نیل آرمسترانگ آن روز، نام خود را در تاریخ جاودانه کرد و به اولین انسانی بدل شد که روی ماه قدم میگذارد. و امروز، با گذشت ۵۰ سال از ماموریت تاریخی آپولو ۱۱، قدم گذاشتن روی ماه، افتخاری است که تنها نصیب ۱۱ فضانورد دیگر شده است. فیلم سینمایی نخستین انسان (First Man) که به تازگی اکران شد، آرمسترانگ جوان را در ابتدای سفر باورنکردنیاش به ماه نشان میدهد. این فیلم بر اساس کتاب غیر داستانی به همین نام ساخته شده که جیمز آر. هانسن، زندگینامهنویس رسمی آرمسترانگ، ۱۳ سال قبل به رشته تحریر در آورد.
فیلم سینمایی که ما را تا اندازهای با شجاعتها و تلاشهای، پرافتخارترین فضانورد تاریخ آشنا میکند. اما همواره بخشی از تاریخ در ذهن و خاطرات مردم عادی نقش میبندد که گاهی بهسادگی به فراموشی سپرده میشود. خوشبختانه، بسیاری از نشریات معتبر به مناسبتهای مختلف خاطرات مردم را از رویدادهای مهم مرور میکنند تا بخشی از تاریخ نانوشته را بازخوانی کنند.
در ادامه بخشی از روایتهای مردم را از ماموریت تاریخی آپولو ۱۱ با هم بازخوانی میکنیم. روایتهایی که در ادامه خواهید خواند، مربوط به سالگردهای چهل و پنجاه سالگی فرود روی ماه و به ترتیب به انتخاب بیبیسی و نیویورکتایمز هستند، در ادامه با زومیت همراه باشید:
در آن زمان یوتیوبی وجود نداشت، اگر رویداد مهمی را در تلویزیون از دست میدادید، نمیتوانستید، بعدا آن را گوگل کنید و دوباره تماشا کنید! فرود روی ماه، یکی از آن دست رویدادهای مهمی بود که هیچکس نمیخواست از دستش بدهد. وقتی نیل آرمسترانگ از گردونه ماهنشین ایگل فرود آمد و اولین قدمهایش را روی ماه گذاشت، چشم میلیونها نفر در تمام دنیا به او دوخته شده بود.
جایی یک تلویزیون پیدا کن!
وقتی از دریاچه به خانه میرفتیم، تقریبا از دست داده بودیمش. دیر وقت بود. ما در یک جاده خاکی متروک و تاریکی بودیم. کیلومترها رانندگی کرده بودیم، بدون اینکه خانهای، چراغی یا ماشین دیگری ببینیم. به ایستگاه رادیویی گوش میدادیم که مرتب قطع و وصل میشد. در همین حین فهمیدیم که فضانوردان میخواهند از گردونه ماهنشین خارج شوند. فشار زیادی روی پدرم بود تا جایی با یک دستگاه تلویزیون پیدا کند. در این لحظه، فکر میکردم، باید جلوی هر خانهای که دیدیم توقف کنیم و از صاحب خانه بخواهیم که در آنجا تلویزیون ببینیم.
برای بسیاری اولین باری بود که رویدادی را از تلویزیون تماشا میکردند
تنها چند دقیقه باقی مانده بود، در میوزری بودیم، چراغهایی پمپبنزینی را از دور دیدیم که گویی از ناکجا سر در آورده بود. ما در نزدیکی پمپ بنزین از اتومبیل پیاده شدیم. به اتاقک پمپ بنزین رفتیم و یک پیرمرد را دیدیم که در گوشهای تاریک که تنها با نور تلویزیون تلویزیون سیاه و سفید کوچکش روشن بود نشسته است. اتاقک هوای خفه و پر گرد و غباری داشت و بوی لاستیک و روغن موتور میداد. او روی تنها صندلی که آنجا بود نشسته بود، پس همه ما؛ مادر، پدرم و برادرم و من، روی کف سردِ کثیف آنجا نشستیم و در جایی که در احاطه لوازم مکانیکی بودیم، مردی را تماشا کردیم که روی ماه فرود میآمد.
-راس ان اپرمان؛ اولیتا، کانزاس
تلویزیونی که ناگهان سر از صحنه نمایش درآورد
من ۵ سالم بود و همراه خانواده در خانه تابستانی خودمان، کلبه روستایی در دهکده گرینوود لیک، نیویورک بودم. ما آن بعد از ظهر به یک نمایش محلی موزیکال به نام فانتاستیک رفته بودیم. آنجا بود که غافلگیر شدم، ناگهان نمایش قطع شد و چند نفر، یک دستگاه تلویزیون را به وسط صحنه آوردند. بازیگران که هنوز لباسهای نمایش را عوض نکرده بودند، روی صحنه نشستند و به همراه تماشاچیان، فرود روی ماه را تماشا کردند. تصاویر تلویزیونی فرود روی ماه را چندان به خاطر ندارم. خاطره فراموشنشدنی که از آن روز به یاد دارم، لحظهای است که یک دفعه نمایش قطع شد و بازیگران به ما پیوستند تا یک رویداد مهم و منحصر به فرد را تماشا کنند.
