکایی زیمنس و با نام UGS PLM Software به کار خود ادامه میدهد. با ورود این زیرمجموعهی جدید، زیمنس امروز توانایی عرضهی سختافزار، نرمافزار و پیشتیبانی فنی برای ادارهی یک کارخانهی کاملا دیجیتال را دارد.
برنامههای اتوماسیون تولید زیمنس
خریدهای مهم بعدی نیز در سالهای بعد اتفاق افتادند. LMS تولیدکنندهی راهکارهای نرمافزارهای مکانیکی، CD-adapco شرکت نرمافزارهای شبیهساز مکانیک سیالات و Mentor Graphics تولیدکنندهی نرمافزارهای طراحی نیمههادیها درچند سال اخیر به زیمنس اضافه شدهاند. در واقع در ۱۰ سال گذشته زیمنس حدود ۱۰ میلیارد دلار برای تصاحب شرکتهای جدید و پیشگامی در صنعت کارخانههای دیجیتال، هزینه کرده است.
فعالیت جدیتر در حوزهی محیط زیست و انرژیهای تجدیدپذیر نیز از سال ۲۰۰۸ رسمی شد. افزایش بهرهوری انرژی و استفاده از فناوری برای حفظ محیط زیست خصوصا در تصفیهی آب و هوا، مثالهایی از این حوزهی فعالیت شرکت آلمانی هستند. مدیرعامل آن زمان زیمنس یعنی پیتر لوشر توجه ویژهای به این زمینه داشت و ادعا میکرد که زیمنس یکی از پیشگامان این صنعت است.
ادعاهای لوشر صحیح بود. آنها تا پیش از سال ۲۰۰۷ حدود ۱۷ میلیارد دلار یورو در این بخش درآمد داشتند که حدود یک چهارم درآمد کل شرکت بود. محصولات و راهکارهای این شرکت، در مجموع به حذف ۱۱۳ میلیون تن کربن دیاکسید برای مشتریان آنها انجامید. تا سال ۲۰۱۴، در آمد این بخش به ۲۹.۹ میلیارد یورو و صرفهجویی در تولید کربن دیاکسید به ۳۱۷ میلیون تن رسیده بود. در دو سال بعدی این رقمها به ۳۶ میلیارد یورو و ۵۲۱ میلیون تن رسیدند. این بخش از تجارت بهحدی پرسود و مفید بوده که مدیرعامل کنونی زیمنس یعنی جو کایزر در سال ۲۰۱۵ آن را نهتنها مفید بلکه سودآور نیز خواند.
پورتفولیوی زیمنس در کنفرانس تغییرات آبوهوایی سازمان ملل - ۲۰۰۹
جو کایزر در سال ۲۰۱۳ از سمت مدیر مالی زیمنس به مدیرعاملی رسید. او با همکارانش در تیم مدیریتی تصمیم گرفت تا چشمانداز بلندمدت جدید برای شرکت ترسیم کند. این مفهوم شرکتی جدید با نام Vision 2020 معرفی شد. زمینههای اصلی تمرکز این طرح، صنایع برق، اتوماسیون و دیجیتال است. از بخشهای کلی این برنامه میتوان به افزایش سودآوری تا سال ۲۰۲۰، افزایش علاقهمندی و مشارکت کارمندان با اهدای پاداشهای سهامی، کاهش هزینهها و موارد مشابه را مثال شد.
مدیرعامل جدید زیمنس در این برنامه، هدف و چشمانداز آتی شرکت را بهخوبی مشخص کرد و در سال مالی ۲۰۱۶، یکی از پرسودترین سالهای مالی زیمنس ثبت شد. در این میان خرید شرکت Gamesa نیز به توسعهی هرچه بیشتر زیمنس در زمینههای فعالیت کمک کرد.
یکی از اهداف اصلی این برنامهی جدید، رشد در بازارهای جذاب و آیندهدار است. به همین دلیل آنها در سال ۲۰۱۴ برای خرید تجارت رولز رویس در توربینهای گازی کمپرسورها، بیش از ۹۵۰ میلیون دلار سرمایهگذاری کردند. این سرمایهگذاری با هدف ورود و حضور جدی در صنعت روبهرشد نفت و گاز انجام شد. هدف بعدی در این زمینه، شرکت آمریکایی Dresser-Rand بود که آلمانیها با خرید سهام آن، پیشگام صنعت کمپرسور در جهان را در اختیار گرفتند. تغییرات گفته شده در بخش انرژی، باعث شد تا این زیرمجموعهی مستقل به مدیریت لیزا دیویس بهطور کامل در آمریکا مستقر شود.
زیمنس در سالهای اخیر برای حمایت از فعالیتهای استارتاپی در داخل و خارج از کشور نیز برنامههایی داشته است. شروع این فعالیتها از سال ۲۰۱۵ و با دستور مستقیم مدیرعامل به مدیر فنی شرکت بود. واحد جدیدی که طی این برنامه تاسیس شد، Innovation AG نام دارد که زیرساختها و منابع لازم را برای پرورش ایدهها وفعالیتهای کسبوکاری فراهم میکند. این واحد با سرمایهی ۱۰۰ میلیون یورویی تاسیس شد.
لوگوی برنامهی حمایت از نوآوری next47
سرانجام در سال ۲۰۱۶ تمامی واحدهای نوآوری و ایدهپردازی زیمنس تحت نام next47 متحد شدند. عدد ۴۷ در این نام، نشاندهندهی سال ۱۸۴۷ یعنی سال تاسیس زیمنس است. عبارت Next نیز بهمعنای تمرکز این واحد برای ارائهی نوآوریهای انقلابی و پیشگام نسل بعدی است. نکتهی قابل توجه این که زیمنس در سالهای اخیر با همکاری موستانگ به صنعت خودروهای خودران نیز وارد شده است.
زیمنس در حال حاضر در ۴ حوزهی اصلی انرژی، صنعت، سلامت و زیرساخت فعالیت میکند. این شرکت در سرتاسر جهان حدود ۳۷۲ هزار کارمند دارد و آخرین آمار درآمدی آنها، حدود ۸۳ میلیارد یورو در سال ۲۰۱۷ بوده است. برند زیمنس در حال حاضر در رتبهی ۴۸ برترین برندهای وبسایت فوربز قرار داشته و ارزشی برابر با ۱۲.۸ میلیارد دلار دارد. شعار سازمانی برند زیمنس در حال حاضر Ingenuity for Life است.
از زمان اختراع اولین خودرو تاکنون، نحوهی کنترل و متوقف کردن خودرو یکی از دغدغههای اصلی سازندگان بوده است. ترمز به عنوان حیاتیترین سیستم ایمنی در خودروها وظیفهی مهمی برعهده دارد. هنگامی که از اتوره بوگاتی، بنیانگذار شرکت خودروسازی بوگاتی، دربارهی عدم وجود سیستم ترمز در خودروهای مسابقهای گرندپری این شرکت سوال شد پاسخ داد، خودروهای من برای حرکت ساخته شدهاند نه توقف. با این حال، خیلی زود مشخص شد که نقش ترمز در خودروها فراتر از آن است که بتوان حتی در نمونههای مسابقهای از آن چشمپوشی کرد. به همین علت، از گذشته تا حال، همواره شاهد پیشرفت، تکامل و ظهور نوآوریهای متنوع در سیستمهای ترمز خودرو بودهایم. امروزه بر خلاف گذشته، ترمزها تنها وظیفهی کاهش سرعت و متوقف کردن خودرو را برعهده ندارند، بلکه در فرمانپذیری و شارژ باتری خودروهای هیبرید نیز اثر گذارند.
همهی ما میدانیم که با فشردن پدال ترمز سرعت خودرو کاهش مییابد و در نهایت متوقف میشود، اما چگونه نیروی اندک پا سبب توقف خودرو میشود؟ این نیرو چگونه به چرخهای خودرو انتقال مییابد؟ برای پاسخگویی به این سوالات باید با فرآیند کلی ترمزگیری از ابتدا تا انتها آشنا شویم.
هنگامی که پا روی پدال ترمز میفشارید، نیروی پای شما از طریق یک سیال به ترمزهای تعبیه شده در چرخها منتقل میشود. بدیهی است که نیروی پای شما بسیار کمتر از آن است که بتواند خودرویی با وزن و سرعت بالا را متوقف کند، بنابراین نیاز است این نیرو به طریقی افزایش یابد. مهندسان با بهکارگیری اصول فیزیکی، نیروی پای راننده را چند برابر میکنند. این کار از طریق دو اصل مزیت مکانیکی (اهرم) و افزایش نیروی هیدرولیکی انجام میشود. نیروی افزایش یافتهی پای راننده به ترمزهای تعبیه شده در چرخها میرسد، سپس ترمزها این نیرو را به شکل نیروی اصطکاک به چرخ منتقل میکنند و در آخرین مرحله از این فرآیند، این نیرو به شکل نیروی اصطکاک به سطح جاده وارد میشود و سبب کاهش سرعت و در نهایت توقف میشود. قبل از پرداختن به اجزای سیستم ترمز، ابتدا به بررسی اصول فیزیکی مزیت مکانیکی، هیدرولیک و اصطکاک در فرآیند ترمزگیری میپردازیم.
مزیت مکانیکی (اهرم)
مزیت مکانیکی یک کمیت بیبعد است که نشان میدهد نیروی مقاوم (نیرویی که ماشین بر جسم وارد میکند) چند برابر نیروی محرک (نیرویی که ما بر ماشین وارد میکنیم) در یک ماشین است. در اهرمها به دلیل چشمپوشی از اصطکاک، مزیت مکانیکی برابر است با نسبت طول بازوی محرک به طول بازوی مقاوم. همانطور که در تصویر زیر مشخص است، نیروی F به سمت چپ اهرم وارد میشود، بنابراین طول بازوی محرک دو برابر طول بازوی مقاوم (سمت راست) است. به همین دلیل، با تقسیم طول بازوی محرک بر طول بازوی مقاوم، مزیت مکانیکی این اهرم برابر ۲ به دست میآید که به معنی اعمال نیروی 2F در سمت راست اهرم است. با تغییر فاصلهها در اهرمها میتوان ضریب چند برابری نیروها را تغییر داد.
هیدرولیک
اساس فیزیکی پشت سیستمهای هیدرولیک بسیار ساده است. در سیستمهای هیدرولیک میتوان نیرو را از طریق یک سیال تراکمناپذیر انتقال داد. به دلیل خواص فیزیکی مناسب روغنها، در اغلب سیستمهای هیدرولیکی، سیال مورد استفاده روغن است و به همین جهت در ترمز خودروها نیز از روغن ترمز به عنوان سیال استفاده میشود. در سیستمهای هیدرولیک با استفاده از قانون پاسکال میتوان به راحتی نیروی خروجی را به مضربی از نیروی ورودی تبدیل کرد. قانون پاسکال یک قانون پایهای در هیدرودینامیک است که بیان میکند تغییر فشار در هر نقطه از سیال تراکمناپذیر به همهی نقاط و سطح سیال منتقل میشود. این فشار از رابطهی به دست میآید که در آن P فشار، F نیرو و A مساحت سطحی است که نیرو به آن وارد میشود.
شکل فوق یک سیستم ساده هیدرولیکی با دو سیلندر سیال را نشان می دهد که توسط پیستونی محصور شدهاند و از یک مسیر هیدرولیکی به یکدیگر متصلاند. یک نیروی رو به پایین F1 در پیستون سمت چپ فشاری را به تمام سطح مایع منتقل میکند. نتیجه اینکه نیروی رو به بالای F2 در پیستون سمت راست تولید میشود که بزرگتر از F1 است، زیرا بر اساس قانون پاسکال نیروی F1 بهطور یکسان به سطح مایع تراکمناپذیر منتقل میشود و بنابراین P1=P2 خواد بود و با توجه به مساحت بزرگتر A2، F2 بزرگتر از F1 است. نکتهی قابل توجه دیگر در سیستمهای هیدرولیک این است که لولهی واسط میان دو پیستون میتواند هر طول و شکلی داشته باشد و همچنین میتوان از این لوله برای پیستونهای دیگر نیز انشعاب گرفت.
اصطکاک
به زبان ساده اصطکاک میزان سختی لغزیدن دو جسم روی یکدیگر است. با توجه به شکل بالا، هر دو بلوک از جنس یکسانی ساخته شدهاند، اما وزن یکی از دیگری بیشتر است. بهطور حسی تقریبا همهی ما میدانیم که هل دادن بلوک سنگینتر دشوارتر از هل دادن بلوک سبکتر است و دلیل آن چیزی نیست جز اصطکاک. برای روشنتر شدن موضوع باید نگاهی دقیقتر به سطح زیرین بلوکها بیاندازیم. اگرچه با چشم غیرمسلح ممکن است سطح بلوکها صاف و صیقلی به نظر برسد، اما حقیقت این است که حتی صافترین سطوح نیز در مقیاس میکروسکوپیک دارای ناهمواریهای متعددی هستند. وقتی دو جسم روی یکدیگر قرار میگیرند، ناهمواری سطوح آنها درون یکدیگر چفت میشود و هرچه وزن جسم بالایی سنگینتر باشد، ناهمواری سطوح بیشتر در یکدیگر فرو میروند و در نتیجه لغزش دو جسم روی یکدیگر بسیار دشوار میشود.
مواد مختلف ساختار میکروسکوپیک متفاوتی دارند، برای مثال، حرکت دادن دو سطح لاستیکی روی هم سختتر از لغزاندن دو سطح استیل روی یکدیگر است. به همین جهت برای وارد کردن جنس سطوح در محاسبات اصطکاک از ضریبی به نام ضریب اصطکاک استفاده میشود که نسبت نیروی لازم برای لغزاندن جسم به وزن است. بنابراین، نیروی اصطکاک به وزن وابسته است و هرچه وزن بیشتر باشد نیروی ببزرگتری لازم است. به همین ترتیب از این مفهوم در سیستم ترمز نیز استفاده میشود. هنگامیکه لنتها روی دیسک چرخ در حال حرکت فشرده میشوند، با افزایش نیروی وارد بر لنتها، نیروی اصطکاک نیز افزایش مییابد.
حال که با اصول فیزیکی حاکم بر سیستم ترمز آشنا شدیم وقت آن است که به بررسی تاریخچه، اجزای سازنده و پیشرفتهای سیستم ترمز خودرو بپردازیم. اولین سیستمهای ترمز نصب شده روی خودروها مستقیما روی شفت نصب میشدند تا به جای کاهش سرعت چرخها، سرعت دورانی شفت را کنترل کنند. این سیستمها سبب ایجاد تنش شدید روی شفت خودرو میشدند و تنها دلیل استفاده از این سیستم پیچیدگی نصب سیستم ترمز روی چرخهای خودرو بود. با پیشرفت علم و ظهور نوآوریهای متعدد (به خصوص سیستمهای هیدرولیکی) ترمز شفت جای خود را به ترمز چرخ داد. با وجود تمام نوآوریها، تا سال ۱۹۳۰ میلادی ترمزها تنها روی چرخهای عقب خودرو نصب میشدند و در نتیجه این خودروها پایداری مناسب در پیچها و در شرایط ترمزهای اضطراری نداشتند. کمکم با پیشرفتهای صنعت خودروسازی هر چهار چرخ خودروها به ترمز مجهز شد و سیستم ترمز کابلی معرفی شد. سپس، ترمزهای هیدرولیکی معرفی شدند و پس از آن سیستمهای سروو خلا عرضه شدند تا نیروی مورد نیاز برای فشردن پدال ترمز را کاهش دهند و با اندکی فشار پدال ترمز، نیروی لازم جهت کاهش سرعت و توقف خودرو تأمین میشود.
انواع سیستم ترمز
بهطور کلی عملکرد سیستمهای مختلف ترمز از اصول فیزیکی یکسانی پیروی میکنند و تنها تفاوتشان در میزان اثربخشی و نحوهی انتقال نیروی پای راننده به ترمزهای تعبیه شده در چرخهاست. ترمزها به دو دستهی کلی مکانیکی و هیدرولیکی تقسیم میشوند که هر کدام به زیردستههای کوچکتر قسمت میشود. در ادامه به بررسی هر یک از این سیستمها میپردازیم.
سیستم ترمز مکانیکی
ترمزهای مکانیکی از اولین نمونههای تعبیه شده در خودروها هستند. در سیستم ترمز مکانیکی نیروی پای راننده از طریق پدال ترمز به یک کابل واسط منتقل میشود و کابل نیروی وارده را به کفشکهای ترمز منتقل میکند. کفشک ترمز در حقیقت همان لنتهای ترمز هستند با این تفاوت که بهجای ایجاد اصطکاک با دیسک، درون یک محفظهی کاسهای شکل قرار دارند و با سطح داخلی کاسه ایجاد اصطکاک میکنند. اگرچه این سیستم ساده است، اما ایراداتی دارد که سبب شد به مرور زمان استفاده از آن منسوخ شود. از جمله ایرادات اساسی این سیستم احتمال پارگی سیم ترمز و از کار افتادن کلی سیستم ترمز است، به علاوه در این سیستم بر خلاف سیستمهای دیگر نظیر ترمز هیدرولیکی، امکان چند برابر کردن نیروی وارد شده بر پدال وجود ندارد.
