مدتهاست که از پایان مسابقهی فضایی بین شوروی و آمریکا در دوران جنگ سرد میگذرد. نبردی نفسگیر در توسعهی فناوریهای فضایی که در اواسط دههی ۱۹۵۰ میلادی شکل گرفت. در دوم اوت ۱۹۵۵، با اعلام رسمی ایالات متحدهی آمریکا برای پرتاب نخستین ماهواره به مدار، ابرقدرت دنیای شرق نیز از تصمیم خود برای پرتاب ماهواره در آیندهای نزدیک خبر داد. شوروی توانست با پرتاب موفقیتآمیز ماهوارهی اسپوتنیک ۱ در سال ۱۹۵۷ و بهدنبال آن اعزام نخستین فضانورد (یوری گاگارین) به مدار زمین در سال ۱۹۶۱، عملا آمریکا را در اولین فتوحات فضایی مغلوب خود کند تا اینکه ناسا با فرودآوردن نخستین انسان روی کرهی ماه طی مأموریت آپولو ۱۱ در سال ۱۹۶۹، توانست آخرین برگ برندهی خود را در این مسابقه بازی کند. پس از آن، شوروی نیز چندین مأموریت سرنشیندار را به ماه تدارک دید که درنهایت همهی آنها را لغو کرد و تمرکز خود را روی ایستگاههای فضایی مدار زمین قرار داد.
گرچه رقابت میان شوروی و آمریکا در فتح فضا هرگز به نبردی نظامی میان دو کشور در این عرصه بدل نشد، اما فلسفهی شکلگیری آن، پرسشهایی زیادی را در اذهان بهیادگار گذاشت. پرسشهایی نظیر اینکه «وقوع یک جنگ فضایی واقعا چگونه خواهد بود». وقوع چنین نبردی چندان دور از ذهن نیست؛ هرچند شکلوشمایل چنین نبردی ممکن است تفاوت فاحشی با آنچیزی داشته باشد که در فیلمهایی نظیر جنگ ستارگان دیدهاید.
فضا دیگر آن مکان مرموزی نیست که در گذشته آرزوهای خود را در آن دنبال میکردیم. پرتاب ماهواره به فضا هرگز تا این حد آسان و ارزان نبوده است. اما پس از دههها، حاصل سالها تلاش ما برای بهبود زندگی روی کرهی زمین و ارضای حس کنجکاویمان در فضا چه بوده است: فضایی آکنده از زبالههایی گوناگون که همچون ارواحی سرگردان در مدار زمین پرسه میزنند.
این روزها فضای اطراف زمین به قدری شلوغ است که اکنون کشورهایی مانند آمریکا، روسیه و چین به این مسئله فکر میکنند که واقعا فرمانروای واقعی این فضا کیست و برای حفظ کنترل بر این قلمرو، چه کاهایی باید انجام شود. ممکن است با خود بگویید که ما معاهداتی فضایی داریم که با صراحت میگویند فضا متعلق به همه است، اما بیایید واقعبین باشیم؛ چهکسی در دنیا به چنین معاهداتی اهمیت میدهد؟
اینجا است که ایدهی نیروی فضایی متولد میشود.
بیهوده نبود که دونالد ترامپ، ریاست جمهوری ایالات متحده در ماه مارس سال گذشته در جمعی از تفنگداران نیروی دریایی آمریکا چنین اعلام کرد:
فضا نیز یک میدان نبرد است، درست مانند زمین، هوا و دریا.
با وجود اینکه درخواست تشکیل نیروی فضایی نتوانست سهمی از بودجهی دفاعی کنگره را بهدست آورد، اما بهنظر میرسد که ترامپ بر سر پیادهسازی این ایدهی متهورانهی خود بسیار مصمم است.
از دیدگاه روابط بینالملل، ایجاد اولین نیروی فضایی در جهان ممکن است بسیار حساسیتبرانگیز باشد. این همان چشماندازی است که کمی قبلتر در زومیت، از آن بهعنوان آغاز «مسابقهی تسلیحاتی فضایی» یاد کرده بودیم.