-تری لاتون؛ انکوریج، آلاسکا
بعضی از ماها ناامید شده بودیم
من در اردوی تابستانی در ایالت نیویورک بودم. در آنجا، ما در اتاقی بزرگ با نیمکتهای مندرس، یک تلویزیون قدیمی سیاه و سفید داشتیم. بیش از ۱۰۰ نفر از بچهها و مشاوران در اتاق جمع شده بودند. ما نیل آرمسترانگ را دیدیم که از نردبان (گردونه ماه نشین ایگل) پایین میآمد و شنیدیم که گفت: «این یک قدم کوچک برای انسان و یک جهش بزرگ برای بشریت است.» او کلمه «یک» را قبل از «انسان)» نگفته بود. بعضی از ماها ناامید شدیم که اولین گام ما روی سطح ماه با انگلیسی ضعیف شروع میشود.
منظره شگفتانگیز کره زمین از نمای پنجره فضاپیمای آپولو که رفته رفته با نزدیک شدن به خانه بزرگ و بزرگتر میشد
[نشریه تایمز در سال ۲۰۱۲ در یادداشتی که به مناسبت درگذشت آرمسترانگ نوشت، اشاره کرد: گفتههای او به یکی از مجادلات جزئی تاریخ بدل شدند، چرا که بسیاری تصور کردند که او، کلمه «یک» را قبل از «مرد (بدون یک به معنای انسان» نگفته است. در واقع، به دلیل لهجه نیل آرمسترانگ کلمه «یک» اصلا شنیده نشد. و معنای جمله را کلیتر و البته بیمعنا میکرد. در نتیجه، چیزی که بینندگان از تلویزیون شنیدند، بیشتر شبیه به این بود:«گامی کوچک برای بشر و جهشی بزرگ برای بشریت!» آرمسترانگ حتی خودش در زندگینامهاش «نخستین انسان» گفته بود که مطمئن نیست کلمه «یک» رو گفته یا خیر؛ اما مطمئن است که قبلا در جملهای که به کمک همسرش نوشته تا در لحظه قدم گذاشتن روی ماه بخواند، کلمه یک بوده است. خوشبختانه، این جدل تاریخی، چهار دهه بعد از فرود تاریخی روی ماه با آنالیزهای کامپیوتری حل شد.]
-اس فینکلیستاین، لوز، دلاویر
تنها ماشین جاده
ما به دیدار خویشاوندانی در نیوجرسی میرفتیم. ما فرود را آنجا در تلویزیون تماشا کردیم. فکر میکنم، پدرم ناامید بود که والتر کرونکیت (گزارشگر مشهور تلویزیون) آنجا نیست تا شخصا فرود روی ماه را نشان دهد و با فضانوردان مصاحبه کند. ما به سوی خانه رفتیم تا آنجا فرود روی ماه را تماشا کنیم.
در اصل چند ساعتی تا فرود مانده بود، پس وقت زیادی داشتیم. ولی در راه بودیم که رادیو اعلام کرد، ناسا میخواهد، فرود روی ماه را جلو بیاندازد، پس کمی نگران شدیم. همانطور که ما به طرف سیراکیوس، نیویورک شهر خودمان میرفتیم، در بزرگراهی که معمولا شلوغ بود، متوجه شدیم که تنها ماشین جاده هستیم! همه مردم خانه مانده بودند تا لحظه فرود روی ماه را تماشا کنند. خوشبختانه، ما کمی زودتر به خانه رسیدم و توانستیم قدم زدن روی ماه را ببینیم.
-لی شکتر؛ بینگهمتون، نیویورک
همه کاملا ساکت بودیم!
من تابستان را در جزیره مونگان میگذراندیم، جایی که خانهای تابستانی داشتیم. جزیره برق نداشت، اما در خیابان کسی یک ژانراتور داشت. او تلویزیون خود را در حیاط جلویی گذاشته بود و عدهای هم برای تماشای این رویداد آنجا جمع شده بودند. تماشای تلویزیون در جزیره اتفاق تازهای بود، اما دیدن اولین انسان روی ماه، فراموشنشدنی بود، همه کاملا ساکت بودیم!