سیستم ترمز هیدرولیکی
اساس عملکرد ترمزهای هیدرولیکی تقریبا مشابه ترمز مکانیکی است با این تفاوت که به جای سیم در آن از لولههای حاوی سیال غیرقابل تراکم (روغن ترمز) استفاده شده است. به علاوه، به واسطهی سهولت چند برابر کردن نیروی پای راننده در این سیستم، میتوان از ترمزهای دیسکی بهجای ترمزهای کاسهای استفاده کرد. در این سیستم با فشردن پدال ترمز، ابتدا نیروی پای راننده بهواسطهی شکل اهرمی پدال چند برابر شده و در مرحلهی بعد به پیستون اصلی سیستم ترمز اعمال میشود. سپس، نیروی پیستون اصلی به سیال موجود در پشت پیستون وارد شده و سبب حرکت سیال در لولههای تعبیه شده میشود. با حرکت سیال در لولهها، نیروی وارد شده به پیستون اصلی از طریق سیال به پیستونهای فرعی موجود در ترمزهای چرخها منتقل میشود. سطح پیستونهای فرعی از پیستون اصلی کمتر است، به همین جهت نیروی اعمال شده به لنتها بازهم افزایش مییابد تا در نهایت نیروی اعمال شده بر لنتها چند برابر نیروی اندک پای راننده باشد.
مهندسان برای بهبود عملکرد ترمزها و افزایش هرچه بیشتر نیروی پای راننده، سیستمهای کمکی ترمز را طراحی کردهاند. در این سیستمها که اصطلاحا سیستم ترمز سروو نامیده میشوند، اساس عملکرد بر اختلاف فشار پشت و جلوی پیستون اصلی بنا نهاده شده است. این سیستم از یک شیر هوا، یک دیافراگم پلاستیکی و یک فنر تشکیل شده است و میان پدال ترمز و سیلندر اصلی ترمز قرار میگیرد.
شیر هوا بهطور مستقیم از طریق یک لوله به منیفولد ورودی هوای پیشرانه متصل است که باعث میشود هوای موجود در دو طرف دیافراگم مکیده شده و خلا نسبی در این ناحیه حاکم باشد. با فشردن پدال ترمز، نیروی پای راننده از طریق یک اتصال مکانیکی سبب بسته شدن شیر هوا شده و اجازه میدهد هوای خارج به پشت دیافراگم وارد شود. با ورود هوای خارج اختلاف فشار میان قسمت جلو و پشت دیافراگم ایجاد میشود که سبب افزایش نیروی پدال شده و در نهایت نیروی افزایش یافته را به سیلندر اصلی اعمال میکند. با برداشته شدن پا از روی پدال، شیر هوا دوباره باز شده و فنر تعبیه شده سبب بازگشت پدال و اتصالات مکانیکی به حالت اول میشود. در صورت از کار افتادن پیشرانه و یا حتی بروز ایراد در سیستم سروو، سیستم ترمز خودرو همچنان فعال است با این تفاوت که باید نیروی بیشتری بر پدال ترمز اعمال شود.
از معضلات سیستم هیدرولیکی میتوان به احتمال پارگی و نشتی لولههای انتقال روغن ترمز اشاره کرد که در نهایت میتواند منجر به از کار افتادن سیستم ترمز خودرو شود. برای حل این مشکل، اکثر خودروهای مدرن امروزی به دو مدار جریان سیال مجزا با دو سیلندر اصلی مجهزند تا در صورت از کارافتادن یک مدار، ترمز خودرو دچار مشکل نشود. در سیستمهای دو مداره، ممکن است یک مدار به چرخهای جلو و یک مدار به چرخهای عقب متصل باشد، یا یک مدار به چهار چرخ متصل و یک مدار تنها به چرخهای جلو متصل باشد.
در شرایط ترمزهای شدید، وزن خودرو به سمت جلو متمایل میشود و در نتیجه چرخهای عقب وزن کمتری تحمل میکنند، به همین جهت احتمال قفل شدن چرخهای عقب بالا رفته و این شرایط میتواند منجر به سر خوردنهای مرگبار شود. برای جلوگیری از وقوع چنین حالتی، سیستم ترمز اکثر خودروهای امروزی به یک شیر هوشمند حساس به بار مجهز است که میتواند فشار روغن ترمز را تنظیم نماید. با استفاده از این شیر به چرخی که در آستانهی سر خوردن قرار دارد فشار کمتری از روغن ارسال میشود تا از وقوع قفل شدن چرخ جلوگیری شود. علاوه بر این، خودروهای امروزی به سیستمهای پیچیدهی کنترلی دیگری نظیر ABS مجهزند که با در نظر گرفتن فاکتورهای گوناگون احتمال قفل شدن چرخها در شرایط ترمزگیری شدید را پیشبینی میکنند و با ترمزگیریهای پیاپی در کسری از ثانیه اجازهی قفل شدن را به چرخها نمیدهند.
ترمز کاسهای
ترمز کاسهای از اولین نمونههای ترمز در خودروها است. در این ترمزها یک کاسهی توخالی به همراه دو کفشک درون آن پشت چرخ نصب میشود. کفشکهای تعبیه شده از یک سر به لولا و از سر دیگر به یک پیستون متصلند. کاسهی ترمز همزمان با چرخش چرخ شروع به چرخیدن میکند و به محض فشردن پدال ترمز، نیروی هیدرولیک به پیستون متصل به کفشکها انتقال مییابد و با عملکردن پیستون، کفشک به سطح داخلی کاسه میچسبد و سبب کاهش سرعت چرخ میشود. از مشکلات ترمز کاسهای میتوان به قدرت کم ترمزگیری و داغ شدن سریع در صورت استفادهی مداوم اشاره کرد. به همین دلیل است که از ترمز کاسهای در چرخهای عقب که نیروی ترمز کمتری مورد نیاز است، استفاده میشود. با وجود ایرادات، ترمزهای کاسهای نیاز به تعمیر و نگهداری اندکی دارند که یک مزیت بزرگ محسوب میشود.
به مرور زمان سطح کفشکهای ترمز در اثر اصطکاک خورده میشوند و این امر سبب میشود فاصلهی بین کفشکها با سطح داخلی کاسه بیشتر شود. در نتیجه، باید پدال ترمز بیشتر فشرده شود تا روغن بیشتری به پیستون موجود در ترمز کاسهای وارد شود تا بتواند کفشکها را در فاصلهی بیشتری جابهجا کند. برای حل این مشکل، ترمزهای کاسهای جدید به یک سیستم تنظیم فاصلهی مکانیکی مجهز شدهاند که میتواند همواره فاصلهی کفشکها تا سطح داخلی کاسه را ثابت نگه دارد.
ترمز دیسکی
ترمزهای دیسکی به عنوان جدیدترین نمونه از سیستمهای ترمز شناخته میشوند. در این ترمزها سعی شده مشکلات موجود در نمونههای کاسهای تا حد امکان برطرف شود. برای مثال، توانایی انتقال حرارت ترمزهای دیسکی بسیار بهتر از نمونههای کاسهای و همین امر سبب میشود در شرایط ترمزگیری پیاپی میزان افت عملکرد ترمز بسیار کاهش یابد. به علاوه، وزن ترمزهای دیسکی به مراتب کمتر از ترمزهای کاسهای است و قادرند با سرعت بیشتری آب را از روی دیسک کنار بزنند. دیگر مزیت این ترمزها، قدرت بالای آنها است. ترمزهای دیسکی قدرت بیشتری به چرخها وارد میکنند و قادرند در مسافت کوتاهتری خودرو را از حرکت به حالت سکون درآورند.
بخشهای اصلی تشکیل دهندهی ترمزهای دیسکی، دیسک ترمز، لنتها و کالیپر ترمز است. دیسک ترمز به چرخ متصل میشود و همزمان با چرخ میچرخد، دو طرف آن با لنتها احاطه شده است و کالیپر ترمز که همان محفظهی پیستون فرعی ترمز است، به لنتها متصل است. با اعمال فشار روی پدال ترمز، پیستون اصلی روغن ترمز را به سمت پیستونهای فرعی تعبیه شده در چرخها میفرستد. سپس، فشار روغن سبب باز شدن پیستون فرعی شده و پیستون فرعی لنتها را به سطح دیسک فشار میدهد تا در اصطکاک با سطح دیسک سبب کاهش سرعت و توقف خودرو شوند. فاصلهی لنتها از سطح دیسک بسیار اندک است و در حقیقت همواره مماس با سطح دیسک قرار دارند. با برداشتن پا از روی پدال فشار روغن کاهش مییابد و فشار لنتها از سطح دیسک برداشته میشود. لنتها به مرور زمان و در اثر اصطکاک خورده شده و باید تعویض شوند به همین جهت در خودروهای امروزی یک سنسور ساده درون لنتها تعبیه شده است که با کاهش سطح لنت یک چراغ هشدار روی صفحهی کیلومترشمار روشن میکند. در صورتیکه لنتها به موقع تعویض نشوند میتوانند به سطح دیسک ترمز آسیب بزنند.
ترمزهای نوین
دیسکهای کربن سرامیک
در حال حاضر اکثر دیسکهای ترمز از چدن ساخته میشوند. با این حال، مواد جدیدی نظیر سرامیک و فیبر کربن راه خود را به صنعت خودروسازی و تولید ترمز باز کردهاند. دیسکهای کربن سرامیک مدتهاست که در مسابقات موتور اسپرت مورد استفاده ثرار میگیرند، اما اولین بار پورشه کاررا GT به عنوان یک خودروی شهری از دیسکهای کربن سرامیک استفاده کرد. در گذشته دیسکهای کربن سرامیک با وجود قیمتهای هنگفت، عمر کمتری نسبت به نمونههای معمول داشتند و تنها در بازههای دمایی بسیار محدود (بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ درجهی سانتیگراد) عملکرد قابل قبولی ارائه میدادند. در نهایت شرکت برمبو (فعال در زمینهی ارائهی سیستمهای ترمز) توانست نوعی دیسک کربنی با حساسیت کمتر نسبت به خوردگی ارائه دهد که مناسب خودروهای شهری باشد. مزیت این دیسکها وزن کمتر و عملکرد مناسب در شرایط کاری پر فشار است.
دیسکهای کربن سرامیکی بسیار کمتر از نمونههای چدنی وزن دارند و در مقایسه با آنها حتی در دماهای بسیار بالا هم عملکرد مناسبی دارند. دیسکهای سرامیکی در مقایسه با نمونههای چدنی معمول ۶ کیلوگرم وزن کمتری دارند که باعث میشود وزن فنربندی نشدهی خودرو کاهش چشمگیری داشته باشد و در نتیجه فرمانپذیری و ویژگیهای دینامیکی خودرو بهبود یابد. به علاوه، این دیسکها انبساط گرمایی کمتری دارند و درنتیجه در ترمزگیریهای شدید لرزش کمتری ایجاد میکنند.
سیستم ترمز ضد قفل
بزرگترین مزیت سیستم ترمز ضد قفل یا به اختصار ABS این است که به راننده اجازه میدهد در شرایط ترمزگیری شدید بتواند در مسیر دلخواه خودرو را هدایت کند. در خودروهایی که به سیستم ABS مجهز نیستند، با فشردن شدید پدال ترمز، یک یا چند چرخ خودرو قفل میشود و این امر باعث از دست رفتن کنترل خودرو و سر خودردن آن به جهات غیرقابل پیشبینی میشود. سیستم ترمز ضد قفل با تشخیص زودتر احتمال قفل شدن چرخها، فشار روغن را از روی چرخ در آستانهی قفل شدن برداشته و در کسری از ثانیه دوباره فشار روغن را اعمال میکند.
این سیستم از یک پردازشگر الکترونیکی، چهار حسگر (یک حسگر برای هر چرخ)، یک پمپ الکترونیکی هیدرولیکی و یک انباشتگر (مخزن تحت فشار) هیدرولیکی تشکیل شده است. حسگرهای تعبیه شده در چرخها به صورت لحظهای اطلاعات را به پردازشگر ارسال میکنند و پردازشگر با تشخیص آستانهی قفل شدن چرخها از طریق یک شیر سروو هیدرولیکی در کسری از ثانیه چندین مرتبه فشار روغن به چرخ را قطع و وصل میکند. در صورت وقوع چنین حالتی، راننده میتواند تکانهای ناشی از قطع و وصل ترمز را زیر پای خود از طریق پدال ترمز حس کند. نقش انباشتگر هیدرولیکی این است که در شرایط قطع و وصل سریع فشار روغن، روغن اضافی را وارد مدار هیرولیکی کند تا هر بار که ترمز قطع و وصل میشود پدال ترمز تا انتها به سمت پایین حرکت نکند. سیستم ABS در شرایطی که اصطکاک سطح اندک است، مانند شرایط بارانی یا رانندگی روی یخ، و ممکن است با کوچکترین ترمز چرخها قفل شوند، عملکرد فوقالعادهای دارد.
یکی از مشکلاتی که مهندسان ABS با آن مواجه هستند، استفاده از این سیستم در خودروهای مجهز به سیستم چهار چرخ محرک با سیستم دیفرانسیل لغزش محدود یا دیفرانسیل قفل شونده است. مشکل این است که در استفادهی همزمان از این دو سیستم به سختی میتوان اتصالات مکانیکی جعبهدنده را کنترل کرد. برای حل این مشکل، بعضی از سازندگان در هنگام استفاده از ABS، سیستم چهار چرخ محرک را از مدار خارج میکنند و بعضی دیگر با افزودن حسگرهای بیشتر سعی کردهاند تا انعطاف سیستم ABS را افزایش دهند.
ترمز دینامیک
ترمز دینامیک اساسا سیستمی است که میزان نیروی ترمز هر چرخ را بهطور مجزا کنترل میکند. هنگام حرکت خودرو، هر چرخ در زمانهای مختلف بارهای متفاوتی حمل میکند و همین موضوع مبنای عملکرد ترمز دینامیک است. چرخی که بار بیشتری حمل میکند، میتواند ترمز شدیدتری تحمل کند و چرخی که بار سبکتری حمل میکند نیروی ترمز کمتری نیاز دارد. برای روشنتر شدن موضوع به این مثال توجه کنید: تصور کنید که یک خودرو با سرعتی مشخص و روی سطحی خشک در حال پیچیدن به سمت چپ است. در این حالت، چرخهایی که به سمت خارج پیچ قرار دارند (در این مثال چرخهای سمت راست خودرو) به دلیل جابهجایی وزن خودرو، بار بیشتری تحمل میکنند. در صورتیکه پیشرانهی خودروی مورد نظر در جلو نصب شده باشد، چرخ جلو سمت راست بیشترین وزن را تحمل میکند. در این حالت به ترتیب چرخ جلو سمت راست، چرخ عقب سمت راست، چرخ جلو سمت چپ و چرخ عقب سمت چپ میتوانند بیشترین نیروی ترمز را داشته باشند. سیستم ترمز دینامیک میتواند میزان نیروی ترمز مورد نیاز هر چرخ را مشخص کرده و بر اساس آن به هر چرخ نیروی متفاوتی وارد کند. این امر سبب پایداری بیشتر خودرو میشود.
تفاوت این سیستم با سیستم ABS در این است که سیستم ترمز ضد قفل تنها در مواقع قفل شدن چرخ وارد عمل میشود، درحالیکه سیستم ترمز دینامیک بهصورت لحظهای سرعت و بار هر چرخ را بهصورت مستقل تحت نظر دارد و بر همین اساس نیروی ترمز متفاوتی به هر چرخ اختصاص میدهد. برای رسیدن به این عملکرد، حسگرهای تعبیه شده در هر چرخ باید اطلاعات خود را با یکدیگر و پردازشگر مرکزی به اشتراک بگذارند. پیچیدگی این سیستم باعث شده قیمت تمام شدهی آن نسبت به سیستم ABS بالاتر باشد و در نتیجه در حال حاضر تنها در خودروهای سطح بالا از آن استفاده شود. با این وجود، با گذشت زمان هزینهی استفاده از این سیستم کاهش مییابد و میتوانیم شاهد تجهیز خودروهای رده پایین به این سیستم باشیم.
سیستم ترمز همراه بازیاب انرژی
هر بار که از ترمز خودرو استفاده میکنید، انرژی جنبشی خودرو از طریق ترمزها به شکل گرما تلف میشود. با در نظر گرفتن میزان ترافیک موجود در شهرها و عادات رانندگی افراد میتوان فهمید که میزان چشمگیری از انرژی بدون استفادهی خاصی به محیط انتقال مییابد. به همین جهت مهندسان به فکر استفاده از انرژی جنبشی خودرو و ذخیرهی آن به شکل دیگری از انرژی افتادند. در سیستم ترمز همراه بازیاب انرژی، بخشی از انرژی جنبشی خودرو از طریق یک مولد به انرژی الکتریکی تبدیل و در باتریهای تعبیه شده ذخیره میشود. در سیستم ترمز معمولی با فشردن پدال ترمز بلافاصله لنتها به سطح دیسک ترمز میچسبند و سرعت خودرو را کاهش میدهند، اما در سیستم ترمز به همراه بازیاب انرژی، با فشردن پدال ترمز مولد الکتریکی تعبیه شده در خلاف جهت حرکت خودرو شروع به چرخیدن میکند که این امر سبب کاهش سرعت خودرو و بازیافت انرژی جنبشی به صورت انرژی الکتریکی میشود. نکتهی حائز اهمیت در این مرد این است که سیستم بازیافت انرژی به تنهایی قادر به متوقف کردن خودرو نیست و تنها به عنوانی راهکاری برای کاهش هدر رفت انرژی در نظر گرفته میشود.