به نظر میرسد آمریکا از زمان جنگ سرد، در حسرت کشاندن جنگ به عرصهی فضا بوده است. بهعنوان مثال، میتوان به پروژههای نظیر «میلههای خداوند» یا ثور (Thor) اشاره کرد. ثور اشاره به مفهومی دارد که از داستانهای علمیتخیلیدههی ۱۹۵۰ الهام گرفته شده است که براساس آنها، میلههایی از جنس تنگستن از فضا و با سرعتی مضحک بهسمت دشمنانی در سطح زمین پرتاب میشد. با استناد به مقالهای در پاپیولار ساینس، این مفهوم عجیب بار دیگر در سال ۲۰۰۳ و در یک سند رسمی متعلقبه نیروی هوایی تحت عنوان hypervelocity rod bundles، در فهرست تسلیحات فضایی احتمالی نام برده شده است.
مقالههای مرتبط:
خوشبختانه، سامانههای تسلیحات فضایی نظیر این موارد هنوز در واقعیت وجود ندارند (و دستیابی به آنها نیز هنوز مضحک به نظر میرسد). جنگهای فضایی قرن بیستویکم ماهیتی کاملا متفاوت از این تصورات دارند. در این جنگها ماهوارههای ناشناس سیگنالهای GPS ادوات نظامی را رصد کرده و با استفاده از دوربینهایی با قدرت تفکیک بسیار بالا اقدام به انجام مأموریتهای شناسایی دشمن میکنند. درنهایت نیز نیروهای نظامی با استفاده از سیستمهای موقعیتیاب مبتنی بر این ماهواره آمادهی انجام حملات زمینی میشوند.
بااینحال، هنوز خبری از شلیکهای لیزری فضاپیماهای عجیبوغریب نیست و هنوز هم هیچیک از انواع جت جنگنده و ستارههای مرگ دیدهشده در جنگ ستارگان واقعا وجود ندارند. حقیقت آن است که در مقطع فعلی، احتمال میرود نیروی فضایی بیشتر درگیر عملیات نظارتی در اتاقهای فرمان باشد تا عملیات نظامی مستقیم.
اما اینکه نیروی فضایی قرار است در آینده به چه شکلی درآید یا چه نوع عملیاتی را رهبری کند، هنوز نامشخص است. طی یک سخنرانی که در اوایل این ماه ازسوی مایک پنس، معاون رئیس جمهور آمریکا ایراد شد، وی از چهار برنامهی عملیاتی برای ایجاد نیروی فضایی شامل ایجاد یک فرماندهی فضایی و نیروی عملیاتی متشکل از متخصصان رده بالای نظامی خبر داد. بااینحال، وی اشارهای نکرد که نیروی فضایی قرار است چه کاری را انجام دهد که در حال حاضر نیروی هوایی یا ناسا از انجام آن عاجزند. وی حتی اشارهای به نحوهی تأمین بودجهی چنین پروژهای نداشته است. چنین ابهاماتی باعث تشدید گمانهزنیهایی در رابطهبا تضعیف احتمالی موضع عملیاتی ناسا و کمرنگ شدن نقش این سازمان در آینده شده است.
با وجود تمامی ابهامات (بهظاهر مضحکی) که در مورد این برنامه وجود دارد، مقامات این کشور میگویند نیروی فضایی نهادی است که عملا باید ایجاد شود تا بتواند به برخی از نگرانیهای واقعی رسیدگی کند.