-ویلیام واگان؛ چبیک آیلند، مین
تاثیر عمیق
فقط ۸ سالم بود و فرود روی ماه را در اتاق نشیمن والدینم در نشویل تماشا کردم. این رویداد تاثیر عمیقی بر زندگیم گذاشت. حالا من در ناسا کار میکنم، با نیل (آرمسترانگ) باز (آلدرین) و مایک (کالینز) دوست شدم و از ۳۵امین ساگرد فرود روی ماه به بعد را با همکارانم در آژانس فضایی جشن میگیرم.
-باب یاکوب؛ واشینگتن، دی.سی
نزدیک بود فرود را از دست بدهیم!
من این لحظه در تاریخ را به خوبی به یاد میآورم. ۱۰ ساله بودم، خانوادهام و من جلوی تنها تلویزیون سیاه و سفیدی که داشتیم جمع شده بودیم تا این لحظه تاریخی را تماشا کنیم. اما چند دقیقه قبل از فرود، تلویزیون ما خراب شد! پدرم سعی کرد درستش کند، اما موفق نشد و ما هم سراسیمه به خانه همسایه هجوم بردیم و وضعیت دشواری که برایمان پیش آمده بود را توضیح دادیم.
سرانجام این لحظه را با آنها در خانهشان تماشا کردیم. اگر آنها خانه نبودند، تمام خانوادهام و من به احتمال زیاد این رویداد تاریخی را از دست میدادیم. هرگز آن روز را فراموش نکردم و داستانش را بارها به فرزندانم گفتم. فرود روی ماه، نه تنها بخشی از آمریکا بود، بلکه بخشی از دنیا و تاریخ نیز بود و البته، بخشی از تاریخچه خانواده ما نیز بود.
-کرین پول؛ اوماها، نبراسکا
فضانوردان اول روی ماه دراز میکشن یا بلافاصله میتوانند راه بروند!
ما فرود روی ماه را با یک تلویزیون بوش مدل ۶۸ تماشا کردیم که به تازگی خریده بودیم، پس میتوانستیم کانال BBC2 را داشته باشیم. من ۱۱ سالم بود، واقعا درک درستی از اینکه فرود روی ماه چقدر خطرناک بود و به لحاظ سیاسی چه اهمیت داشت نداشتم. مادرم به رختخواب رفت، اما پدرم فریاد زد: «۵۰۰ فوت مانده!» و مادرم هم آمد و فرود نهایی را با ما تماشا کرد. بین پدر و مادرم، بحث شده بود که آیا فضانوردان میتوانند بلافاصله راه بروند یا اول باید روی سطح ماه دراز بکشند. بنابراین، همه تا بعد از نصف شب بیدار مانده بودیم و داشتیم بحث میکردیم، وقتی به رختخواب رفتیم که ساعت ۱ یا ۲ بود. صبح که بیدار شدم، متوجه شدم بحث هنوز ادامه دارد. مادربزرگم با ما زندگی میکرد و من به یاد دارم که با خودم فکر میکردم، از زمان تولد او در دهه ۱۸۹۰ تا حالا، چقدر تغییرات را به چشم خودش دیده است.
برلینیها در مقابل یک فروشگاه تلویزیون ایستادهاند و از ویترین شروع عملیات فضایی آپولو ۱۱ را تماشا میکنند
چند روز بعد، معلم کلاس ما در یک جلسه در مورد فرود روی ماه صحبت کرد. هفته پایانی سال آخرم در دوره ابتدایی بود، پس آخرین موضوعی بود که در دوره ابتدایی که به ما درس داده شد. چند ماه بعد یک آهنگ پاپ به نام «شگفتی فضا» پخش شد که خواننده ناشناسی به نام دیوید بویی خوانده بود و از فضانوردان میگفت.
-جک کریک؛ دانکستر، انگلستان
[دیوید بویی چند سال بعد به یکی از محبوبترین موسیقیدانان و خوانندگان بریتانیا بدل شد. او در ترانه مشهور خود، شگفتی فضا که تنها چند روز قبل از ماموریت آپولو ۱۱ خوانده بود، از فضانوردی به نام تام گفته بود. بویی در جایی از این ترانه میخواند: «دارم از در رد میشوم و در عجیبترین وضعیت در فضا غوطهورم؛ امروز ستارهها خیلی متفاوتند. اینجا من در یک قوطی کنسرو نشستهام؛ دور از جهان، کره زمین (به رنگ) آبی است و من کاری از دستم ساخته نیست.]
پسرم، تو هم میتوانی روزی به ماه بروی
من به وضوح به یاد دارم، زمانی که ۵ سالم بود در کویت بودم و فرود روی ماه را آنجا تماشا کردم. ما از عهده خرید یک تلویزیون برنمیآمدیم، پس به آپارتمان همسایه رفتیم و همراه ۶ خانواده دیگر این رویداد را تماشا کردیم. اولین باری بود که تلویزیون تماشا میکردم و تصاویر هم سیاه و سفید و برفکی بود. واقعا نمیتوانستم بفهمم تماشای این آدمها که مثل بادکنکهای باد کرده راه میرفتند، چه لذت دارد. ولی متوجه شدم که این لحظه اهمیت زیادی دارد.