حالت بهینهی عملکرد این سیستم در ترافیکها و شرایط حرکت و توقف پیدرپی است و درست مانند سیستم ABS با در نظر گرفتن پارامترهای سرعت چرخش چرخهای خودرو، میزان گشتاور لازم برای شارژ باتریها را محاسبه میکند تا در شرایط بهینه وارد مدار شود. از این سیستم در خودروهای هیبریدی و الکتریکی نظیر تویوتا پریوس وتسلا رودستر استفاده میشود.
ترمز الکتریکی
جدیدترین دستاورد در تکنولوژی ترمز خودروها، معرفی سیستم ترمز الکتریکی است. در این سیستم که به نام ترمز سیمی (Brake By Wire) نیز شناخته میشود، هیچ اتصال مکانیکی میان پدال ترمز و واحد اعمال کنندهی ترمز وجود ندارد. در ترمز الکتریکی، سیستم با دریافت و ارسال پارامترهای میزان فشار پای راننده روی پدال و سرعت فشردن پدال ترمز به هر چرخ، بهترین شرایط ترمزگیری برای هر چرخ را اعمال میکند. از مزایای این سیستم میتوان به تعامل مناسب با سیستم کروز کنترل هوشمند جهت حفظ فاصلهی از پیش تعیین شده با خودروی جلویی و همچنین ترمزگیری تا توقف خودرو (در مواقع لزوم) بدون دخالت راننده اشاره کرد. علاوه بر این، با استفاده از این سیستم، اتصالات مکانیکی معمول حذف میشوند که این امر خود سبب کاهش فضای مورد نیاز، کاهش صدا و لرزش میشود. تنها چالش در استفاده از این سیستم ایجاد حس القای ترمزگیری در پدال ترمز است.
سیستم ترمز الکتریکی میتواند کاملا به صورت الکتریکی یا بهصورت هیدروالکتریک عمل کند. در نوع اول لنتها با کمک آرایشی از پیچهای الکتریکی به سطح دیسک فشرده و آزاد میشوند و در نوع دوم سیگنال الکتریکی به یک موتور هیدرولیکی ارسال شده و موتور با توجه به میزان فشار مورد نیاز، روغن را به سمت پیستون لنتها ارسال میکند. در هر دو نوع وزن کلی سیستم نسبت به سیستمهای معمولی کاهش مییابد و تعمیر سیستم راحتتر است.
نمونهای از استفاده از این سیستم را میتوان در پتنت ثبت شدهی مرسدس بنز با نام سیستم کنترل ترمز سنسوترونیک یافت. این سیستم روی مدلهای E، SL500 و میباخ نصب شده است و اولین سامانهی ترمز الکتریکی در خودروهای عادی و شهری است. در این سیستم با فشردن پدال ترمز یک سیگنال الکتریکی به پردازشگر ارسال میشود و پس از در نظر گرفتن پارامترهای مختلف یک سیگنال الکتریکی به پمپ هیدرولیکی برای اعمال فشار روغن ترمز ارسال میشود. ترمز سنسوترونیک با ترمز ضد قفل و سیستم کنترل پایداری (ESP) به صورت هماهنگ عمل میکند و پارامترهایی نظیر زاویهی فرمان، شتاب ثانویه و سرعت هر چرخ را در اعمال ترمزها مورد محاسبه قرار میدهد.
در حالتی که راننده به سرعت پای خود را از روی پدال گاز بردارد و پدال ترمز را بفشارد، یک سیگنال اضطراری توسط سیستم سنسوترونیک دریافت میشود و به سرعت با حداکثر توان شروع به اعمال ترمزها میکند. طی زمان ترمزگیری، این سیستم تنها میزان صحیح و بهینهی فشار لنتها روی دیسک هر چرخ را اعمال میکند تا همواره ترمزگیری در بهترین شرایط صورت گیرد. برای مثال در پیچها میزان فشار ترمز روی چرخهای خارجی نسبت به پیچ بیشتر است. نکتهی قابل توجه دیگر در این سیستم، اعمال ترمز آرام برای برداشتن فیلم آب از سطح دیسک در شرایط مقتضی است.
خودروهای مدرن کنونی به نوعی از طریق دستیار صوتی الکسا آمازون، اتصال هوشمند را تجربه میکنند. برنامه کنترل هوشمند آمازون که از طریق هوش مصنوعی به اشخاص کمک میکند تا با دستورات صوتی، کارهای خود را انجام دهند. این سیستم که اولین بار برای کنترل خانه (اتصال خانگی هوشمند) مورد استفاده قرار گرفت، اکنون به عضو مهمی از دنیای خودرو شناخته میشود. اگر گوشی هوشمند دارید و خودروی شما دارای سیستم استریو (حتی اگر مدل قدیمی دارای رادیو AM / FM متعلق به سال ۱۹۷۶) باشد، اکو اتو (Echo Auto) میتواند شما را به الکسا متصل کند.
در حالت ایدهآل، روش ترجیحی اتصال از طریق بلوتوث است. اکو اتو میتواند به صورت بیسیم به اکثر رادیوها با قابلیت بلوتوث یا یک ورودی کمکی وصل شود. با این کار انواع فرستندههای FM که میتوانند به دستگاه متصل شوند، اجازه دارند اکو اتو خود را از طریق فرکانس سنتی FM پخش کنند.
پس از اتصال، اکو اتو به شما اجازه میدهد تا به طور خودکار در خودرو با دستیار صوتی الکسا (Alexa) آمازون صحبت کنید. طبق گفته آمازون، الکسا در حال حاضر دارای ۵۰،۰۰۰ مهارت (روشی بسیار جالب برای صدا زدن برنامههای کاربردی) است که به راننده اجازه میدهد تا به طیف وسیعی از کارها و وظایف، از جمله جستجوی موسیقی از طریق خدمات پخش متعدد تا ارائه مسیرهای رانندگی دسترسی پیدا کند. اینها موارد معمولی هستند که ممکن است در خودرو بدانیم؛ اما الکسا میتواند فراتر از آن باشد تا کارهایی مانند آماده کردن لیست خرید مواد غذایی در مسیر رفتن به فروشگاه، بررسی اخبار محلی و حتی روشن کردن چراغهای خانه متصل پیش از رسیدن را انجام دهد. همه این موارد از طریق دستورات صوتی و به کمک جعبه کوچک اکو اتو انجام میشود.
در فرآیند گرفتن صدای کاربر از طریق دستیار صوتی الکسا، معمولا مشکلاتی وجود دارد. اگر تا به حال با دستیار صوتی در خودرو کار کردهاید، احتمالا میدانید که این کار همیشه آسان نیست. اگر کاربر به انگلیسی بگوید "تماس با پدر در خانه"، اغلب ممکن است با پاسخ "تماس با مرکز پشتیبانی دادهها" یا چیزی بدتر مانند "آیا شما گفتید با الاغی به اسم هومی تماس بگیرم؟" مواجه شود. آمازون میگوید که اکو اتو از حداقل هشت میکروفون کوچک برای از بین بردن موثر صدای محیط استفاده میکند. در نتیجه صدای کاربر به خوبی توسط دستیار صوتی شنیده و تشخیص داده میشود و فرمان صوتی به خوبی اجرا خواهد شد.
هنوز اطلاعی از شیوه و کیفیت عملکرد اکو اتو آمازون در دسترس نیست؛ کسانی که علاقهمند به دریافت اختراع جدید آمازون هستند، میتوانند نام خود را با پرداخت ۲۵ دلار در لیست پیش سفارش این شرکت ثبت کنند. در صورتی که افراد بخواهند زمان بیشتری صبر کنند، قیمت به ۵۰ دلار افزایش مییابد. به نظر میرسد که قیمت ۵۰ دلار برای افزودن قابلیت دستیار صوتی الکسا آمازون به خودرو، معامله بسیار خوبی باشد.
خودروساز کرهای کیا به تازگی فاش کرد شعاع حرکتی کراساور الکتریکی کیا نیرو (Kia Niro) به بیش از ۴۸۰ کیلومتر در هر بار شارژ رسیده است. این دستاورد بسیار قابل توجهی به شمار میرود که عمدتا به دلیل کارایی خودروهای برقی ارائه شده توسط کیا و شریک آن هیوندای است.
با ۶۴ کیلووات ساعت از ظرفیت باتری، خودروی برقی کیا نیرو انتظار دستیابی به شعاع حرکتی بیش از ۴۸۰ کیلومتر دارد. به طور رسمی، کراساور الکتریکی کیا نیرو طبق WLTP در محدوده ۴۸۴ کیلومتر رتبهبندی شده است. رتبه EPA خودروی الکتریکی کیا نیرو هنوز منتشر نشده است، اما این رقم کمی پایینتر از ۴۸۰ کیلومتر خواهد بود.
برای مقایسه، خودروی برقی هیوندای کنا به طور دقیق با ۴۸۰ کیلومتر طبق WLTP رتبهبندی شده است (اگر چه هنوز هم آن را در محدوده ۴۷۰ کیلومتر ذکر میکنند)، بنابراین کراساور برقی کیا نیرو با ۴ کیلومتر افزایش به رقمی بالاتر از آن میرسد. خودروی الکتریکی هیوندای کنا ۲۰۱۹ در ایالات متحده به زودی در دسترس خواهد بود و دارای ۴۱۵ کیلومتر شعاع حرکتی طبق EPA است. بنابراین هنگامی که ارقام رسمی EPA به دست آید، کیا نیرو برقی با ۲ تا ۴ کیلومتر افزایش شعاع حرکتی روبرو خواهد بود که تقریبا ۴۱۸ کیلومتر میشود.
کراساور برقی کیا نیرو، تنها خودروی الکتریکی در ایالات متحده است که محصول تسلا نیست و دارای شعاع حرکتی بالا است. کیا نیرو برقی باید تا اوایل سال ۲۰۱۹ در ایالات متحده در دسترس خریداران باشد. جدیدترین مدل کراساور الکتریکی کیا، اولین نمایش اروپایی خود را در نمایشگاه خودرو پاریس انجام میدهد و تا پایان ۲۰۱۸ در اروپا به فروش خواهد رسید.
علاوه بر باتری ۶۴ کیلووات ساعت، نسخه ارزان قیمت ۳۹.۲ کیلووات ساعت از خودروی برقی کیا نیرو در آینده ارائه خواهد شد. شعاع حرکتی این نسخه هنوز منتشر نشده است. نسخه ۶۴ کیلووات ساعت کیا نیرو دارای توانایی شارژ شدن از باتری کاملا خالی تا ۸۰ درصد شارژ، طی مدت ۵۴ دقیقه است. این خودروی الکتریکی در زمان ۷.۸ ثانیه از حالت سکون به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت میرسد.
از نظر بهرهوری، کراساور کیا نیرو برقی مجهز به سیستم ترمز احیاکننده، کنترل هدایت سریدن (CGC) و کنترل انرژیپیشگویانه (PEC) است. کیا در رابطه با این سیستمها این طور توضیح میدهد:
این فناوریها به رانندگان اجازه میدهد تا پکیج باتری را شارژ کنند و در هنگام رانندگی یا ترمز، شعاع حرکتی خودروی برقی را افزایش دهند.
سیستمهای CGC و PEC به سیستم ناوبری خودروی الکتریکی مرتبط هستند و برای موانع و شرایط پیش رو و تغییرات جغرافیایی آماده میشوند؛ راننده میتواند از این سیستمها در حالت عدم استفاده از موتور الکتریکی، به منظور کسب انرژی اضافی بهره بگیرد. به زودی اطلاعات فنی بیشتری از کراساور برقی کیا نیرو منتشر خواهد شد.
نیسان در حال حاضر تعدادی محصول آیندهمحور ارائه کرده است. بعضی از آنها فراتر از شرایط دنیای کنونی هستند، که شبیه ایدههای موجود در مجموعه فیلم سینمایی جنگ ستارگان (star wars) به نظر میرسند. اما در نمایشگاه خودرو هانوفر ۲۰۱۸ در آلمان، خودروساز ژاپنی از خودروی مفهومی عصر فضا بر اساس وانت اروپایی نیسان ناوارا (Nissan Navara) رونمایی کرد.
پیکآپ مفهومی نیسان ناوارا دارک اسکای (Dark Sky) با همکاری آژانس فضایی اروپا (ESA) توسعه یافته است. اما وانت، چیزی بیشتر از یک خودروی مفهوم خواهد بود. پیکآپ نیسان ناوارا دارک اسکای به عنوان یک آزمایشگاه ستارهشناسی سیار انجام وظیفه میکند؛ این وانت مفهومی به دانشمندان اخترشناسی امکان میدهد به مکانهای دارای "آسمان کاملا تاریک" که اغلب رسیدن به آنها سخت است، دسترسی داشته باشند.
تلسکوپ پلینویو (PlaneWave) که در تریلر عقب نیسان ناوارا مخفی میشود، از سقف مکانیزه بهره میبرد. پیکآپ مفهومی نیسان ناوارا دارک اسکای از آخرین سیستم ایمنی پروپایلوت این شرکت استفاده میکند که به آن اجازه میدهد تا تلسکوپ به مکانهای بسیار دوردست منتقل شود.
طراحی مفهومی نیسان ناوارا از کیهان الهام میگیرد؛ رنگ سیاه بدنه با الگوی پارامتری سفید سحابی (Nebula) در بدنه وانت نیسان ناوارا دارک اسکای، به تریلر نیز منتقل میشود. چراغهای LED قرمز رنگ در جلوپنجره مشبک، چراغ مهشکن سقفی LED و رینگهای بزرگ و منحصربفرد، چشمانداز آینده را به تصویر میکشند.
مقالههای مرتبط:
از لحاظ قدرت، وانت پیکآپ نیسان ناوارا بیش از اندازه کافی برای حرکت تلسکوپ رصدخانه متصل به تریلر تجهیز شده است. پیشرانه ۲.۳ لیتری دیزلی مجهز به توربوشارژر دوگانه میتواند ۱۸۷ اسب بخار قدرت و ۴۵۰ نیوتنمتر گشتاور تولید کند.
اشوانی گوپتا، معاون ارشد بخش خودروهای تجاری نیسان گفت:
وانت مفهومی نیسان ناوارا دارک اسکای، نمونه درخشانی از خدمت نیسان به عنوان شریکی معتبر است، که توانایی مشتریان ما را برای رفتن به دوردستترین و صعبالعبورترین مکانهای جهان افزایش میدهد. ما از طریق حملونقل هوشمند نیسان و سیستم پروپایلوت، بهترین راهحلها را برای مرزهای آینده کسبوکار، بدون توجه به پیچیدگی نیاز تجاری ایجاد میکنیم.
پس از سالها مقاومت، اینستاگرام اکنون راهکاری را برای بازنشر پستها از حسابهای کاربری دیگر در فید شخص آزمایش میکند؛ این قابلیت که مدیران اینستاگرام سالها واهمهی از بین رفتن ماهیت شخصی اپلیکیشن خود با آن را داشتند، میتواند جان تازهای به فید اصلی پلتفرم اشتراکگذاری تصویر Instagram ببخشد.
باید توجه داشت که چنانچه قابلیت بازنشر در دسترس عموم کاربران قرار گیرد، ممکن است باعث پا گرفتن اخبار دروغین، کمپینهای مختلف و پیامدهای منفی دیگری شود که فیسبوک، شرکت مادر اینستاگرام از دورهی انتخابات سال ۲۰۱۶ ایالات متحده با آنها دستوپنجه نرم میکند. در حال حاضر اینستاگرام پیرامون مشکلات احتمالی قابلیت بازنشر اظهار نظری نکرده است.
قابلیت بازنشر که بهصورت داخلی از آن با عنوان «اشتراکگذاری یکپارچه» یاد میشود، گزینهی جدیدی موسوم به«Share to feed» را به منوی «...» در گوشهی سمت راست و بالای تمام پستها اضافه میکند. پستهای بازنشرشده با نام و تصویر پروفایل شخص اشتراکگذار داخل فید ظاهر میشوند. در حال حاضر، پستها را میتوان حداقل دو بار بازنشر کرد که در این حالت، هر دو کاربر اشتراکگذار، کنار هم، بالای پست ظاهر خواهند شد.
برخی میگویند که ممکن است اینستاگرام قابلیت بازنشر را تنها در اختیار کسبوکارها قرار دهد که در این صورت احتمال انتشار اطلاعات دروغین و پستهای ناخواسته در فید Instagram کاهش پیدا میکند. اینستاگرام در گذشته نیز قابلیتهایی همچون پستهای زمانبندیشده یا آپلود همزمان چندین پست را در ابتدا برای کسبوکارها معرفی کرده بود.