از مواردی که درصدر فهرست نگرانیهای فعلی این کشور بهچشم میخورد، موضوع حفاظت از ماهوارههای آمریکایی است. گزارشهای اخیر حاکی از آن است که روسیه و چین در حال توسعهی انواعی از سلاحهای فضایی هستند که بهمنظور نظارت و حتی هدفقراردادن ماهوارههای نظامی ایالاتمتحده طراحی شدهاند. چنین عملیاتی میتواند عملیاتهای نظامی آمریکا را به زانو در آورد. هماکنون ۸۰۰ ماهوارهی آمریکایی در مدار زمین هستند که بسیاری از آنها بخشی از شبکههای اطلاعاتی و ارتباطی و GPS موردنیاز پنتاگون را پوشش میدهند. این در حالی است که طراحی هیچیک از این تجهیزات بهگونهای نیست که بتوانند از خود دربرابر حملات احتمالی محافظت کنند. ماهوارههای جاسوسی میتوانند با اسکنکردن زمین یا شنود سیگنالهای مخابراتی ماهوارههای دیگر اطلاعات ارزشمندی را از دشمن جمعآوری کنند. در شرایط اضطراری، آنها حتی میتوانند ماهوارههای دیگر را مورد اصابت قرار دهند.
رابرت اشلی، مدیر آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا طی نشستی در واشنگتن میگوید:
بدون حضور قدرتمند نیروهای نظامی آمریکا در فضا، چین و روسیه خواهند توانست راههایی برای منع فعالیت ماهوارههای این کشور ازطریق زمین و فضا بیابند. این فناوریها همین حالا نیز درحال توسعه هستند و در آیندهی نزدیک عملی خواهند شد.
این موضوع صحت دارد؛ آغاز جنگ ماهوارهای از موضوعات داغ این سالهاست. در سال ۲۰۱۴، پرسنل یک پایگاه ناشناس نیروی هوایی آمریکا گزارش دادند که گروهی از ماهوارههای انتحاری روسی (که با نام رسمی Kosmos 2499 شناخته میشوند) در حال نزدیکشدن به مداری بسیار نزدیک به ماهوارههای ایالاتمتحدهی آمریکا هستند. این کاهش فاصلهی غیرمنتظره باعث برخی گمانهزنیها شد که امکان هدف قراردادن ماهوارههای آمریکایی ازسوی ماهوارههای روسی وجود دارد.
کمی قبلتر نیز در ژانویهی سال ۲۰۰۷، چین بهطور عمدی یکی از ماهوارههای هواشناسی ازردهخارج خود را با موشکهای بالستیک هدف قرار داد و عملا آن را به هزاران قطعه تبدیل کرد. این اقدام چین، حیرت نیروهای فرماندهی استراتژیک در نبراسکا را برانگیخت. وقتی کشوری قادر به شلیک موشکی بهسوی اهدافی متحرک با چنین سرعتهای بالایی باشد، پس انجام اقداماتی خصمانهتر چندان دورازذهن نخواهد بود. پرسش اصلی این بود که آیا این اقدام دولت چین میتواند نوعی آزمایش برای موشکهای ضدماهوارهای این کشور تلقی شود؟
تاریخ به ما میگوید ارتش ایالات متحده چنین تهدیداتی را دستکم نخواهد گرفت. ویلیام شلتون، فرمانده سابق فرماندهی فضایی نیروی هوایی ایالات متحده در مارس ۲۰۱۷ در مصاحبهای اعلام کرد: «جای تعجبی نیست که کشورهای دیگر جهان بهصورت فعالانهای در حال آزمایش روشهایی برای توقف سرویسهای فضایی ما در خلال مناقشات هستند.»
در حال حاضر بهنظر میرسد طرفداران ایدهی نیروی فضایی ترامپ از خطر تهدید ماهوارهها ازسوی کشورهای دیگر برای مشروعیت بخشیدن به این ایده بهرهبرداری خواهند کرد. همانطور که جیمز متیز، وزیر دفاع آمریکا نیز طی سفری به برزیل گفته است:
ما آغازگر این [حرکت] نیستیم. ما تنها میگوییم که باید قادر به دفاع از ماهوارههای خود در فضا باشیم. در عین حال، چنانچه کسی بخواهد در فضا وارد درگیری نظامی شود، ما نیز بیکار نخواهیم نشست.