تصاویری که در آن زمان از فرود روی ماه در سرتاسر جهان پخش شدند، کیفیتی شبیه به این داشتند
همه، از جمله والدینم و همه همسایهها، در سکوتی عمیق این رویداد را تماشا میکردند. هیچوقت آنها را ندیده بودم که برای مدتی این قدر طولانی، برای پنج دقیقه یا بیشتر این طور ساکت باشند. این اتفاق روحیه نوآوری جالبی در ما شعلهور کرد، چون بعد از آن پدر و مادرم به من گفتند که اگر به سختی درس بخوانم، میتوانم روزی به ماه بروم یا به هر چیزی که بخواهم برسم. این تاثیر دائمی بود و حالا یک مهندس مکانیک ممتاز هستم که از شغلم و زندگیام لذت میبرم.
-آنیل متیو؛ دبی، امارات متحده عربی
تنها فرود روی مریخ میتواند از این لحظه جلو بزند!
من ۹ ساله بودم و با پدر و مادرم در ایرلند فرود ماه را تماشا میکردم. ما در آن زمان در دوبلین زندگی میکردیم. برای من که ۹ سالم بود و پدرم که ۳۰ سال از من بزرگتر بود، این رویداد به یک اندازه مهم بود. در طول فرود، از اینکه در این لحظه زندهام و میتوانم شاهد بزرگترین دستاورد تاریخ بشر باشم حس وصفنشدنی داشتم. اما با توجه به سطح تکنولوژی که در آن زمان وجود داشت، فرود روی ماه، حتی معجزهآساتر نیز بود.
رییس جمهور ریچارد نیکسون در حال بازدید از فضانوردان ماموریت آپولو ۱۱ که در قرنطینه به سر میبردند. از چپ به راست: نیل آرمسترانگ، مایکل کالینز و باز آلدرین
چند سال بعد حتی آهنگی در مورد آن نوشتم و هنوز هم میتوانم این احساس را برای افرادی که در آن دوران نبودند یا به اندازه کافی بزرگ نبودند، بازگو کنم. تنها اتفاقی که میتواند از آن جلو بزند، شاهد اولین فرود روی مریخ بودن است. اگر در زندگیام شاهد هر دوی این رویدادهای برجسته باشم، خیلی خوششانسم.
-کوین سولان؛ رن، فرانسه
مبهوت شده بودم!
زمانی که فرود ماه انجام شد، ۷ سالم بود و تازه وارد کلاس دوم ابتدایی شده بودم. آن روز به مدرسه رفتم و فکر میکردم که میتوانم آنجا فرود را تماشا کنم، چون فرود روی ماه ساعت ۱۴ به وقت استرالیا انجام میشد. اما معلم به ما گفت میتوانیم برویم خانه تلویزیون تماشا کنیم.
پدر و مادرم سر کار بودند، پس من بعد از ظهر را در خانه دوستم گذراندم و به همراه دو دوستم، مادرش و خواهرش فرود را تماشا کردم. ما در لحظهای که نیل آرمسترانگ و باز آلدرین تاریخ را رقم زدند، مبهوت شده بودیم. منظره شگفتانگیزی بود و حتی در ۷ سالگی هم میتوانستم درک کنم که چقدر اتفاق بزرگی است.
- جیمی ماسون؛ آدلاید، استرالیا
اتفاقی که داشت میافتاد را باور نمیکردیم
آن زمان ۹ ساله بودم. من و خانوادهام به تلویزیون سیاه و سفیدمان چسبیده بودیم و هر لحظه از فضاپیما و گردونه ماهنشین را تماشا میکردیم. این تصاویر برای ما شگفتانگیز بود و از هر اتفاقی که میافتاد، هیجان زده میشدیم. ما نمیتوانستیم اتفاقی که داشت میافتاد را باور کنیم. مادرم برای اینکه هیچ لحظهای را از دست ندهد، به جای پختن غذا، کلی ساندویچ -به نظرم میلیونها- درست کرده بود تا در طول پخش زنده تلویزیونی بخوریم.
مقالههای مرتبط:
اخیرا برنامه فرود روی ماه را با دختر ۱۴ سالهام تماشا کردم و او نیز همچون خودم، احساس شگفتانگیزی داشت. وقتی در سال ۱۹۶۹ فرود روی ماه را تماشا کردم، به خودم قول دادم که یک روز به مرکز فضایی کندی بروم و پرتاب یک موشک را تماشا کنم. سی و هفت سال بعد، به همراه خانوادهام، پرتاب یک شاتل فضایی را تماشا کردیم.
- جودی مورفیت؛ هال، انگلستان
.: Weblog Themes By Pichak :.