در حال حاضر مشخص نیست که اینستاگرام چه زمانی قابلیت بازنشر را در اختیار کاربران قرار خواهد داد. در حال حاضر رابط و تجربهی کاربری قابلیت Reshare بسیار ناقص و نامناسب است؛ از این رو احتمالا قابلیت مورد بحث کماکان در دست توسعه قرار دارد و ممکن است حتی پیش از انتشار بهصورت کامل، کنار گذاشته شود.
کوین سیستروم و مایک کریگر، بنیانگذاران اینستاگرام سالها در برابر اضافهکردن قابلیتی موسوم به «Regramming» مقاومت کردهاند؛ اما بحث بر سر آن همواره ادامهدار بوده است؛ سال گذشته سیستروم در مصاحبه با وایرد گفت:
ما بحث بیپایانی پیرامون قابلیت بازنشر داریم؛ چرا که ظاهرا کاربران از ایدهی بازنشر محتوا بسیار استقبال میکنند. اینستاگرام محتوای جذابی دارد، در حقیقت یکی از راههای اصلی ارتباط کاربران در قسمت Instagram Direct، اشتراکگذاری محتوایی است که در اینستاگرام پیدا میکنند؛ بنابراین بحثهای بیپایانی پیرامون بازنشر وجود دارد، اما اتخاذ چنین تصمیمی به حفظ تمرکز فید بر افرادی که شما میشناسید بهجای محتوایی بازمیگردد که افراد آشنای شما برایتان پیدا میکنند. من تصور میکنم که این موضوع بیش از هرچیز، گُواهی بر تمرکز ما روی اعتمادپذیری و ارتباطات واقعی شما است.
اینستاگرام در سال جاری میلادی، با فراهمکردن امکان بازنشر برای افرادی که نام آنها در استوریهای عمومی منشن میشود، کمی از سیاست سفتوسخت ممانعت از بازنشر فاصله گرفت. اینستاگرام با محدودسازی کاربر به بازنشر پستهایی که نام او در آنها منشن میشود، از احتمال تغییر یافتن ماهیت صمیمی استوریها به قابلیتی توییتر-گونه کاست و در آنِ واحد درها را بهسوی قابلیت بازنشری با سختگیری کمتر گشود.
در حال حاضر بازار اپلیکیشنهای رایگان و پولی گوناگونی که امکان بازنشر تصاویر و ویدیوها را از طریق کپیکردن لینکی از اینستاگرام و پِیستکردن آن در این اپلیکیشنها را فراهم میکنند، بسیار داغ است؛ اما با در دسترس قرار گرفتن قابلیت «Share to feed» اینستاگرام، احتمالا شاهد افول چنین اپلیکیشنهایی خواهیم بود.
آیندهی مشاغل به یکی از دغدغههای اصلی میلیونها کارگر و شرکت در سراسر دنیا تبدیل شده است. تغییرات جدید مطمئنا روی آیندهی ما تأثیر میگذارند و بهترین کار این است که آمادگی خود را در برابر آنها افزایش دهیم. در ادامهی این مقالهی زومیت به بررسی بیشتر ترندهای مورد انتظار در سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲ در صنایع مختلف میپردازیم.
۱- اتوماسیون، رباتیک و دیجیتالسازی در صنایع مختلف، متفاوت است
اینترنت پرسرعت، هوش مصنوعی، تحلیل کلان داده و تکنولوژی ابر در سالهای بین ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲ به اندازهای فراگیر میشود که شرکتهای مرتبط با تکنولوژی مجبور به پذیرش آنها خواهند بود. عدهی دیگری نیز برای سرمایهگذاری روی کسبوکار خود دنبال یادگیری ماشین و واقعیت افزوده خواهند رفت. رباتیک نیز تا سال ۲۰۲۲ به طور گسترده همهگیر خواهد شد اما استفاده از آن در صنایع مختلف، متفاوت خواهد بود.
۲- پیدایش موقعیتهای شغلی جدید در مقابل از بین رفتن برخی مشاغل
تا سال ۲۰۲۲ پیدایش مشاغل جدید بین ۱۶ تا ۲۷ درصد رشد خواهد داشت درحالیکه ظهور تکنولوژی جدید باعث از رفتن ۳۱ تا ۲۱ درصد مشاغل امروزی خواهد شد. به عبارتی میتوان گفت ۷۵ میلیون شغلی که امروزه توسط انسانها انجام میشود در آیندهی نزدیک با ماشینها و الگوریتمها جایگزین میشود اما از طرف دیگر ۱۳۳ میلیون شغل جدید ظهور پیدا خواهد کرد.
تحلیلگران داده، توسعهدهندگان نرمافزار و اپلیکیشن، متخصصان تجارت الکترونیک و شبکههای اجتماعی مشاغلی هستند که همگام با پیشرفت تکنولوژی توسعه و افزایش پیدا میکنند. به این حال انتظار میرود مشاغلی که نیازمند وجود مهارتهای انسانی هستند مانند پشتیبانی از مشتری، متخصصان فروش و بازاریابی، آموزش و توسعه، مردم و فرهنگ، متخصصان توسعهی سازمانی و همچنین مدیران نوآوری نیز افزایش پیدا کنند.
۳- تقسیم کار بین انسانها، ماشینها و الگوریتمها به سرعت تغییر میکند
کارفرمایان تغییرات اساسی را در تقسیم کار بین انسانها، ماشینها و الگوریتمها در کارهای امروزی پیشبینی میکنند. در حال حاضر به طور متوسط ۷۱ درصد ساعتهای کاری توسط انسانها پر میشود و تنها ۲۹ درصد کارها توسط ماشینها و الگوریتمها انجام میشود. تا سال ۲۰۲۲ انتظار میرود ۵۸ درصد ساعات کاری توسط انسانها و ۴۲ درصد توسط ماشینها و الگوریتمها پر شود.
تا امروز هیچ کاری نبوده که به طور کامل توسط ماشینها و الگوریتمها انجام شود اما تا سال ۲۰۲۲ حدود ۶۲ درصد کارهایی مانند پردازش داده و اطلاعات به طور کامل توسط ماشینها انجام میشود.
امروزه سهم ماشینها از انجام کارهای وابسته به استدلال، تصمیمگیری، جستجو و مدیریت اطلاعات بیشتر شده و حتی کارهایی که از نظر انسانها خوشایند نیست مانند برقراری ارتباط، تعامل، هماهنگی، مدیریت و مشاوره اگرچه به مقدار کم اما توسط ماشینها انجام میشود.
۴- مشاغل جدید نیازمند مهارتهای جدید هستند
تا سال ۲۰۲۲ مهارتهای لازم برای انجام اکثر کارها تغییرات اساسی خواهد داشت. ۵۸ درصد مهارتهای ابتدایی برای انجام کارها تغییری نخواهد داشت اما ۴۲ درصد مهارتها تا سال ۲۰۲۲ دستخوش تغییر خواهند شد. تقویت مهارتهای مانند تفکر تحلیلی و طراحی تکنولوژی باید جدی گرفته شوند اما این تنها بخشی از آمادگی برای تغییرات آینده است.
مهارتهای انسانی مانند خلاقیت، ابتکار، تفکر انتقادی، متقاعد کردن و مذاکره، توجه به جزئیات، انعطافپذیری و حل مسائل پیچیده در آینده بسیار با ارزش خواهند شد. هوش هیجانی، رهبری و مهارتهای اجتماعی نیز از ویژگیهای دیگری هستند که حداقل تا آیندهی نزدیک توسط ماشینها جایگزین نخواهند شد.
۵- همهی انسانها باید در طول زندگی به طور پیوسته در حال یادگیری باشند
به طور متوسط هر کارمندی برای افزایش مهارتهای خود تا سال ۲۰۲۲ به ۱۰۱ روز آموزش نیاز دارد. پیدا شدن شکافهای بین مهارتهای کارمندی و رهبری باعث تغییرات اساسی در عناوین شغلی بسیاری از انسانها خواهد شد. بسته به محل جغرافیایی و نوع صنعت، بین یک دوم تا یک سوم شرکتها برای پر کردن شکاف مهارتی، کارهای خود را به آزادکارها یا فریلنسرها و پیمانکاران خارجی خواهند سپرد. درنتیجه برنامهریزی برای افزایش مهارتها بهترین راه مدیریت تغییرات آینده است.
گرچه A12 Bionic بهعنوان نخستین تراشهی موبایلی ۷ نانومتری دنیا، نتوانسته همچون نسل پیشینش (A11 Bionic) جهش عظیمی در زمینهی عملکرد داشته باشد؛ اما ظاهرا هنوز آنقدر قدرت دارد که بهراحتی گوشیهای اندرویدی تجهیزشده به اسنپدراگون ۸۴۵کوالکام را از پیش رو بردارد.
اخیرا بنچمارکهای معتبر گوشیهای آیفون Xs مکس و آیفون Xs منتشر شدهاند؛ این دو گوشی در اکثر این بنچمارکها، توانستهاند بهترتیب در ردههای اول و دوم جدول قرار بگیرند.
تراشهی ۶ هستهای جدید بهکاررفته درiPhone Xs Max و iPhone XS شامل دو هستهی ویژه برای عملکرد بالا است که طبق ادعای Apple، تا ۱۵ درصد سریعتر از نسل پیشین هستند؛ بهعلاوه، A12 شامل چهار هستهی بهرهوری نیز هست که (نسبت به نسل قبل) ۵۰ درصد انرژی کمتری مصرف میکنند. گوشیهای ردهبالای جدید اپل، در کنار اینها به یک GPU چهار هستهای تجهیز شدهاند که طبق ادعای کوپرتینونشینها، عملکردشان ۵۰ درصد سریعتر است.
وبسایت معتبر Tom's Guide اخیرا اقدام به گرفتن بنچمارک از آیفون ۱۰ اس مکس وآیفون ۱۰ اس کرده است که در ادامه بهنتایج حاصل از این آزمایشها، نگاهی میاندازیم:
بنچمارک گیکبنچ ۴ (حالت چند هستهای)
هرچه بیشتر، بهتر
نام گوشی | امتیاز |
---|---|
آیفون ۱۰ اس مکس اپل | ۱۱٬۵۱۵ |
آیفون ۱۰ اس اپل |
۱۱٬۴۲۰ |
آیفون ۱۰ اپل |
۱۰٬۳۵۷ |
وانپلاس ۶ |
۹٬۰۸۸ |
گلکسی نوت ۹ سامسونگ |
۸٬۸۷۶ |
جی ۷ تینکیو الجی |
۸٬۵۶۶ |
گلکسی اس ۹ پلاس سامسونگ |
۸٬۲۹۵ |
گفتنی است که گیکبنچ ۴، بنچمارکی است که عملکرد کلی گوشی را مورد آزمایش قرار میدهد و همانطور که در جدول بالا میببنید، هیچیک از گوشیهای رقیب، نمیتوانند حتی عملکردی نزدیک به آیفونهای ۲۰۱۸ اپل داشته باشند. آیفون ۱۰ اس مکس موفق به کسب امتیاز عالی ۱۱٬۵۱۵ شد و آیفون ۱۰ اس هم امتیاز ۱۱٬۴۲۰ را ثبت کرد. نکتهی جالب توجه، حضور آیفون ۱۰ در ردهی سوم این لیست و بالاتر از گوشیهایی نظیر گلکسی نوت ۹ است. با مقایسهی امتیاز ثبتشده توسط آیفون ۱۰ اس مکس و آیفون ۱۰، متوجه پیشرفت ۱۱ درصدی آیفونهای جدید اپل در زمینهی عملکرد میشویم.
عملکرد ثبتشده توسط آیفونهای جدید، از فاصلهی زیادی این گوشیها با پرچمداران اندرویدی فعلی بازار حکایت دارد. وانپلاس ۶ با ۸ گیگابایت رم، بهترین عملکرد را در بین گوشیهای مبتنی بر سیستمعامل اندروید داشته و موفق به کسب امتیاز ۹٬۰۸۸ شده است. پرچمدار جدید سامسونگ، یعنی نوت ۹ هم امتیاز ۸٬۸۷۶ را ثبت کرده است.
بنچمارک Video Editing (تبدیل یک ویدیوی دو دقیقهای 4K به 1080p)
هرچه کمتر، بهتر
نام گوشی | مدتزمان لازم برای تبدیل ویدیو |
---|---|
آیفون ۱۰ اس مکس اپل | ۳۹ ثانیه |
آیفون ۱۰ اس اپل |
۳۹ ثانیه |
آیفون ۱۰ اپل |
۴۳ ثانیه |
۲ دقیقه و ۳۲ ثانیه | |
جی ۷ تینکیو الجی |
۳ دقیقه و ۱۶ ثانیه |
وانپلاس ۶ |
۳ دقیقه و ۴۵ ثانیه |
گلکسی نوت ۹ سامسونگ |
نامشخص (بهدلیل عدم پشتیبانی از اپلیکیشن ادوبی کلیپس) |
وبسایت Tom's Guide برای گرفتن این بنچمارک، از نرمافزار ادوبی پریمیر کلیپساستفاده کرده است. همانطور که بالاتر ذکر کردیم، در این بنچمارک، یک ویدیوی ۲ دقیقهای 4K به ویدیویی با کیفیت 1080p تبدیل میشود. گوشی آیفون ۱۰ که سال قبل عرضه شده، توانسته عملکرد بسیار بهتری از اس ۹ پلاس سامسونگ داشته باشد و عملکرد ثبتشده توسط آیفونهای ۲۰۱۸ هم جای حرف زدن باقی نمیگذارد.
اس ۹ پلاس سامسونگ پروسهی تبدیل این ویدیو را در مدتزمان ۲ دقیقه و ۳۲ ثانیه انجام داده است و بدین ترتیب، سریعترین گوشی اندرویدی لیست (در این بنچمارک) لقب میگیرد. در ردههای بعدی هم گوشیهای جی ۷ تینکیو و وانپلاس ۶ دیده میشوند.
مدتزمان اجرای اپلیکیشنها
هرچه کمتر، بهتر
نام گوشی / نام بازی | Fortnite | Pokémon Go | Asphalt 9 | Tekken |
---|---|---|---|---|
آیفون ۱۰ اس مکس اپل | ۲۰.۸ ثانیه | ۴.۹ ثانیه | ۶.۱۷ ثانیه | ۱۸.۷۶ ثانیه |
آیفون ۱۰ اپل | ۲۶ ثانیه | ۷.۲ ثانیه | ۱۰ ثانیه | ۱۹.۷ ثانیه |
گلکسی نوت ۹ سامسونگ | ۳۵ ثانیه | ۷.۲ ثانیه | ۹.۱ ثانیه | ۲۹.۳۸ ثانیه |
یکی از بهترین روشها برای سنجش عملکرد گوشیهای هوشمند در دنیای واقعی، اندازه گرفتن مدتزمانی است که این گوشیها برای بازکردن اپلیکیشنها نیاز دارند. از آنجایی که هم ۱۰ اس مکس و هم ۱۰ اس دارای یک نوع پردازنده هستند، در جدول بالا تنها نام ۱۰ اس مکس آمده و با گوشیهای آیفون ۱۰ و نوت ۹ مقایسه شده است.
همانطور که در جدول بالا بهوضوح میتوانید ببینید، آیفون ۱۰ اس مکس توانسته بازیهای مختلف را سریعتر از تمامی رقبایش اجرا کند. یکی از نکات جالب توجه جدول، برتری ۱۵ ثانیهای ۱۰ اس مکس نسبت به نوت ۹ در اجرای بازی فورتنایت و برتری ۳ ثانیهای در اجرای بازی آسفالت ۹ است. عملکرد گوشیها در اجرای بازی Pokémon Go تقریبا بههم شبیه بود، اما مجددا شاهد برتری ۱۰ اس هستیم.
بنچمارک 3DMark Slingshot Extreme
هرچه بیشتر، بهتر
نام گوشی | امتیاز |
---|---|
وانپلاس ۶ | ۵٬۱۲۴ |
گلکسی نوت ۹ سامسونگ |
۴٬۶۳۹ |
گلکسی اس ۹ پلاس سامسونگ |
۴٬۶۳۴ |
آیفون ۱۰ اس مکس اپل |
۴٬۳۳۹ |
آیفون ۱۰ اس اپل |
۴٬۲۴۴ |
جی ۷ تینکیو الجی |
۴٬۲۰۱ |
3DMark Slingshot Extreme که عملکرد گرافیکی گوشیها را موردسنجش قرار میدهد، تنها بنچمارکی بود که آیفونهای ۲۰۱۸ نتوانستند از آن سربلند بیرون بیایند. این وانپلاس ۶ بود که توانست بهترین عملکرد را از خود ثبت کند و در ردههای بعدی، گوشیهای نوت ۹، اس ۹ پلاس، آیفون ۱۰ اس مکس، آیفون ۱۰ و جی ۷ تینکیو قرار گرفتند.