لحظهی هدفگیری ماهوارهی چینی توسط موشکهای بالستیک این کشور
بااینحال، شاید وقوع چنین جنگی برای بسیاری از عوام محلی از اعراب نداشته باشد. احتمالا قرار نیست ماهوارهای از آسمان بر بالای سر کسی فرو افتد، درنهایت آنچه ما شاهد خواهیم بود احتمالا ازکار افتادن رادارها، سیستمهای موقعیتیابی و شبکههای مخابراتی باشد. واقعیت این است که بروز یک جنگ فضایی برای بسیاری از ما اصلا تهدید مهمی محسوب نمیشود (البته این شامل آندسته از فضانوردان مستقر در ایستگاههای فضایی نخواهد شد که با خطر برخورد موشکهای بالستیک سرگردان در فضا مواجهاند!)
اما قبل از اینکه نیروی فضایی بتواند هرگونه اقدامی را در رابطه با ساقطکردن ماهوارهها انجام دهد، آمریکا مجبور است پیشازآن ابتدا چنین نهادی را تأسیس کند. بازتعریف مسئولیت هزاران نفر از پرسنل نظامی (آنگونه که مایک پنس پیشنهاد میکند)، میتواند پروسهای بسیار زمانبر باشد و تحقق آن تنها زمانی قابلتصور خواهد بود که بودجهی موردنیاز برای آن به تصویب کنگره برسد. در شرایط فعلی اصلا نمیتوان گفت که چه زمانی این طرح تصویب خواهد شد. چهبسا ممکن است هزینهی تأسیس نیروی فضایی آمریکا برای مالیاتدهندگان آمریکایی بهحدی بالا باشد که کنگره نیز عطای چنین طرحی را به لقای آن ببخشد.
بااینحال، شکوفایی صنعت فضایی خصوصی میتواند به تسریع چنین برنامهای کمک کند. ثمرهی چندین دهه سرمایهگذاری دولتها در فضا این بوده است که اکنون شرکتهایی مانند اسپیسایکس و بوئینگ میتوانند محمولههایی فضایی خود را با قیمت بسیار نازلتر به فضا ارسال کنند. بنابراین میتوان انتظار داشت زمانیکه نیروی فضایی بخواهد فرضا یک ماهواره را برای مقابله با تهدیدی فضایی به مدار ارسال کند، انجام آن ازسوی بخش خصوصی هزینهی بسیار کمتری را در پی داشته باشد.
البته باید اذعان داشت جامعهی آمریکا نیز در حمایت از طرح نیروی فضایی دچار دودستگی است. دولت ترامپ قصد دارد با اختصاص بودجه به نیروی فضایی، به آمریکاییها نشان دهد که منافع چنین اقدامی چیست؛ منافعی نظیر امنیت و کسب اطمینان از تداوم سلطهی جهانی آمریکا. اما ازسوی دیگر دولت فشار شدیدی را از جانب مطالبات جامعهای احساس میکند که لزوم اجرای چنین طرح پرهزینهای را درک نمیکند؛ آن هم درشرایطی که جامعه میداند این بودجه میتواند صرف امور بهظاهر مهمتری نظیر بازسازی شبکهی برق طوفانزدهی پورتوریکو یا حل مشکلات آبرسانی به شهری نظیر فلینت میشیگان شود.
در حقیقت، ما نمیدانیم که جنگهای فضایی آینده به چه شکلی خواهند بود؛ اما واضح است که ایجاد یک نیروی فضایی قطعا درک چنین آیندهای را سرعت خواهد بخشید. با تشدید روزافزون بیاعتمادی میان ملتها، دولت ترامپ ادعا میکند درحال آمادهشدن برای مقابله با نابودی زیرساختهایی است که بشر با مشقت فراوان بدان دست یافته است. همانند تمام مسابقات تسلیحاتی دیگری که در جهان ما در جریان است، چهکسی میتواند با قاطعیت بگوید دستاورد چنین اقداماتی، آغاز جنگ خواهد بود یا پیشگیری از آن؟
.: Weblog Themes By Pichak :.