بنچمارک GFXBench 5.0/Metal
هرچه بیشتر، بهتر
نام گوشی / نام صحنه | صحنهی Aztec Ruins | صحنهی Car Chase |
---|---|---|
آیفون ۱۰ اس مکس اپل | ۱٬۶۰۴.۷ فریم | ۱٬۷۴۴.۴۴ فریم |
آیفون ۱۰ اس اپل | ۱٬۷۷۴.۱ فریم | ۱٬۶۷۴.۳ فریم |
گلکسی نوت ۹ سامسونگ | ۸۵۱.۷ فریم | ۱٬۱۰۳ فریم |
گلکسی اس ۹ پلاس سامسونگ | ۱٬۳۳۹ فریم | ۱٬۷۸۳ فریم |
آیفونهای ۲۰۱۸ حتی در بنچمارک GFXBench 5.0/Metal، که طولانیتر و سنگینتر از 3DMark Slingshot Extreme است نیز نگاهها را به خود معطوف کردهاند؛ برای مثال به آزمون Aztec Ruins اشاره میکنیم که در آن، ۱۰ اس مکس توانسته امتیاز ۱٬۶۰۴.۷ را کسب کند؛ در این آزمون، جزئیات با گرافیک بسیار بالایی بهنمایش در میآیند تا گوشی، تحت فشار شدید قرار گیرد.
همانطور که در جدول ملاحظه میکنید، آیفون ۱۰ اس مکس توانسته عملکرد بسیار بهتری نسبت به نوت ۹ داشته باشد. در این جدول، گوشیهای آیفون ۱۰ اس، گلکسی نوت ۹ و گلکسی اس ۹ پلاس، بهترتیب در ردههای دوم تا چهارم جای گرفتهاند.
وبسایت Tom's Guide مدعی شده است که تراشهی A12 Bionic بهکاررفته در آیفون ۱۰ اس مکس و آیفون ۱۰ اس، این دو گوشی را به سریعترین گوشیهای هوشمند حال حاضر دنیا تبدیل کرده است. دستگاههای اندرویدی مبتنی بر اسنپدراگون ۸۴۵ هم بهنوبهی خود گوشیهای سریعی هستند، اما نمیتوانند عملکردی شبیه آیفونهای جدید اپل داشته باشند.
دیدگاه شما در این زمینه چیست؟ آیا انتظار ثبت چنین اعداد و ارقامی را توسط آیفونهای ۲۰۱۸ داشتید؟
همانطور که علاقهمندان بیامو (BMW) انتظار دارند، نسخههای مختلف بیامو Z4 از مدل ام پرفورمنس (M performance) و سری M40i فراتر نخواهد رفت. بیامو تایید کرد مدلهای متنوعی تولید خواهند شد، اما تا روز گذشته اطلاعات کمی منتشر کردند. لحظهای که علاقهمندان به محصولات بیامو برای پیوستن مدلهای قدرتمند sDrive20i و sDrive30i منتظر بودند، فرا رسید و آلمانیها جزئیات نهایی رودستر بیامو Z4 را منتشر کردند.
ارزانترین و ضعیفترین مدل، بیامو Z4 sDrive20i خواهد بود. این مدل با پیشرانه ۲.۰ لیتری چهار سیلندر بنزینی با قدرت ۱۹۴ اسب بخار و ۳۲۰ نیوتنمتر گشتاور عرضه میشود؛ مدل پایه بیامو Z4 به ۶.۶ ثانیه زمان برای رسیدن به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت نیاز دارد و پیشرانه آن تنها به جعبه دنده اتوماتیک ۸ سرعته متصل خواهد شد. با توجه به وزن ۱،۴۸۰ کیلوگرمی، بیامو Z4 sDrive20i دارای تعلیق پنج میلهای در عقب، همراه با تعلیق مکفرسون (فنر و استرات دو اتصالی) جلو مجهز به یاتاقانهای کنترل هیدرولیکی در کمکفنر است.
همان سیستم تعلیق برای مدل sDrive30i بیامو Z4 نیز استفاده خواهد شد، اما پیشرانه متفاوت است. اگرچه پیشرانه این مدل نیز ۲.۰ لیتری چهار سیلندر خواهد بود، اما قدرت آن به ۲۵۴ اسب بخار و گشتاور به ۴۰۰ نیوتنمتر افزایش مییابد. چنین توانی قادر است رودستر بیامو Z4 با وزن ۱،۴۹۰ کیلوگرم را در زمان ۵.۴ ثانیه از حالت سکون به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برساند. این مدل نیز با جعبه دنده اتوماتیک هشت سرعته در دسترس خریداران قرار میگیرد.
برای کسانی که به دنبال عملکرد بسیار هیجانانگیزتری هستند، پیشرانه ۳.۰ لیتری ۶ سیلندر رودستر جدید بیامو Z4 M40i دارای ۳۸۲ اسب بخار قدرت بین ۵۰۰۰ تا ۶۵۰۰ دور بر دقیقه و بیشینه گشتاور ۵۰۰ نیوتنمتر بین ۱۶۰۰ تا ۴۵۰۰ دور بر دقیقه است. بیامو Z4 M40i رودستر قادر است در ۴.۴ ثانیه از حالت سکون به سرعت ۹۶ کیلومتر بر ساعت برسد. از جمله امکانات استاندارد این مدل میتوان به تعلیق انطباقی ام اسپرت (M sport)، ترمز و دیفرانسیل M اسپرت اشاره کرد که به عنوان آپشن برای رودستر بیامو Z4 sDrive30i ارائه میشوند.
بدون توجه به انتخاب پیشرانه، سقف بیامو Z4 تنها در ۱۰ ثانیه باز و بسته خواهد شد؛ این باعث میشود که سریعترین مدل روباز بیامو (برای باز و بسته کردن سقف) در تاریخ باشد، در حالی که این زمان برای رودستر بیامو i8 به ۱۵ ثانیه میرسد.
خریداران همچنین قادر به باز و بسته کردن سقف، تا سرعت ۵۰ کیلومتر بر ساعت خواهند بود. سقف بازشونده بیامو Z4 در حالت استاندارد با رنگ سیاه و به عنوان آپشن در رنگ آنتراسیت با افکت نقرهای عرضه میشود. علاوه بر این باید ذکر کنیم که فضای ۲۸۱ لیتری بدون توجه به بالا یا پایین بودن سقف، ۵۰ درصد بیشتر از نسل قبل بیامو Z4 است.
رودستر بیامو Z4 sDrive30i تا اسفند ماه امسال روانه بازار ایالات متحده آمریکا میشود و بیامو Z4 M40i رودستر نیز چند ماه پس از آن به بازار عرضه خواهد شد.
کشورهای بسیاری در سرتاسر دنیا در استخدام نیرو برای بخش بهداشت و سلامت دچار مشکل هستند؛ بنابراین، ممکن است رباتها در آینده راهحل معقولی برای کاهش سختیهای کارکنان فعلی باشند. اگرچه بعضی جراحان در حال حاضر از فناوری رباتیک برای انجام جراحیهای بسیار دقیق استفاده میکنند؛ اما هنوز رباتی ساخته نشده است که بتواند به پرستاران و دیگر پرسنل در انجام کارهای روزانهشان کمک کند.
شرکت دیلیجنت رباتیکز، Moxi را بهمنظور بهبود شرایط کارکنان خدمات درمانی خلق کرده است؛ کارکنانی که بیش از حدِ توان خود کار میکنند. این ربات دارای هوش اجتماعی است و میتواند با پشتیبانی از کارکنان کلینیکها، تبدیل به عضوی حیاتی و قابلاعتماد در تیم درمانی شود. Moxi برای پرداختن به بیماران طراحی نشده است؛ برخلاف مثلاً Robear که یک ربات بیمارستانی ژاپنی است و میتواند بیماران را روی تخت گذاشته یا از روی آن بلند کند. Moxi در واقع برای انجام امور تدارکاتی ساخته شده است تا پرستاران بتوانند بیشتر برای بیماران وقت بگذارند.
شرکت سازندهی این ربات که در آستین، تگزاس فعالیت میکند؛ از فناوری هوش مصنوعی در ساخت آن بهره برده است، این فناوری باعث شده تا ربات، توانایی تشخیص و یادگیری از محیط اطرافش را داشته باشد. Moxi بهوسیلهی تعدادی چرخ حرکت کرده و چه در حال حرکت یا سکون، از سنسورهایی برای اجتناب از موانع استفاده میکند.
ماکسی مجهز به یک بازو و دست پیشرفته است که با آن توانایی انجام وظایفی مانند برداشتن اقلام پزشکی از انبار و گذاشتن آنها روی سینی متصل به خود و سپس بردن آنها به مکانهای مشخص در کلینیک را دارد. Moxi همچنین مجهز به نمایشگری است که اطلاعات مربوط به کارِ در حال انجامش را نشان میدهد.
از آنجا که این ربات برای کار در محیطی پراسترس ساخته شده است، سازندگان آن اصرار داشتهاند تا شخصیتی دلپذیر و سازشگر به این ربات خودگردان بدهند. شرکت سازنده، رفتار Moxi را دوستانه و مطبوع توصیف کرده و این امر از چهرهی پرنور ربات، که از یک نمایشگر LED ساخته شده و صدای لطیفش مشخص است.
شرکت دیلیجنت رباتیکز در وبسایت خود اینگونه نوشته است:
کارکنان بالینی علاوهبر مراقبت از بیماران باید به کوهی از وظایف دستی و تدارکاتی هم برسند؛ وظایفی مانند آوردن و جایگزینی لوازم یا آمادهکردن اتاقها برای بیماران جدید. Moxi بدون کمک دیگران و بهصورت مستقل و کامل این وظایف را انجام میدهد و بنابراین کارکنان میتوانند بر کار خود متمرکز شوند، کاری که این افراد بهعنوان انسانهایی خوشقلب، برایش ساخته شدهاند: یعنی مراقبت مستقیم از بیماران.
شایعات امروزی میگویند که رباتها بهزودی جایگزین نیروی انسانی میشوند؛ بنابراین شرکت دیلیجنت رباتیکز تأکید کرده که Moxi برای پشتیبانی از کارکنان و نه جایگزینی آنها طراحی شده است.
Moxi بهزودی در چند بیمارستان مختلف امتحان میشود، این آزمایشها به تیم سازنده، امکان مشاهدهی آن را در محیط کاری واقعی میدهد تا بتوانند طراحی ماکسی را هرچه بیشتر بهبود بخشند. مشکلات احتمالی Moxi ممکن است شامل این موارد باشد: میزان توانایی آن در انجام وظایف با سرعتی مناسب نسبت به انسانها و همچنین، میزان ناتوانی آن در رفتن به مکانهای مختلف درون یک بیمارستان، با توجه به تنها وسیلهی حرکتیاش یعنی چرخ.
اما، تصور اینکه این ربات در آیندهای نهچندان دور در بیمارستانها مشغول به کار شود، بسیار شگفتانگیز است.
آخرین گزارش منتشرشده از سوی بلومبرگ حاکی از آن است که سامسونگ الکترونیکسقصد دارد با توجه به کاهش تقاضای بازار، سال آیندهی میلادی، میزان تولیدتراشهی حافظهی خود را بهشدت کاهش دهد.
بزرگترین تولیدکنندهی تراشههای NAND و DRAM، قصد دارد در حدود ۲۰ درصد تولید تراشهی DRAM و در حدود ۳۰ درصد حجم تولید تراشهی NAND را در سال آیندهی میلادی کاهش دهد. همانطور که گفته شد، علت این تصمیمگیری سامسونگ کاهش تقاضای بازار است.
Samsung، بههمراه شرکت کرهای اسکی هاینیکس (SK Hynix) و شرکت میکرون تکنولوژی (Micron Technology)، بزرگترین شرکتهای تولیدکنندهی تراشهی حافظههای DRAM و NAND هستند و بیشترین حجم تولید تراشههای حافظهی بازار توسط این سه شرکت تامین میشود. سامسونگ در ابتدای سال جاری میلادی پیشبینی کرده بود که در سال ۲۰۱۸، حجم تولید تراشهی DRAM، در حدود ۲۰ درصد و حجم تولید تراشهی NAND در حدود ۴۰ درصد افزایش خواهد یافت. پیشتر گفته شده بود که سامسونگ تولید حافظه NAND را در کارخانه چین افزایش میدهد.
ولی ظاهرا، گزارشهای وضعیت بازار خبر از افت فروش تراشهی شرکت KLA-Tencor را در اوایل ماه جاری تایید میکنند. این وضعیت میتواند چالشهای زیاد و شرایط بحرانی برای این شرکت که تازه دو سال است وارد صنعت تولید تراشه شده است، ایجاد کند. چایم سیگل، یکی از تحلیلگران Elazar Advisors معتقد است:
بسیاری از تولیدکنندگان بازار، نگران سیکل بعدی فروش خود در بازار هستند. کمشدن حجم تولید میتواند روی قیمتگذاری محصول تاثیرگذار باشد. با عقب کشیدن اپل از چرخهی تقاضا، تولید و عرضهی تراشهی NAND، بیش از حد نیاز بازار است. از سوی دیگر حافظهی SSD نیز با آن سرعتی که انتظار میرفت، عرضه نشد.
پیش از ارائهی گزارش سهماههی چهارم، بهنظر میرسد که سهم بازار شرکت رقیب سامسونگ یعنی شرکت میکرون، در تولید تراشهی حافظه، در حدود ۳ درصد بیشتر از سامسونگ است. سهم بازار شرکتهای وسترن دیجیتال و سیگیت نیز در حدود یک تا ۲ درصد افزایش یافته است. پیشتر گفته شده بود که قیمت حافظه RAM و SSD سال ۲۰۱۹ کاهش شدیدی خواهد داشت. کینگای چان، تحلیلگر Summit Insights Group، معتقد است:
چنین گزارشهای خبری، در کوتاهمدت به نفع شرکتهایی همچون میکرون و وسترندیجیتال تمام خواهد شد. با این وجود، هنوز نیاز هست تا افت قیمت تراشههای حافظهی DRAM و NAND در فصل های آتی پایش شود.
اپلیکیشن دوربین آیفون XR، از الگوریتم و فرآیندی مشابه دوربین آیفون XS و آیفون XS Max اپل برای پردازش تصاویر بوکه و سنجش عمق میدان استفاده میکند، و میتواند بهطور کامل از طریق الگوریتمهای طراحیشده، عمق تصاویر گرفتهشده را سنجش و در صورت نیاز متناسب با علاقهمندی کاربر، تنظیم کند. گراهام تانسند، مدیر بخش سختافزاری دوربین اپل اعلام کرد:
دوربین سلفی و همچنین دوربین دوگانهی پنل پشتی گوشیهای آیفون XS و آیفون XS Max اپل، از سنسورهای TrueDepth برای سنجش عمق میدان استفاده میکنند. گوشی هوشمند آیفون XR نیز دارای سنسور TrueDepthدر پنل جلویی، و همچنین دارای یک لنز در پنل پشتی است.
در گذشته، گوشیهای آیفون Apple با کمک تنها یک لنز، میتوانستند در حالت عکاسی پرتره یا Portrait mode تصویربرداری کنند. خروجی عکس گرفتهشده در این حالت، شبیه به تصاویر بوکه گرفتهشده توسط لنز دوربینهای DSLR بود که میتوانست سوژه را تشخیص دهد و پسزمینه را تار یا بلوری کند. این سیستم روی گوشیهای آیفون جدید اپل، تقویت شده است، و به کاربران اجازه میدهد تا میزان بوکه یا بلوریشدن پسزمینهی تصویر را بهدلخواه خود تنظیم کنند. پیشتر نیز گفته شده بود که احتمال استفاده از حسگر TrueDepth در تمامی آیفونهای ۲۰۱۸ وجود دارد. گراهام تانسند در ادامهی صحبتهای خود در این مورد اضافه کرد:
برای گرفتن تصاویر پرتره و بلوریکردن پسزمینه، امکان سنجش عمق را با کمک محاسبات ریاضی به اپلیکیشن دوربین اضافه کردیم، تا کاربر بتواند عمق میدان را در تصویر به توجه به نیاز خود تنظیم کند. هیچکس دیگری تاکنون کاری را که ما انجام دادهایم، بهانجام نرسانده است. بقیهی شرکتها تنها به بلوری کردن پسزمینه توجه دارند.
قابلیت عکسبرداری در حالت پرتره در گوشی آیفون XR، یکی از عواملی است که باعث محبوبیت این گوشی هوشمند میشود. یکی از موضوعات حائز اهمیت در گوشیهای هوشمند، قیمت تمامشدهی آنها است. آیفون XR با شروع قیمت ۷۴۹ دلار بهفروش میرسد که قیمت آن قابلمقایسه با گوشی آیفون ۱۰ اس ۹۹۹ دلاری و آیفون ۱۰ اس مکس ۱۰۹۹ دلاری است. اگر چه آیفون XR بهجای استفاده از نمایشگر OLED، از نمایشگر LCD بهره میبرد و فاقد لمس سهبعدی است؛ اما داراینمایشگر بدون حاشیه، فیسآیدی و تراشهی A12 است.
بعضی از تحلیلگران بازار پیشبینی کردهاند که آیفون ۱۰ آر نسبت به بقیهی گوشیهای هوشمند جدید آیفون ۲۰۱۸، فروش بیشتری خواهد داشت. براساس آخرین شایعات منتشرشده، بهنظر میرسد حجم تولید آیفون XR از بقیهی گوشیهای هوشمند جدید آیفون بیشتر باشد؛ تا جایی که ادعا می شود در حدود ۵۰ درصد حجم تولید آیفونهای جدید، مربوط به آیفون XR باشد. پیشتر گفته شد که اپل با پیشبینی فروش بالاتر آیفون XR، سفارش تولید آن را افزایش داد.
هواوی از نظر حجم تولید، دومین شرکت بزرگ تولیدکنندهی گوشیهای هوشمند در جهان است. آخرین گزارشها حاکی از آن است که این غول بزرگ تولیدکنندهی گوشیهای هوشمند در چین، در تلاش است هرچه زودتر اولین گوشی هوشمند با قابلیت پشتیبانی از شبکهی 5G را به بازار معرفی کند.
پیشتر گفته شده بود که هواوی سخت در تلاش است تا اولین گوشی هوشمند انعطافپذیرخود را هرچه سریعتر رونمایی کند. برنامهی شرکت هواوی برای معرفی اولین گوشی هوشمند با نمایشگر انعطافپذیر، محرمانه نیست و ظاهرا قصد دارد سال آیندهی میلادی محصول جدید و متفاوت خود را معرفی کند. آخرین خبرها حاکی از آن است که گوشی هوشمند با نمایشگر انعطافپذیر، از اتصال به شبکهی 5G نیز پشتیبانی میکند.
کن هو، در مجمع جهانی اقتصاد (World Economic Forum)، اعلام کرد که اولین گوشی هوشمند 5G هواوی، از نمایشگر انعطافپذیر بهره میبرد. انتظار میرود محصول متفاوت و جدید هواوی در اواسط سال ۲۰۱۹ میلادی بهصورت رسمی معرفی شود. پیشتر نیز گفته شده بود که هواوی، تراشه و گوشی های 5G را تا ژوئن ۲۰۱۹ روانه بازار میکند.
بازار شایعات در مورد گوشیهای انعطافپذیر کم نیست. جالب است بدانید پیشتر گفته شده بود که هواوی قصد دارد گوشی با نمایشگر انعطاف پذیر را پیش از سامسونگ عرضه کند. پیش از آن، چندین بار گزارش شده بود که Huawei در ابتدای ماه نوامبر برابر با اواسط آبانماه، اولین گوشی هوشمند انعطافپذیر خود را به بازار معرفی میکند. با این وجود بهنظر میرسد که گوشی هوشمند جدید هواوی در سال جاری میلادی رونمایی نخواهد شد؛ ولی با قابلیتهای بیشتری، از جمله قابلیت پشتیبانی از شبکهی 5G، اواسط سال آیندهی میلادی رونمایی میشود.
بدیهی است که تا این لحظه، هیچگونه اطلاعاتی دربارهی قیمت یا سایر مشخصات این گوشی هوشمند منتشرنشده است. اما صرفنظر از این موضوع، بهنظر میرسد سال آیندهی میلادی یکی از متفاوتترین سالها در تاریخ صنعت گوشیهای هوشمند باشد.
روز پنجشنبه، آمازون مراسمی در مقر خود در سیاتل برگزار کرد تا از محصولات سختافزاری تازهای رونمایی کند. این شرکت نخستین بار است که از ساختمانهای گنبدی شکل و شیشهای جدید خود موسوم به Amazon Spheres برای انجام چنین کاری استفاده میکند. در رویداد روز گذشتهی آمازون، نسل تازهی اسپیکرهای اکو بههمراه لوازم جانبی خودرو، یک مایکروویو هوشمند و ... معرفی شدند. برای بررسی هرآنچه در این مراسم گذشت، با زومیت همراه باشید.
ویژگیهای جدید و بهبودیافته اکو
دیو لیمپ، نائب رئیس بخش کیندل، نخستین کسی بود که به روی صحنه رفت و جزئیاتی را از نحوهی رشد الکسا در طول یک سال گذشته ارائه داد. دستیار صوتی آمازون در حال حاضر نهتنها بیش از همیشه قادر به دسترسی به مهارتهای بیشتر است؛ بلکه نسبت به محیط خود نیز آگاهتر شده است. برای مثال، اکنون در صورتی که کاربر بهمنظور عدم مزاحمت برای دیگر اعضای خانواده با صدای آهسته با اسپیکرهای اکو صحبت کند، الکسا میتواند صدای او را تشخیص دهد. این دستیار دیجیتال به صورت متقابل با همان سطح صدا نیز به کاربر پاسخ خواهد داد.
تیم الکسا در توسعهی این دستیار صوتی توجه اصلی خود را به حالت جدید «پیگیری» معطوف کرده است؛ قابلیتی که تلاش میکند تا تعاملها را بیش از آنکه تبادلی باشند، مکالمهای کند. این ویژگی شامل تمرکز مجدد بر دسترسپذیری نیز میشود. این ویژگی کاربردی که اکو شو از آن بهره میبرد و در آینده نیز به دستگاههای بیشتر خواهد آمد، به کاربران امکان میدهد تا دستگاه را با ضربه یا لمس سرویسهای نزدیک احضار کنند.
تعداد مهارتهای موجود در کتابخانهی مهارت الکسا اکنون از مرز ۵۰ هزار عدد عبور کرده است و هر روزه نیز به این رقم افزوده میشود. آمازون همچنین به آسانسازی چگونگی انتخاب کاربرانی که میتوانند مهارتهای جدید را فعال کنند، مجددا تمرکز کرده و مشکلی را که بسیاری از صاحبان الکسا با آن مواجه بودهاند، از میان برداشته است.
دستگاههای جدید اکو
نخستین محصول معرفیشده در رویداد آمازون، اسپیکر هوشمند کاملا جدید اکو دات(Echo Dot) است. همانطور که قبلا گزارش شده بود، این محصول تازه با طراحی ساختهشده از پارچه و با قیمت ۵۰ دلار در ماه اکتبر از راه خواهد رسید؛ اما پیشفروش آن از همین امروز آغاز شده است. آمازون طراحی پلاستیکی و کلاسیک توپمانند پیشین را به نفع پوشش جذابتری کنار گذشته است که با آنچه در گوگل هوم مینی شاهده بودهایم، مطابقت دارد.
علاوه بر این، یک اکو دات دوم نیز با طراحی کوچکتر، ماه آینده رونمایی خواهد شد. این دستگاه که اکو اینپوت (Echo Input) نام دارد، فاقد بلندگوی داخلی خواهد بود و با قیمت تنها ۳۵ دلار به فروش خواهد رفت. اکو اینپوت صرفا روشی برای اتصال سیستمهای مختلف به یکدیگر و افزودن الکسا به آنها است. این دستگاه در دو رنگ و با یک کیت توسعهی نرمافزاری جدید عرضه میشود که صدای چنداتاقه را برای هر سازندهی اسپیکر ارائه میدهد.
آمازون در مراسم خود از محصول جدید دیگری به نام اکو ساب (Echo Sub) به همراه قابلیتهای چنداتاقه رونمایی کرد. این دستگاه که با الهام از محصولات سونوس ساخته شده است، رقیبی جدی برای تمام برندهای مطرح موجود در بازار از جمله هومپاد و گوگل هوم خواهد بود. اکو ساب با برچسب قیمت خردهفروشی ۱۲۹.۹۹ دلار قابل سفارش است و از همان طراحی پارچهای بهره میگیرد. عملکرد این دستگاه همسو با Echo Link و Echo Link Amp خواهد بود؛ لوازم جانبی جدیدی که فاقد میکروفون هستند و با هدف افزودن هر سیستم اسپیکری به خانوادهی صدای چنداتاقهی اکو طراحی شدهاند. اکو لینک ۱۹۹.۹۹ دلار قیمت دارد؛ اما مدل ۲ کاناله و ۶۰ وات اکو لینک امپ که سال ۲۰۱۹ عرضه خواهد شد، با پرداخت ۲۹۹.۹۹ دلار قابل خریداری خواهد بود.
آمازون همچنین نسخهای بهبودیافته از اکو پلاس (Echo Plus) را با طراحی جدید پارچهای و به همراه یک حسگر ترموستات داخلی معرفی کرد. عرضهی این محصول، اقدامی هوشمندانه محسوب میشود؛ زیرا معدود هابهای خانگی هوشمندی از چنین فناوری ادغامشدهای بهره میگیرند. اکو پلاس با هدف تبدیل به مرکز نهایی خانهی هوشمند کاربران و کنترل تقریبا تمام دستگاههای دیگر ساخته شده است. آمازون علاوه بر این از قابلیت جالب توجهای به نام Local Voice Control نیز رونمایی کرد. این ویژگی به کاربران امکان میدهد تا حتی در صورت قطع برق یا اینترنت، کماکان از الکسا برای کنترل دستگاههای خانهی هوشمند خود استفاده کنند. اکو پلاس با قیمت خردهفروشی ۱۴۹.۹۹ دلار عرضه میشود.
محصول معرفیشده بعدی، اکو وال کلاک (Echo Wall Clock) نام دارد؛ دستگاهی که یک ساعت آنالوگ قدیمی مجهز به مهارتهای الکسا است. با این حال، وال کلاک از بلندگوی داخلی بهره نمیبرد و صرفا میکروفون دیگری داخل خانهی کاربر است که همسو با دستگاههای اکو موجود کار میکند. این دستگاه مجهز به نور پسزمینهی LED است و به صورت خودکار با تغییرات منطقهی زمانی تنظیم میشود. اکو وال کلاک تنها ۳۰ دلار قیمت دارد و تا انتهای سال جاری میلادی عرضه میشود.
نسل دوم اکو شو (Echo Show) امسال با طراحی کاملا جدیدی عرضه میشود. این بهروزرسانی شامل طراحی جدید Bass Radiator با پردازش بیدرنگ صدای دالبی است. نسل تازهی نمایشگر هوشمند آمازون از نمایشگری بسیار بزرگ که تمام دستگاه را دربرگرفته است، بهره میگیرد. این دستگاه همچنین صاحب تمام عملکردهای خانهی هوشمند اکو پلاس از جمله هاب زیگبی است. اکو شو جدید برچسب قیمت ۲۳۰ دلار را دارد و ماه آینده عرضه میشود.
نسل جدید اکو شو آمازون با افزونهی سختافزاری تازهای به نام Fire TV Recast که قادر به استریم زندهی تلویزیون به دستگاه کاربر است، سازگاری دارد. این افزونه همچنین میتواند استریمهای مختلف و قابلیت ضبط ۲ تا ۴ برنامه را در یک زمان نیز ارائه دهد و علاوه بر این شامل ویژگی جذابی است که به کاربر کمک میکند تا بهترین موقعیت را در خانهی خود برای دریافت آنتن پیدا کند. فایر تیوی ریکست تا پیش از تعطیلات پایان سال با قیمت ۲۲۹ دلار عرضه خواهد شد.
آمازون اسمارت پلاگ
آمازون در مراسم خود از دو شاخهی هوشمندی به نام آمازون اسمارت پلاگ (Amazon Smart Plug) با قیمت ۲۵ دلار رونمایی کرد. این دستگاه که از جمله لوازم جانبی خانهی هوشمند محسوب میشود، اطمینان دارد که میتواند هزاران رقیب دیگری را که هماکنون در آمازون موجود هستند، شکست دهد. چنین دستگاهی با برچسب قیمت ۲۵ دلار قطعا فروش محصولات ساخت WeMo و تیپیلینک را تحت تاثیر قرار خواهد داد. اما سوال این است که آیا آمازون فروش محصولات رقبا را در فروشگاه اینترنتی خود ممنوع خواهد کرد؟ تنها با گذشت زمان، پاسخ این سوال معلوم خواهد شد. یک ویژگی جالب توجه اسمارگ پلاگ، امکان استفاده از آن به عنوان چراغ اتاق خواب است که کاربر میتوان با صدای خود و اسپیکر اکو آن را فعال کند. اسمارت پلاگ را از همین امروز میتوان پیشخرید کرد؛ اما عرضهی آن از ماه آینده آغاز خواهد شد.
Alexa Hunches
ویژگی تازهای به نام Alexa Hunches که یک سیستم هوش مصنوعی پیشگویانه است، براساس اوقات روز یا فرمانهای خود کاربر، کارکردهای مشخصی را پیشنهاد میدهد. برای مثال، هنگامی که کاربر به الکسا شب بخیر بگوید، مجموعهای از رویدادها نظیر خاموش شدن لامپها یا تنظیم ترموستات میتوانند به صورت خودکار اتفاق بیفتند. همچنین اگر کارکردهای مشخصی را از پیش تنظیم نکرده باشید، همچون قفل کردن درها، الکسا خود آنها را پیشنهاد خواهد داد. این هوش مصنوعی پیشگویانهی جدید حتما نواقصی خواهد داشت؛ اما وعدهی ارتقای الکسا را به سطحی بالاتر میدهد.
Alexa microwave
همانطور که پیش از این شایع شده بود، آمازون از مایکروویو مجهز به الکسا رونمایی کرد. طبق اعلام این شرکت، رابط لوازم ضروری آشپزخانه از مدتها پیش تاکنون هیچ پیشرفتی نکرده است؛ اما مایکروویو الکسا میتواند آغازگر تغییر در این زمینه باشد. مایکروویو جدید آمازون که AmazonBasics نام دارد، مجهز به سرویس Dash Replenishment و البته دستیار دیجیتال الکسا است و از ماه آینده با قیمت ۶۰ دلار عرضه خواهد شد.
دوربین امنیتی Ring Camera
پس از آنکه آمازون سال گذشته شرکت رینگ را تصاحب کرد، بهنظر میرسید که بهزودی نسل جدید دستگاههای با برند Ring را معرفی خواهد کرد. آمازون سرانجام در رویداد دیروز خود از دوربین جدید Ring Stick Up Cam با قیمت ۱۸۰ دلار رونمایی کرد. این دستگاه امنیتی که با هدف رقابت با محصولات شرکت Netgear و دیگران ساخته شده است، تا انتهای امسال در رنگهای مختلفی عرضه خواهد شد. دوربین امنیتی جدید آمازون همچنین مجهز به یک رابط برنامهنویسی زنگ در است که تمام عملکردهای روی دستگاههای Ring را روی اکو شو ارائه میدهد.
Alexa Auto
در نهایت، آخرین محصول معرفیشده در رویداد آمازون، الکسا اوتو نام دارد. این دستگاهِ اندازهی کف دست، همانطور که از نامش برمیآید، با هدف ارائهی الکسا در خودرو کاربران طراحی شده است. آمازون ادعا میکند که هر ساله نزدیک به ۷۰ میلیون خودرو خریداری میشوند؛ اما هماکنون خودروهای به مراتب بیشتری در جادهها حضور دارند و الکسا میخواهد به همراهی برای آنها تبدیل شود. اکو اوتو که از ۸ میکروفون بهره میگیرد، الکسا را به شیوهای کاملا جدید در حرکت ارائه خواهد داد. این دستگاه از طریق بلوتوث به گوشی هوشمند متصل خواهد شد و عملکردهای مبتنی بر موقعیت را، برای مثال هنگام رسیدن به خانه در اختیار کاربر قرار خواهد داد. اکو تو با قیمت خردهفروشی ۵۰ دلار به فروش خواهد رسید.
چیپ T2 توسط اپل و همزمان با رونمایی از مکهای مجهز به آن، یعنی iMac Pro و مکبوک پروهای ۲۰۱۸، معرفی شد. فرآیند جدید بازیابی، هنگام معرفی ویژگی امنیت پیشرفته (Advanced Security) که شامل رمزنگاری سختافزاری بر روی حافظههایSSD است ارائه شد، فرآیندی که با روشهای به کار رفته در دستگاههای قدیمیتر سازگار نیست.
بر اساس توضیحات اپل، فرآیند انتقال دادهها در مکهای مجهز به T2 زمانی استفاده میشود که بورداصلی دستگاه کاربر دارای ایرادهای منطقی (Logic) باشد و عملکرد آن به صورت پیوسته انجام نشود. برای اجرای این فرآیند، لازم است که دستگاه روشن باشد.
این فرآیند علاوه بر کابل تاندربولت (یا USB-C) به تاندربولت ۳ (یا USB-C) یا کابل تاندربولت ۳ (یا USB-C) به USB-A به یک کامپیوتر میزبان به عنوان هارد اکسترنال برای انتقال دادههای آسیبدیده نیاز دارد. از این لحظه دستگاه به وضعیت DFU برده شده و فرآیند بازیابی دادهها به کمک ابزار عیبیابی موجود در دستگاه آغاز میشود.
اپل ادامه میدهد که پارتیشنبندی هارد اکسترنال میزبان بین ۱۰ تا ۲۰ دقیقه زمان میبرد و بسته به حجم دادهها، انتقال اطلاعات میتواند ۱ یا ۲ روز به طول بیانجامد.
پس از معرفی مکبوک پرو ۲۰۱۸، کاربران متوجه شدند که اپل در مکهای جدیدش کانکتور مورد استفاده در رفع ایراد از SSD غیرقابل جداسازی نسلهای پیشین مکبوک پرو را حذف کرده است و این تغییر به دلیل معرفی چیپ جدید T2 و عدم نیاز آن به کانکتور بوده است.
در حالیکه که چیپ T2 ویژگیهای امنیتی تازهای مثل Fly Encryption را که اطلاعات هارد دیسک را پس از جداسازی از دستگاه غیرقابل خواندن میکند به کاربر ارائه میدهد، باعث ارتقاء و بهبود عملکرد ویژگیهای قدیمیتر نیز میشود.
ویژگیهای جدید معرفی شده در حالی امنیت اطلاعات کاربران را در مقابل خطرات امنیتی بالقوه در دنیای مجازی افزایش میدهد که بر اساس گزارشات منتشر شده هیچ کاربر و دستگاهی از سرقت اطلاعات در امان نیست.
در سیبری، رود اوب به آهستگی در امتداد سرد دشتهای وسیع و منجمد جریان دارد. در شهر سالخارد روسیه که رود اوب به رود پولو میپیوندد، بقایای یک مکان باستانی وجود دارد. این مکان باستانی که به دشتهای سیلابی مشرف است، «اوست پلوی (Ust-Polui)» نام دارد.
تصور میشود که قدمت این مکان به ۲۶۰ قبل از میلاد بازگردد و تا اواخر سال ۱۴۰ میلادی هم در اشغال انسانها بوده باشد. باستانشناسان با توجه به تعداد زیاد و تنوع بقایای استخوانی و مصنوعات اوست پلوی، مدتهاست که شیفته این مکان باستانی هستند. این آثار باستانی که به وسیله لایههای خاک منجمد محفوظ ماندهاند، داستان این مکان باستانی با قبایل کهن سیبری ساکن در آن را بازگو میکنند.
اکنون تیمی از پژوهگشران جنبهای از این مکان را بررسی کردند که کمتر مورد توجه بوده، آنها به دنبال دلیل وجود شمار غیر معمولی از بقایای سگها در این مکان بودند. از زمان اولین حفاری این مکان در سال ۱۹۳۵، تاکنون اسکلتهای کامل یا بخشی از بقایای استخوانی ۱۲۸ سگ شناسایی شده است.
رابرت لوزی، انسانشناسی از دانشگاه آلبرتا در کانادا و سرپرست این تیم پژوهشی، گفت:
در هیچ مکان قطبی دیگری به این اندازه آثار باقی مانده از سگها را شناسایی نکرده بودیم. همین به قدری جذابیت دارد که بخواهیم به دنبال بازخوانی رابطه بین این حیوانات و ساکنان باستانی اوست پلوی باشیم.
لوزی و همکاران با پژوهش خود به دنبال یافتن اطلاعات بیشتری در مورد نقش این حیوانات در قبایل باستانی ساکن این مکان باستانی هستند. پژوهش این تیم در شماره ماه سپتامبر ژورنال Journal of Anthropological Archaeology منتشر شده که بینش جدیدی در مورد چگونگی اهلی کردن همدمان چهار پا ما انسانها پیش رویمان قرار میدهد.
اهلی کردن سگها در چند دهه گذشته، به یکی از مورد بحثترین موضوعات علمی در بین دانشمندان تبدیل شده است. تعریف اهلی کردن و ریشههای دقیق سگ، از عمده مناقشات بین دانشمندان بوده است.
پائول چپمن، دیرینه انسانشناس و استاد سابق دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا که در پژوهش جدید شرکت نداشته، میگوید:
این اختلافنظرها به این جهت به وجود آمده که تفکیک یک سگ از گرگ بهتنهایی با بقایای استخوانی بسیار دشوار است. بنابراین تعیین دقیق زمانی که گرگها به سگ تکامل پیدا کردند و همچنین نقش انسان در این تکامل به سادگی امکانپذیر نیست.
از زمان اولین حفاری اوست پلوی در سال ۱۹۳۵، تاکنون اسکلتهای کامل یا بخشی از بقایای استخوانی ۱۲۸ سگ شناسایی شده است
دانشمندان در پژوهشهای اخیر تلاش کردند که با شناسایی تغییرات ژنها و ساختار اسکلتی، شواهدی از اهلی کردن سگها به دست بیاورند. این تجزیهوتحلیلها به دانشمندان کمک کرد تا بینش واضحتری در مورد زمانی که سگها بیش از ۱۵ هزار سال قبل ظهور کردند داشته باشند. اما موضوعی که بهندرت به آن پرداخته شده، چرایی و چگونگی برقراری روابط بین انسانها و سگها بوده است. شیوهها و آیینهای فرهنگی ممکن است این روابط را شکل داده باشد، اما تاکنون چنین موضوعی به ندرت مورد بررسی قرار گرفته بود.
پژوهشگران میگویند که اهمیت درک نحوهی زندگی انسانها و سگسانان به این جهت است که رفتارهای خاص انسان و همکاری متقابل بین حیوانات ممکن است، تغییرات در جنبههای فیزیکی و رفتاری سگها را توضیح دهد.
لوزی میگوید:
با پیدا کردن شواهدی از روابط بین یک گروه از سگها و یک گروه از انسانها در اوست پلوی، تصور میشود که مدتها پس از اولین برخورد، سگها اهلی شده باشند.
پژوهشگران برای درک بهتر روابط بین انسان و سگ با جستجوی شواهدی از نحوه برخورد و فعالیتهایی که در آن شرکت میکردند، داستان زندگی برخی از این حیوانات را که حدود ۲ هزار سال قبل در اوست پلوی زندگی میکردند بازسازی کردند. پژوهشگران همچنین شکل استخوانها و جمجمه سگها را برای پیدا کردن اطلاعات بیشتری از ساختار بدن، سلامتی و عمر آنها بررسی کردند.
به گفته پژوهشگران، در چهار قرنی که اوست پلوی به اشغال انسان در آمده بود، ممکن است که صدها سگ در این مکان زندگی کرده باشند. لوزی و همکارانش بخشهای زیادی از استخوانها را یافتند که متعلق به سگهای جوان بودند و برخی از آنها دارای علائمی از بریدگی بودند. پژوهشگران فکر میکنند که انسانهای ساکن اوست پلوی احتمالا این حیوانات را میکشتند و میخوردند.
به نظر میرسد که قبایل ساکن اوست پلوی، توجه ویژهای به جمجمه سگ داشتند که به طور غیر عادی در این مکان فراوان هستند. احتمالا جمجمه و آرواره سگها با چوب یا بند به هم وصل میشدند تا به عنوان زیورآلات توسط برخی افراد قبیله پوشیده شوند. همچنین سگهایی که این استخوانها به آنها تعلق داشته، ممکن است قربانی شده باشند. علاوه بر این، برخی از حیوانات پس از آنچه که به نظر میرسد مرگ طبیعی است، به طور کامل -و احتمالا طی یک آیین خاص- دفن شدند.
لوزی و همکارانش، قبلا ترکیب شیمیایی استخوانها را بررسی کردند تا رژیم غذایی سگها ساکن این مکان را مشخص کنند. بر اساس یافتههای آنها، بسیاری از این سگها، احتمالا از ماهیهایی که از رودهای مجاور صید میشدند، تغذیه میکردند که نشان میدهد، این حیوانات برای برخی از نیازهای اساسی خود محتاج انسان بودند.
در بلند مدت ساختار استخوان سگها، بهنحوی سازگاری پیدا کردند تا بتوانند بهتر سورتمهها را بکشند
دانشمندان همچنین بقایای سورتمههای چوبی را کشف کردند که احتمالا توسط سگها کشیده میشدند. پژوهشگران عقیده دارند که کشیدن سورتمه ممکن است به بدن سگها آسیب رسانده و در طول زمان این حیوانات را تغییر داده باشد. اما در بلند مدت ساختار استخوان سگها، بهنحوی سازگاری پیدا کردند تا بتوانند بهتر سورتمهها را بکشند.
لوزی و همکارانش میگویند، انتخاب اینکه چه حیواناتی زندگی بمانند، کار و تولید مثل کنند، نوعی پرورش انتخابی و ویژگی مهمی از اهلی کردن حیوانات است. به همین ترتیب، اقدامات و دخالتهای انسانی، ویژگیهای فیزیکی و رفتاری حیواناتی که در اوست پلوی زندگی میکردند را شکل دادند.
این واقعیت که بعضی از سگها طی آیینی دفن میشدند و در عین حال، سگهای دیگری، سلاخی میشدند، باورها و فرهنگ قبیلهای که سگها در آن زندگی میکردند را نشان میدهد. پژوهشگران نمیدانند، چرا با سگها رفتارهای متفاوتی میشده است. اما یافتههای جدید نشان میدهد که انسانها فقط با سگهایی که تصور میکردند برای خواستهها و خصوصیات فرهنگی آنها اهمیت دارند یک رابطه پایدار برقرار کردند.
آنجلا پری، باستانشناسی از دانشگاه دورام در انگلستان که در این پژوهش شرکت نداشته، میگوید:
این اقدامات متنوع چه عامدانه و برعکس، موجب تکامل و اهلی کردن سگها در این منطقه شدند.
گرگور لارسون، زیستشناس تکاملی از دانشگاه آکسفورد در انگلستان که در این پژوهش شرکت نداشته، ضمن ستایش از روشهای به کار رفته در پژوهش جدید، میگوید:
اینکه شروع به جستجوی بیش از یک نوع شواهد علمی کردیم، اهمیت بسیار زیادی دارد. بررسی DNA باستانی به تنهایی یک راه عالی برای دانستن اصل و نسب یک سگ است، اما اطلاعاتی درباره ارتباطی که حیوانی با انسان داشته، در اختیار ما قرار نمیدهد.
و درک این رابطه، میتواند کلید به دست آوردن اطلاعات بیشتری در خصوص چگونگی اهلی کردن سگها، هم در سیبری و هم در سایر نقاط جهان باشد.
تابستان امسال، پنجمین سالگرد افشاگریهای بهیادماندنی ادوارد اسنودن در مورد سازمان امنیت ملی آمریکا NSA بود. پنج سال گذشته، سالهایی طولانی بودند اما در آنها، اثری از افزایش اطلاعات مردم، شفافسازی یا کنترل بیشتر بر دادههای شخصی نبود. در سالهای گذشته، ما نه تنها از به اشتراک گذاشتن اطلاعات توسط شرکتها با سازمانهای دولتی آگاه شدیم، بلکه استفادهی آنها از این اطلاعات برای مقاصد شخصی نیز اثبات شد. در این سالها، مردم بیش از پیش در مورد اهمیت کلانداده و اهداف نهایی آن اطلاع کسب کردهاند و روزبهروز، به ارزش افشاگریهای این کارمند سابق NSA پی بردهاند.
البته نمیتوان گفته که اطلاعات مردم در مورد انگیزههای اسنودن نسبت به سال ۲۰۱۳ تغییر زیادی کرده است. در این سالها به دفعات در مورد جاسوسی اسنودن برای روسیه، سؤالاتی مطرح و بحثهای متعددی انجام شده است و در عین حال هیچ مدرکی دال بر جاسوسی اسنودن برای روسیه یا چین در این سالها کشف نشده است. از طرفی، اسنودن نگرانی اصلی خود را افزایش نظارت بر شهروندان آمریکایی عنوان کرده، اما هیچیک از اسنادی که او دزدیده بود، ارتباطی با این نگرانی نداشتند.
باید به این نکته اشاره کرد که درصد کمی از اسناد فاش شده توسط اسنودن، اطلاعاتی در مورد برنامههای داخلی ایالات متحدهی آمریکا داشت. مقامات آمریکایی معتقدند اسنودن به ۱.۷ میلیون سند دسترسی داشته و تنها درصد کمی از آنها را منتشر کرده است. بهعنوان مثال در میان این اسناد، اشارههایی به برنامهی نظارت بدون اجازهی تصویب شده توسط جورج دبلیو بوش با نام Stellar Wind شده بود که زیرساختهایی قانونی را برای فعالیتهای بعدی باراک اوباما در این زمینه فراهم کرد. در این میان، تعداد زیادی از اسناد به نظارت خارجی و سلاحهای سایبری اشاره داشت. در نتیجه، حدس و گمانها در مورد جاسوسی اسنودن برای سازمانهای خارجی، افزایش یافت.
پدیده اسنودن
پدیدهی اسنودن، (صرفنظر از قصد شخصی او) بسیار بزرگتر از خودش و اسناد منتشر شده بود. با نگاهی به گذشته، متوجه میشویم که این پدیده، نشانههایی از یک تغییر اساسی ایدئولوژیک را نمایان کرد. در پی این تغییر، سیاسیون افراطی چپ و راست با تمام عقاید متفاوت خود، با هم به همگرایی رسیدند. بهعلاوه، این پدیده مداخلههایی را در جنگ اطلاعاتی نمایان کرد که ما کاربران بدون اطلاع، درگیر آن بودیم. پس از این پدیده، مردم آمریکا نیز بیش از همهی مردم، مجبور شدند تا به فهمی از این جنگ دست پیدا کنند.
در سال ۲۰۱۳، افراد از گروههای مختلف در پاسخ به این پدیده به صف شدند. در آن سالها هنوز پدیدهی مبارزه با تروریسم در صدر نگرانیها و بحثهای سازمان امنیت ملی آمریکا بود. این پدیده باعث شده بود تا شک و تردید در مورد بسیاری از مردم عادی آمریکا به اوج خود برسد. شک و تردیدی که پیش از آن تنها در مورد مقامات دولتی وجود داشت. این تردیدها، نیاز به نظارت دقیق روی مردم را افزایش میداد. در واقع، دشمن جدید آمریکاییها (و شاید اکثر مردم جهان) جهالت، تعصب و افراطگرایی بود که تقریبا در همهجا دیده میشد. در این میان، اینترنت به مجموعههای اطلاعاتی، ظرفیت و در برخی اوقات مجوزهای قانونی را برای ورود به هر خانهای در آمریکا را میداد.
اسنودن در آن سالها ظهور کرد و به تمام مردم نشان داد که همهی آنها، گناهکار و بیگناه، بدون مجوز قانونی تحت نظارت هستند. در این وضعیت، دو گروه و دو نظریه وجود داشت. اولی که امنیت را مهمتر قلمداد میکرد، تروریستها را دشمنان اصلی و مخفی میدانست. گروه دوم که آزادی را در اولویت قرار داده بود، دولت مخفی ناظر بر مردم را دشمنی بزرگ و همیشه حاضر مینامید. اگرچه اکثر مردم در آن زمان اهمیتی به دیدگاه هیچکدام از گروهها نمیداند، اما آزادیخواهان چپ و راست، اسنودن را یک قهرمان میدانستند. آلان روسبریجر، سردبیر آن زمان مجلهی گاردیندر مورد او نوشت:
انگیزههای او قابل توجه هستند. اسنودن رفتار واقعی آژانس امنیت ملی را فاش کرد. شواهد نشان میدهد که او علاقهای به پول ندارد و همچنین، وابستگی به گروههای چپ و مارکسیست و ضدیت با آمریکا نیز در رفتار او مشاهده نمیشود. در مقابل، او اعتقاد و علاقهای عمیق به قانون اساسی آمریکا دارد. به علاوه او مانند هر «هکتیویست»* دیگر، طرفدار سیاستمدار آزادیخواه یعنی ران پائول است. نظریات ران پائول نیز بسیار به طیف جمهوریخواه نزدیک است.
*هکتیویستها کسانی هستند که از نفوذ، هک و دسترسی به اسناد برای مقاصد اجتماعی یا سیاسی استفاده میکنند.
در آن سالها لقب وطنپرست راستی و چپیهای نگران ارتباطات بینالمللی در میان سیاستمداران آمریکایی رایج بود. در این میان اسنودن که یک کپی از قانون اساسی آمریکا را در دیسک خود در سازمان NSA نگهداری میکرد، از سمت طرفداران بهعنوان یک میهنپرستِ تنها، در زمینهی مبارزه برای آزادی شناخته میشد.
آن گروه مرموز
قطعاً کارهای اسنودن یک حرکت فردی نبود. او نمیخواست مانند افشاگرانی همچون مارک فلت یا دنیل الزبرگ باشد. او میخواست به نماد رهبری در این زمینه تبدیل شود و در نهایت نیز موفق شد. در پنج سال گذشته، شخصیتی که او از خودش در ذهن جامعه بنا کرد، مخالفتها با دولت مخفی و نظارهگر آمریکا را افزایش داد. البته او تنها بخشی از این حرکت بود چرا که بخش عظیمی از این حرکت، توسط یک فیلم مستند برندهی جایزهی اسکار با حضور او، یک فیلم داستانی به کارگردانی الیور استون و کلیپهای ویدیویی که منبع درآمد اصلی او بودهاند، انجام شده است.
ادوارد اسنودن اکنون در توییتر حدود ۳.۸۳ میلیون فالور دارد. او یک شخصیت تأثیرگذار است و قدرت زیادی نیز در این تاثیرگذاری دارد. در نتیجه، هرگونه ارزیابی در مورد تأثیر عملکرد او، نه تنها باید اسناد منتشر شده را بررسی کند، بلکه باید نمایش شخصی او را نیز در نظر داشته باشد.
مقالههای مرتبط:
در حقیقت، اکثر آن نکاتی که عموم مردم در مورد اسنودن میدانند، در نمایشهای منتشر شده از او و توسط گروهی کوچک از اطرافیان و متحدانش فیلتر شدهاند. در زمان انتشار اسناد اولیه، تمام متحدان اسنودن، طرفداران ویکیلیکس بودند که ارتباطی دولبه، دشوار اما صمیمی با او داشتند. اسنودن ادعا کرده که ابتدا قصد انتشار اسناد در ویکیلیکس را داشته است. اما در سال ۲۰۱۲ کهجولیان آسانژ تحت نظارت شدید در سفارت اکوادور در لندن به سر میبرد، دسترسی به او دشوار بوده و این انتشار غیرممکن شده است.
پس از ناامیدی از آسانژ، اسنودن تصمیم گرفت تا با یکی از طرفداران پروپاقرص ویکیلیکس یعنی گلن گرینوالد، یک خبرنگار مستقل، ارتباط برقرار کند. وقتی ارتباط با گرینوالد هم غیرممکن شد، اسنودن با فیلمساز مستند، لارا پویتراس تماس گرفت. پویتراس، پیش از آن یک مستند در مورد یکی از بادیگاردهای اسامه بنلادن ساخته و توسط دولت تحت بازرسی قرار گرفته بود. گرینوالد در آن زمان نیز از این مستندساز دفاع کرده بود. نکتهی قابل توجه این است که نظارتهای دولتی در سال ۲۰۱۱ و پس از تصمیم پویتراس به ساخت فیلمی در مورد ویکیلیکس، به آزار و اذیت تبدیل شدند.
جولیان آسانژ
پویتراس ابتدا عضو پروژهی تور بود که مرورگر مشهور و ناشناس تور را توسعه دادند. او از سال ۲۰۱۰ با جیکوب اپلبام از اعضای مهم پروژهی تور و ویکیلیکس آشنا شده و در نهایت دوست و متحدی نزدیک با آسانژ شد. بهعلاوه، گزارش منتشر شده در مجلهی وایردتوسط کوین پولسن نشان میدهد که اسنودن نیز از سال ۲۰۱۲ و در همان زمان استخراج اسناد، با اعضای پروژهی تور و خصوصا رونا سندویک در ارتباط بوده است. او و سندویک در دسامبر سال ۲۰۱۲ یک انجمن رمزنگاری را در هونولولو راهاندازی کردند و اسنودن در آنجا جلسهی آموزش راهاندازی سرورهای تور را برگزار کرد.
ارتباط اسنودن با پویتراس از طریق همان انجمن و جلسهها و با واسطهی میکا لی از اعضای انجمن تور انجام شد. پویتراس برای آزمودن اهداف اسنودن، به اپلبام مراجعه کرد. در نهایت با توجه به همپوشانی انجمن تور و وبسایت ویکیلیکس به این نتیجه میرسیم که اسنودن در زمانی که بهعنوان پیمانکار NSA مشغول به فعالیت بوده، با ویکیلیکس نیز ارتباط داشته است. فراموش نکنید که اسنودن کار در NSA را برای دزدیدن اسناد انتخاب کرده بود.
در سال ۲۰۱۴ که مستند این اتفاق با نام Citizenfour پخش شد، افراد کمی از ارتباط عمیق پویتراس با ویکیلیکس و تور و همچنین نزدیکی عقاید او با آسانژ اطلاع داشتند. در این میان، گاردین نیز خبرنگار باتجربهی خود یعنی اوان مکآسکیل را بههمراه پویتراس و گرینوالد به هنگکنگ فرستاده بود و در نتیجه، این تصور بهوجود آمد که اقدامات اسنودن، بیشتر ژورنالیستی است تا ایدئولوژیکی.
فیلم Risk، اثر پویتراس است که در سال ۲۰۱۶ و با محوریت عملکرد ویکیلیکس منتشر شد. در این فیلم، نشانههایی از رابطهی پیچیدهی این مستندساز با آسانژ، به دفعات دیده میشود. البته این فیلم، محصول مورد نظر پویتراس نبوده است. فیلم اصلی با نام Asylum در سال ۲۰۱۷ و در جشنوارهی کن به نمایش درآمد. استیون زایتچیک منتقدلسآنجلس تایمز این فیلم را اثری در ستایش آسانژ و با هدف نشان دادن او بهعنوان قهرمان نامیده بود. اما در فیلم ریسک، ما جنبههایی دیگر از شخصیت آسانژ و خوشیفتگی او و ارتباطات نامناسبش با زنان را میبینیم. در همین فیلم، پویتریاس نیز بخشهایی از یادداشتهای فیلمسازی خود را میخواند که نشاندهندهی دمدمیمزاج بودن آسانژ است.
آسانژ در بین این دو فیلم تعداد بسیار زیادی از طرفداران خود را از دست داد. یکی از مهمترین دلایل این اتفاق، تأثیر او و ویکیلیکس در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا بود. تأثیری که با انتشار ایمیلهای هیلاری کلینتون در این سایت گذاشته شد. کارشناسان امنیت معتقدند این ایمیلها توسط هکرهای روسی در اختیار ویکیلیکس قرار گرفتهاند.
البته در مورد پویتراس بهنظر میرسد روی برگرداندن از آسانژ بیشتر شخصی باشد تا سیاسی. اگرچه رفتار آسانژ با پویتراس مناسب نبوده و او با بیاحترامی درخواست حذف صحنهایی از فیلم را داشته است، اما ناراحتی پویتراس از او تنها شخصی است. در نهایت او اعتقاد دارد که انتشار ایمیلها در ویکیلیکس با همان اهداف همیشگی ژورنالیستی بوده و هدفی برای بردن جنگ اطلاعاتی یک طرف درگیر در انتخابات، نداشتهاند.
پویتراس در مورد اولین تماس از سمت اسنودن میگوید که ابتدا تصور را بر برنامهریزی و حیلهی FBI برای دستگیری او، اپلبام یا آسانژ گذاشته است. او این صحبتها را در فیلم ریسک بیان میکند. پویتراس ادعا میکند که سفرش به هنگکنگ بدون اطلاع ویکیلیکس بوده است؛ اما میکا بام و اپلبام ادعا میکنند که از منبع او مطلع بودهاند. بههرحال، او ادعا میکند که آسانژ از در اختیار نگذاشتن اسناد در دستان ویکیلیکس (توسط او) عصبانی بوده است.
در ادامه اگرچه پویتراس خود را فردی بیطرف در این داستان میداند، در زمان فیلمبرداری از اسنودن در هنگکنگ، در مورد فراهم کردن پناهگاهی برای او با آسانژ تماس میگیرد و در نهایت نیز او را به دست افراد ویکیلیکس میسپارد. در پایان اگرچه ارتباط پویتراس و آسانژ تیره و تار شد، اما او در پروژهی تور و ارتباط با اپلبام، باقی ماند. نکتهی جالب این است که او در فیلم خود اشارهای هم به اتهامات آزار و اذیت جنسی علیه اپلبام میکند.
پویتراس در صداگذاری بعد از ساخت که روی فیلم Risk لحاظ شده، میگوید:
وقتی آنها این نشت اطلاعات را بررسی کنند، داستانی میسازند و آن را توطئه میخوانند. آنها هیچگاه نمیفهمند که دقیقاً چه اتفاقی افتاده است. آنها نمیفهمند که همهی ما، اطلاعات را از یکدیگر مخفی میکردیم.
اگرچه منظور او بهطور واضح در این متن مشخص نیست، اما میتوان گفت که منظور از «همهی ما» مجموعهای از افراد مستقل با عقاید مشابه بوده است. افرادی که هرکدام احتمالاً انگیزههای بلندپروازانهی خود را دارند و ارتباطات شخصی پیچیده و سری با هدف حکمرانی با یکدیگر داشتهاند. در نهایت، این اسنودن بود که تصمیم گرفت خود را در دستان این افراد قرار دهد.
آمریکاییها در مورد ایدئولوژی سیاسی این گروه کوچک از افراد، به نتیجهی مشخصی نرسیدهاند. عقاید اولیهی آنها بیشتر به چپها نزدیک است؛ پایگاهی سیاسی که انتقادها نسبت به عملکرد آژانس ملی امنیت از آنجا شروع شد. اما هریسون یکی از ویراستارهای ویکیلیکس و مشاور آسانژ پیش از سفر به هنگکنگ، کمپینی انتخاباتی برای نمایندهی راستگرای سنای استرالیا برگزار کرده بود. این کمپین، توسط حزب ویکیلیکس در استرالیا حمایت شده اما در نهایت موفق نبود.
در داستانی دیگر، حزب ویکیلیکس در استرالیا تحت مدیریت پدر آسانژ، جان شیپتون با رئیسجمهور سوریه یعنی بشار اسد دیدار داشته است. شیپتون در این دیدارها، عملکرد روسیه را در این منطقه، در برابر آمریکا تأیید و تحسین کرده است. همهی این رفتارها، جهتگیری راستگرای ویکیلیکس را تا حدودی تأیید میکند.
تاریخنگار سیاسی شان ویلنتز در مقالهای در سال ۲۰۱۴، یکی از معدود منتقدان عملکرد آسانژ، اسنودن و گرینوالد بود. او مدعی بود که کارهای این گروه، چیزی بیشتر از چند ایده نبود و بدون انسجام خاص، تنها باعث ایجاد چند حرکت سیاسی شد. او نتیجهی این اتفاق را با عبارت آزادیخواهی از روی ترس تشریح کرد. در واقع با کمی تأمل در ارتباطات اولیهی این چند نفر نیز به نتیجهای مشابه میرسیم. هدف اصلی آنها، دورویی دولت آمریکا بود که همیشه ادعا بر پیروی از قوانین بینالمللی و احترام به حقوق بشر داشت؛ اما این داستان نشان داد که دولت آمریکا، استانداردها و ارزشهای ادعا شده توسط خودش را نیز زیر پا میگذارد.
آمریکا در عملکردهای اینچنینی سابقهی روشنی داشته است. جنگ عراق یکی از این نمونهها است که با دروغ، حقایق ساختگی و دستکاری واقعیتهای جنگ، باعث مرگ صدها هزار انسان و شکنجهی متهمان جنگی در زندانهای مخوف CIA در خلیج گوانتاناموشد. در واقع با این جنگ، نظریهی جنگهای پیشگیرانه و مفهوم پکس امریکانا بهمعنای صلح جهانی به خاطر سلطهی آمریکا، احیا شد.
حاکمیت قانون
نکتهی قابل توجه در این بخش، مفهوم حاکمیت قانون است. در یک سو، افشاسازی عملکرد دوگانهی دولت، تأثیر گرفته از این نظریه است که یک حکومت لیبرال دموکرات، باید به ارزشها و ایدههای خود پایبند باشد. در این ارزشها، مسئولیتپذیری دولت با استفاده از آگاهی عمومی، تأسیس انجمنهای نظارتی، انتخاب سیاستمداران فعال و استفاده از همهی مکانیزمهای دموکراسی برای جلوگیری از تصویب قانونهای خودسرانه یا بررسی نشده، لحاظ شده است. دراین ارزشها، ابزارهایی همچون تظاهرات، نافرمانیهای مدنی و افشاسازی عملکردهای اشتباه دولتها، ابزارهای کارآمدی هستند.
اما در سوی دیگر این نبرد، قانون بهعنوان همان سیاستها اما با پوشش دیگر، شناخته میشود. در این نظریه، قانون توانایی مشخص کردن فرآیندهای گستردهای را دارد اما چگونگی اجرای آنها در موقعیتهای بهخصوص را مشخص نمیکند. در واقع، انسانها تصمیم به چگونگی اجرای این رویکردها را میگیرند و در نهایت، تصمیمگیرندگان همان افراد قدرتمند هستند.
در فیلم ریسک، آسانژ در یک تماس صوتی با اشاره به قانونی بودن فعالیتهای ویکیلیکس در آمریکا میگوید:
ما معتقدیم که متمم اول قانون اساسی از ما حمایت میکند. اما این مسئله سیاسی است. قوانین توسط قاضیها تفسیر میشوند.
او همواره به این نکته اشاره داشته است که مفهوم قانونی بودن تنها یک ابزار سیاسی است. او خصوصا این نظریه را در زمانی که مورد اتهامات قانونی باشد، بیان میکند. اما بدبینی افراد اطراف اسنودن از نگاه کلی آنها به قانون و چشماندازی شبیه به اشمیت دریافت نمیشود. بلکه آنها آمریکا را بهعنوان یکی از بزرگترین نمایندگان حاکمیت قانون، بهخاطر سوءاستفاده از تعابیر و پوشش گذاشتن بر علکمردهای مخفیانهی دولت در سایه، مورد انتقاد قرار میدهند.
در این میان، اسنودن بهعنوان یک فرد مخالف سیاستهای سازمان امنیت ملی، از طرف خبرنگاری همچون روسبریجر بهعنوان یک وطنپرست شناخته میشود؛ اما متحدانش، او را معتبرترین افشاساز سیاستهای دوگانهی آمریکا میدانند.
فعالان ویکیلیکس معتقدند ایدهی لیبرالی حاکمیت قانون، هم در داخل و هم خارج از آمریکا، تنها دروغی است که به قدرت مسئولیتناپذیر اجازه میدهد تا به نیرویی بزرگ و حاکم بر جهان تبدیل شود. سارا هریسون یکی از نیروهای ویکیلیکس بوده که در جریان پناه دادن به اسنودن نیز دخالت داشته است. او معتقد است آمریکا بههمراه متحدانش یک تور بزرگ و جهانی از اطلاعات، دیپلماسی و ابزارهای نظامی ایجاد کرده است که در تلاش برای دیدن، شناختن، فرمانروایی و تصمیمگیری برای همهی مردم جهان است.
هریسون معتقد است تور ساختهشده توسط آمریکا به همهی مردم دسترسی دارد اما از قانون مبرا است. او این پدیده را قدرتمندترین نیروی بدون مسئولیت جهان میداند که شامل ایالات متحدهی آمریکا و دموکراسی غربی است. گرینوالد نیز کمکم به همین نظریه رسیده است. او که ابتدا از جنگهای افغانستان و عراق حمایت کرده بود، پس از مدتی با دیدن کشته شدن و شکنجهی مردم بیگناه نظر خود را تغییر داد و این سوال را مطرح کرد:
چه کسی در ۶ دههی گذشته بیش از سازمان امنیت ملی آمریکا، در جهان مرگ و رنج و استبداد ایجاد کرده است؟
گرینوالد پس از مدتی به قدری آمریکا را در تمام حوادث جهان مقصر و بدطینت میداند که هیچ انتقادی به عملکردهای اشتباه دولتهای دیگر ندارد. وقتی از او در مورد حملات تروریستی دولتهای دیگر سؤال میشود، تنها به این نکته اشاره میکند که آمریکا نیز اقداماتی مشابه دارد.
پس از گذشت مدت طولانی از افشاگریهای اسنودن، یک نتیجهگیری برای آمریکاییها واضح شده است. آنها معتقدند افشاگریهای بزرگ این مأمور سابق، درمورد برنامهی نظارتی آژانس امنیت بهنام PRISM بهدرستی تفسیر نشدهاند. در واقع، اطلاعات در زمان افشا شدن توسط گرینوالد و بارتون گلمن از واشنگتن پست بهگونهای تفسیر شد که کل فعالیت NSA را غیرقانونی نشان میداد. نکتهی قابل توجه، فشار زیاد اسنودن بر گلمن بوده تا اسناد را پیش از ویراستاریهای نهایی واشنگتن پست بهسرعت چاپ کند. این حقیقت در کتابی از گرینوالد فاش شده است.
داستان اولیه که توسط گرینوالد و گلمن منتشر شد به این نکته اشاره داشت که سازمانهای NSA و FBI تحت برنامهی PRISM، به سرورهای ۹ شرکت بزرگ دنیای فناوری دسترسی دارند. این شرکتها مایکروسافت، یاهو، گوگل، فیسبوک، پالتاک، AOL،اسکایپ، یوتیوب و اپل بودند. در واقع، عبارت «دسترسی مستقیم» دقیق نبود و این حس را القاء میکرد که این سازمانها در هر زمانی توانایی ورود به سرورهای این شرکتها را داشته و نیاز به هیچ مجوز قانونی ندارند.
اگرچه اصلاحیههایی بر اظهارات قبلی بهسرعت منتشر شد، اما تأثیر ذهنی ایجاد شده بهخاطر آن روی ذهنیت عموم جامعه، هیچگاه بهطور کامل پاک نشد. اسنودن نیز هیچگاه از طریق پلتفرم خود نسبت به اصلاح این تفسیرها اقدام نکرده است. چارلی سوجنویسندهای است که کتابی مرتبط با این موضوعات منتشر کرده و در آن، به تفسیر اشتباه برنامهی PRISM اشاره کرده است. این کتاب، Power Wars: The Relentless Rise of Presidential Authority and Secrecy نام دارد.